کـریمانــه

لحظاتی باشکوه پر از سادگی

کـریمانــه

لحظاتی باشکوه پر از سادگی

کـریمانــه

اینجا تکه هایی از لحظات زندگی باشکوهی را می خوانید که لطف "کریمانه" شامل حالش شده است ...

و سوره کوثر پیش از اینکه یک اجتماعی نویس باشد، یک "جهادی نویس" بوده و هست و خواهد بود ...

******************************
معتقدم هر بزرگواری که وارد "کریمانه" میشود، فقط بواسطه ی خدای حضرت زهرا س و خوش روزی بودن او است.

******************************
اینجا دیانت و سیاست به هم تنیده است. اما این، لزوما به این معنا نیست که پیرامون مباحث سیاسی کشور پست جداگانه گذاشته شود و به بحث و نظر پرداخته شود. چشم ها را باید شست!

******************************
هرگونه برداشت، کپی از مطالب، استفاده از قسمت یا تمام متن، تحت هر عنوان، حتی بدون ذکر منبع، نه تنها حلال و مجاز می باشد، بلکه بعنوان نویسنده ی حقیقی و حقوقی مطلب، نشر دهندگان نوشته ها رو در ثواب نگارش آن ها شریک میکنم.

******************************
تقریبا بالای 95 درصد از مطالب این وبلاگ ، تولیدی است و در هیچ جای فضای مجازی قابل جستجو نیست. این را نه از برای خودبزرگ بینی و غرور، که برای توجه و تعمق متفاوت و ویژه در پست ها نسبت به سایر نوشته های فضای مجازی، میگویم.

******************************
و حرف حساب: آیت الله فاضل ره فرمودند:
" 50 سال است دارم اسلام می‌خوانم. بگذار خلاصه‌اش را برایت بگویم. واجباتت را انجام بده. به‌جای مستحبات تا می‌توانی به کار مردم برس. کار مردم را راه بیانداز.اگر قیامت کسی ازت سوال کرد، بگو فاضل گفته بود..."

یازهرا س.

مطالب پربحث‌تر
پیوندهای روزانه

۲۰ مطلب با موضوع «اربعین نوشت» ثبت شده است

نقدی بر کم کاری های پیاده روی جهانی اربعین (2) 

این پست ادامه مطالب شماره یک هست اما این بار اختصاص داره به کم کاری های مسئولین کشور ما و روحانیون و مسئولین فرهنگی مون. 

اول. مسئولین کشوری

الف. عدم رسیدگی به مسائل مرز کشور

وقتی داریم از ایران خارج میشیم ، مخصوصا مرز مهران ، باید متوسل به هزار جور حقه بازی و حق خوری بشیم تا از کمند گیت های شلوغ مرز رد بشیم. در راستای این توسل(!) ، بعضا شاهد تهمت ، دروغ ، ناسزاگویی و حتی برخورد های فیزیکی زائرین ایرانی بصورت زننده میشیم . 

خب وقتی قرار باشه سی هزار نفر همزمان به یک سالن کوچیک وارد بشن و کل سالن فقط پنج باجه ی فعال برای امضای مهر خروج از کشور داشته باشه ، طبیعیه که حجم انبوهی از زوار مدت نامعینی رو باید سردرگم بمونند و بعد در فشار جمعیت و با توسل به هر حربه ای زودتر از بقیه خودشون رو داخل سالن جا کنند.

مشکل دیگه ، بازار سیاه عجیبیه که در روزهای بازگشت زوار از کربلا در مرز ایجاد میشه. انبوه زوار بعد از رسیدن به پایانه اتوبوس ها ، با پایانه خالی از اتوبوس روبرو میشن و مجبور میشن به ماشین های سواری رو بیارن. اون وقت انصاف ملتو شکر. سواری پراید از مهران تا قم نفری : 180 هزار تومن! یعنی رسما چند روز مهمونی رایگان عراقی ها رو ایرانی های عزیز هم وطن جبران میکنن. 

یا مثلا ماشین ها زوار خسته و داغون رو سوار میکردن و بعد توی مسیر جایی مثل اراک ، خرابی ماشین رو برای پیاده کردن شون بهانه میکردن! بدین وسیله با پیاده کردن زوار در شهر غریب ، سریع تر به مرز برمیگشتن و مسافرای جدید رو تیغ می زدند!

سرویس های بهداشتی کثیف و شلوغ ، عدم جداسازی گیت های مخصوص برادران و خواهران بصورت مجزا ، سرعت کند و مورچه ای مامورین ثبت خروج از کشور ، بی تدبیری مسئولین کشور ما در هماهنگی با ورودی مرز عراق و معطلی شبانه روزی زائران و همچنین عدم پذیرایی مناسب و در خور شان زوار اربعین اباعبدالله که حتی گاهی تفاوت فاحش میزبانی عراقی ها و پذیرایی ایرانی ها رو تداعی میکرد ، از سایر مشکلات مربوط به این قسمت هست.

ب. تبلیغات بی حد و مرز تلویزیونی

می زنی شبکه سه ، پخش زنده از پیاده روی زائران اربعین. می زنی شبکه خبر ، پخش زنده از پیاده روی زائران اربعین! می زنی شبکه پرس تی وی پخش زنده از پیاده روی زائران اربعین! 

خب بزرگوار! شما نیتت خوبه. دلت میخواد شوق به حضرت اباعبدالله رو نشون بدی. ولی میدونی با این حجم تبلیغ و صرف نشون دادن پیاده روی ملت ، یه سری تبعات رو داری ایجاد میکنی؟

مثلا با اون تصاویری که ما از سیما پخش میکنیم حتی یک چهارم واقعیت های مسیر پیاده روی رو نشون نمیدیم. فقط جنبه ی مادی و پذیرایی های شکمی مسیر رو می بینیم نه اون وجه اخلاقیات و کیفیت تعامل مردم مون رو با مردم عراق. 

از طرفی با نشون دادن باز بودن مرزها و از اون طرف ظرفیت پایین مرز مهران ، باعث میشیم سیل جمعیت رو روانه مرز کنیم. اون وقت شنیدیم که امسال تعداد نه چندان کمی از مردم ما ، مراسم شب اربعین رو در مرز مهران احیا کردند!

واضحه که پوشش عظمت پیاده روی اربعین ، فقط به تکرار دم به ثانیه لحظات پیاده روی نیست!

ج. عدم اماده سازی مردم کشور برای یک تعامل ایده آل جهانی

جالبه که یک موسسه توی کشور ما وجود نداره چارتا نکته به مردم مون یاد بده قبل از سفر. اونایی که با کاروان میرن که خود کاروان ها یه سری توضیحات میدن اونایی هم که خودشون انفرادی میرن که اصلا هیچچچ!

اصلا کسی برای رسالت ملت ما که چیزی نزدیک به سه میلیون نفر از این راهپیمایی باشکوه رو تشکیل میده ، حرفی نداره. انگار نه انگار سه میلیون رسانه ی قدرتمند داریم به عراق می فرستیم. دریغ از یک برنامه ریزی ساده برای خروجی و بازدهی بیشتر. این همه جمعیت میرن اون کشور و نزدیک ده روز در خاک شون میخورن و میخوابن و زیارت میکنن و برمیگردن. 

درصورتیکه کشورهای مدرن از کنار کوچکترین توریستی که به کشورشون وارد میشه ساده نمی گذرن. ما به حداقلی از این رویداد جهانی بزرگ اکتفا کردیم و بس.

فقط یه موردش رو اگه بخوام مصداقی بگم ، کشور عراق بشدت درگیر دخانیات هست. سیگار که مرد و زن و جوون و پیرشون تا دلت بخواد میکشن. قلیون و هزار چیز دیگه هم همینطور.

اون وقت فقط در نظر بگیرید ایرانی ها همراه خودشون یه عکس ببرن اون جا که فقط روش نوشته شده باشه: "میخواهم زنده بمانم تا بیشتر برای امام حسین خادمی کنم". بعد کنار همین نوشته یک عکس طراحی شده از واقعیت تلخ رابطه سیگار با کاهش عمر انسان بنویسیم.

تصور کنید چه انقلابی خواهد شد: ترک میلیون ها سیگار در راهپیمایی بزرگ اربعین به عشق ارباب.


دوم. مسئولین فرهنگی

شاید بزرگ ترین درد ما از این جا باشه. جایی که هیچ چیز سر جاش نیست. 

دقت کردید مسئولین ما یک کمپین ساده هنرمندان شرکت کننده در پیاده روی اربعین ایجاد نکردند؟ دقت کردید چقدر کار رسانه ای روی این پیاده روی که بزرگ ترین تجمع دینی جهانیه ، کم شده و میشه!؟

میشه بپرسم بودجه های مسئولین فرهنگی ما کجاست دقیقا؟  چه فرصتی بهتر از صدور انقلاب اسلامی در این ایام؟ 

روحانیت ما که به سه زبان زنده دنیا مسلط باشند کجان؟ چرا اینقدر فرصت بسادگی از دست میره؟

جالب اینکه عده ای از روحانیون فرهنگی ما اصلا گیج میزنن. چطور؟ عرض میکنم.

خانم ایرانی توی حال و هوای خودش با پای تاول زده و کوله بار سنگین روی دوش و اشک به چشم و زیارت عاشورا به لب، داره با پای برهنه بسمت ضریح عشق و عاشقی میره. اومده چند ثانیه روی صندلی استراحت کنه. یه آقای روحانی فرهنگی مثل کسی که انگار سوژه شو پیدا کرده باشه ، میره جلو و میگه: خانم حرامه! والله حرامه!

خانم بنده خدا شوکه میشه! ماجرا چیه؟ حاج اقا میگه: خب چرا پای برهنه ات رو میذاری نامحرم ببینه؟! برای مستحب ، گناه میکنی؟!

هیچی دیگه. جاتون خالی! شخصیت خانم نابود میشه و شوهرش هم گویا جوابی برای حاج آقا میذاره! خانم هم بی توجه و البته ناراحت از این برخورد تلخ و سنگین کمی بعد بلند میشه و به مسیر ادامه میده.

حاج اقا از رسالت اش(!) که برمیگرده ، میگم حاج آقا الان آروم شدید؟  الان دیگه همین یه مورد مونده بود که شما بحمدلله اصلاح کردید!؟! میگه جوون این گناهه!

میگم شما در حوزه علمیه "حسن الظن" نشنیدید؟ حداقل اون کارت "نماینده فرهنگی" رو از سینه مبارک بردارید بعد اینطور حال مردم رو که یکسال منتظر این روزها و این حال معنوی موندند ، توی شیشه کنید! میگه چطور؟

میگم حاج آقا شما یک درصد! فقط یک درصد احتمال نمیدید ایشون مرجع تقلیدشون شخصی مثل ایت الله مکارم شیرازی باشند که پا رو زینت زن نمیدونند؟ میگه جدی؟ عجب! میگم برفرض اصلا ایشون مرتکب اشتباه شده (که نشده) ولی دیگه جلوی این همه زائر بری موشکافانه یکی رو گیر بیاری پیش شوهر و خانواده اش با این سیستم نهی از منکر کنی ، کجای فرهنگ خادمی ماست؟ 

یا اون حاج آقایی که خودش از طرف سازمان بوووووق در جمهوری اسلامی ، روز اربعین با لباس روحانیت سینه خیز و همراه با اون زوار اهل بدعت ، توی بین الحرمین میره و میاد. یا اون اقای فرهنگی دیگه که به دختر شش هفت ساله بگه این چه وضعشه برو درست لباس بپوش. اونم در اوج معصومیت و پاکی دنیای دخترانه یک کودک.

یا اون آقایی که همه میدونن مسئول فرهنگی بووووووق ماست! اون وقت میاد توی مسیر نماز جماعت برگزار میکنه. بعد بدلیل کمبود جا خانم ها هم ردیف آقایون با فاصله یک کیف زنانه(!) به صف نماز جماعت متصل میشن و نماز میخونن. بعد برمیگرده میگه از نظر فقهی مانعی نیست! 

من نمیدونم چطور مانعی باید باشه تا از نظر فقهی مشکلی پیش بیاد! خانم و اقا دوش به دوش هم توی صف همدیگه دارن نماز جماعت میخونن با فاصله یک کیف! اون وقت دقیقا از نظر فقهی مانعی نیست!؟ 

مسئولین فرهنگی ما اونقدر در ریز جزییات بی ارزش دخالت دارند ، متاسفانه در وظیفه های کلان خودشون ندارند! 

شاید باورتون نشه ولی اگر ما دغدغه ای به اسم نماز جماعت اول وقت رو برای زائرین ، تیتر میکردیم ، واقعا میتونستیم بزرگترین نماز جماعت دنیا رو از صحن حرم امیرالمومنین تا حرم سیدالشهدا برگزار کنیم. فکرش رو بکنید!  اما حیف که مسئولین ما جاهای دیگه ای سرگرم بودند. 

توی گروه ما ، رفقا تا به کسایی می رسیدن که فرق سرشون جای قمه بود، اول با شوخی و خنده باهاشون صمیمی می شدند بعد آخرش میگفتند: "ببین عمو. ضربه به سر ، عقل ادم رو کم میکنه. امام حسین شیعه ی خنگ نمیخواد. شیعه ی زرنگ و خوش فکر میخواد." پسره با تکون سر ، بدین صورت:  یه چشمک میزد و از ما دور میشد. خب این یک حرکت فرهنگی کوتاه ولی موثر. 

یا مثلا وقتی یه جوون تقریبا بیست ساله عراقی سیگار بدست میدیدیم ، میگفتیم: چند سالته؟ جواب میداد: 19. یکی مون با تعجب فیلم بازی میکرد که: "واقعا؟! بهت میخوره بالای 30 باشی!" بیچاره کپ میکرد. میگفت چرا اخه اینو میگین؟ اون وقت یکی دیگه مون با خنده نرمی میگفت: "بخاطر سیگارته. سیگار آدم رو خیلی پیرتر نشون میده." دیگه جوونه رو به حال خودش میذاشتیم. یعنی قیافه اش دیدنی میشد!  حالا بسنجید همین حرکات کوتاه اما درگیر کننده رو با برخی اخلاق های تند بعضی مسئولین فرهنگی. 

در پایان این دو پست ، باز هم اشاره میکنم: اینها کاستی های این راهپیمایی بود. بی شک درخشش شهردار جهادگر و ایرانی کربلا ، توزیع بسته های فرهنگی شیک و شکیل ایرانی در مسیر ، جمع آوری نرم تصاویر صادق شیرازی و جایگزینی با تصاویر مشترک علمای ایران و عراق ، افزایش جمعیت هلال احمر و وضعیت پزشکی مسیر ، گستردگی موکب های ایرانی در مسیر و همچنین انس و الفت بیشتر و بیشتر مردم دو کشور با هم و پایبندی به اهمیت برگزاری نماز جماعت اول وقت نسبت به سال های گذشته از پیشرفت های چشمگیر ما در اربعین 1393 بود.

-------------------------------------------------

* به نام نامی آقا جواد الائمه سلام الله علیه ، اربعین نوشت های کریمانه به رقم شماره 9 رسید. از این به بعد ان شاءالله اجتماعی و جهادی خواهم نوشت.

** عشق نوشت: چنان از برق ِ چشمانِ سیاه ِ یار می ترسم / تو گویی داعش ِ وحشی ، ز سردار  ِ سلیمانی!

  • ۱۳ نظر
  • ۱۹ دی ۹۳ ، ۰۳:۵۶
  • ۱۱۹۱ نمایش
  • سوره کوثر

مرگ بر شیرازی ، مرگ بر امریکاست!

ابتدا گفتند آمده ایم برای احیای تشیع در تولی و تبری. ولی نگفتند منظورشان از دین، فقط اهانت به مقدسات برادران اهل سنت است.

کم کم یادمان دادند که هرکس شیعه است ، باید در عمل هم، در تبری و اظهار نفرت از اهل تسنن، شیعه بودن اش را ثابت کند! حتی به قیمت تهدید زندگی شیعیان در مناطق سنی نشین. 

کمی بعد جشن گرفتند و کیک قاچ کردند که: "عایشه فی النار". همان جا از کتاب "عایشه فاحشه است" رونمایی کردند! (تصویر) ما آن موقع ها آرزوی مان راهیابی به جام جهانی فوتبال بود!

کمی بعدتر ادعا کردند اصلا این مسئله وحدت، عامل توقف شیعه است! دیگر خسته شده ایم از تقیه! از این پس بجای هفته وحدت، باید هفته برائت گرفت! (تصویر)

همچنان با ساده انگاری از کنار جریان خطرناک شان می گذشتیم که یکی شان بر منبر رسول الله با ریش سفید و عمامه سیاه، به عارف وارسته بالله یعنی آیت الله بهجت و رهبر غیور و فاطمی کشورمان آیت الله خامنه ای ، خیلی راحت و ساده برگشت گفت: "کافر ملحد!"(تصویر) ای زبانش لال.  

هنوز به خودمان نیامده بودیم و برای این توهین بی سابقه حرفی آماده نکرده بودیم که شبکه های ماهواره ای شان یکی بعد از دیگری رو شد و رونق گرفت. شبکه امام حسین 1 و 2 و 3 ، شبکه های فدک ، بقیع ، الزهرا ، مرجعیت ، سلام ، اهل بیت و ... ! 

تازه شست مان خبر دار شده بود. گفتیم آخر چگونه ممکن است؟ شبکه های فارسی زبان که به بینندگان مخالف شان ، سی ثانیه هم فرصت دم زدن از تشیع نمی دهند، حالا 35 شبکه ماهواره ای آن هم نه به جهان اسلام بلکه مخصوصا و منحصرا در اختیار "تشیع" قرار میدهند؟! حتی عقل یک کودک هم درک میکرد که قطعا امریکا برای ترویج این شیعه هدف ها دارد. (تصویر)

خیلی زودتر از آنکه فکرش را میتوان کرد، تمامی نمادهای شیعه را به نفع خویش مصادره کردند. هتل های دائمی و حسینیه در کربلا ، ارتباط زنده با بین الحرمین و حتی عنوان احیاگر شعائر حسینی. (تصویر

چنان خود را به نام نامی "حسین علیه السلام" چسباندند و با سوء استفاده از ارادت همه مان به خاندان سیدالشهداء ، اسم هر جمله ای را که از روی شکم شان می گفتند، گذاشتند "فتوا" و همه جا را پر کردند از همین فتواهای کشک و پشم!

فتوا دادند که قمه زنی ، بهترین و قشنگ ترین عزاداری برای اهل بیت است! قمه برای همه ، همه برای قمه! "قد افلح من طبر": هرکس قمه بزند رستگار میشود. خون حاصل از قمه زنی پاک تر از آب زمزم است! قمه زنی باعث هیبت شیعه در نگاه دیگران میشود. و شاید منظورشان از هیبت همان نفرت بود! (تصویر)

فتوا دادند که هر عزایی اهل بیت دیده اند باید شیعه ایشان هم ببیند! عزای خار (تصویر) ، عزای تازیانه ، عزای آتش (تصویر) . حتی عزای سم اسب! خدایا به کجا می رفتند؟

فضای مجازی را شرح سی جلسه ای ایشان بر دعای صنمی قریش پر کرد. دعا قحطی بود لابد! 

بیداری اسلامی متوقف شد.

همه جا بجای نزاع بین اسلام و کفر ، جدال و دعوا شد بین شیعه و سنی! 

یاسر الحبیب ملعون، داماد سردسته جریان با قلدری گفت : اگر بتوانیم برای ایران برنامه ریزی میکنیم تا ایت الله سیدصادق شیرازی را رهبر مقتدر جهان اسلام بنامیم. 

و ما همچنان مشغول بودیم! کارهای مهم تر داشتیم. ژنو و اشتون برای ما حیاتی تر بودند آخر! 

حالا عمامه های انگلیسی و امریکایی شده بودند طلایه دار. هرجای گوگل و یاهو که از شیعه جستجو میکردی، تصاویر وحشیانه خون ریزی های شیعه بود. گذرواژه شیعه تبدیل شده بود به منفور ترین واژه دنیا. برای رائفی پور از اسپانیا ایمیل آمده بود: " you are wilds " : شما شیعیان یه مشت وحشی هستید! (تصویر)

رفتیم کربلا و دیدیم عراقی ها ارادت ویژه پیدا کرده اند به صادق شیرازی. همان که رسما نسبت به رهبری وراجی کرده است. همان که انقلابیون را گول خورده های نظام می داند. همان که مقلدان اش در مسیر کربلا میگویند: خدا ما را با آیت الله شیرازی محشور کند شما را با معاویه و خامنه ای!

همان که دم از برائت و لعن میزد اما در مقابل داعش موضعی نداشت! آفرین به عراقی ها. همان موقع فهمیدند که این شیعه بو میدهد. آخر این ها چگونه متجاوزان زمان ائمه را محکوم میکنند اما امروز در برابر دشمنان خاک اهل بیت حرفی ندارند؟ چگونه ایستگاه های پذیرایی برای حسینیان می زند اما از یزیدیان زمان ، برائت نمی جوید؟ 

اینجا بود که سرباز کوچک سید علی خامنه ای ، با بصیرت اش مسیر انحرافی شیعه در عراق را مسدود کرد. حاج قاسم سلیمانی دل ها را بیشتر از هر فتنه ای که ممکن بود ، به سمت سیدنا القائد آیت الله خامنه ای منعطف کرد و اوضاع را آرام. (تصویر)

اما این جریان خبیث تر از این ها بود.

کار به جایی رسید که دیگر هرچه رهبر ما میفرمود ، با فاصله ای اندک جمله ای در مقابل آن از شکم حضرات تراوش میشد!

نمایندگان اهل سنت ایران برای عزیز دل شان سید علی خامنه ای نامه ای نوشتند که آقا اینجا اوضاع خوب نیست. میان مردم ما اختلاف افتاده است. شنیده شده است میگویند خون سنی ها از طرف شیعیان جهان مباح است

حتی حماس به تردید افتاد که آیا موضع جمهوری اسلامی در قبال دفاع از فلسطین و مبارزه با اسرائیل تغییر کرده؟ نکند ایران هم پشت ما نباشد!؟ 

رهبری به میدان آمد. همه شجاعت و دلاوری اش را بر صراحت زبان اش ریخت و فریاد زد: هر عملی که موجب برافروخته شدن آتش اختلافات مذهبی و اهانت به مقدسات هریک از گروه های مسلمان شود ، خدمت به اردوگاه کفر و شرک و خیانت به اسلام و حرام شرعی است. (تصویر)

امر حضرت ماه، فصل الخطاب بود ولی ما هنوز گیج بودیم. گفتیم رهبری هم تند می رود! مگر میشود مرجع تقلید اینقدر مقلد داشته باشد اما خائن به اسلام باشد؟ مگر میشود کسی که بر منبر رسول خدا میرود و رساله و کتاب برای اهل بیت چاپ میکند ، خادم اردوگاه کفر باشد؟! و ساده گذشتیم تا به امروز.

امروز هم می ترسیم از اینکه بر این جریان و اهالی اش ، مرگ و لعن بفرستیم. 

می نشینیم و فقاهت میکنیم تا ثابت کنیم نباید به او که شاید مثلا در ظاهر شیعه امیرالمومنین است ، لعن فرستاد! یعنی با این منجلابی که از تشیع ساخته است ، هنوز او را در دایره اسلام می دانیم! عجب توحیدی داریم ما!

می نشینیم و توجیه میکنیم که باید آرام نشست و ما هرگز از رهبری جلوتر حرکت نمیکنیم! میدانی چرا؟ 

آخر ما همیشه از وظیفه مان عقب بوده ایم. 

همیشه در گذشته فعالیم و از حال ، عقب افتاده ایم. 

کور شده ایم و شمشیر های از رو بسته شده برای خدمت به کفر و خیانت به اسلام را نمی بینیم! همینطور فریادهای دل خون آقا را.

رهبرمان با تمام محدودیت های جایگاهش صریحا میگوید: "منادی تفرقه ، مزدور دشمن است." ما می نشینیم و استدلال می آوریم که اگر ما بر آن ها مرگ بفرستیم آن ها نیز به ما و کشورمان مرگ می فرستند! خب بفرستند! مگر تابحال نفرستاده اند؟ یعنی تاکنون رعایت جانب ایمان و تقوا از این ایادی استکبار دیده ایم؟! پس چرا مرگ بر امریکا میگویید؟ بترسید که آن ها نیز ما را تحریم کنند و در آن سر دنیا برای مان تعیین تکلیف نموده و بعد بر ما مرگ بفرستند!

خجالت میکشیم بگوییم یزید همان امریکا و امریکا همان صادق شیرازی است. چون آن یکی جریان کفر مطلق است ولی جریان دیگر پوششی عظیم دارد مالامال از نمادهای خوش رنگ شیعه! 

صدسال دیگر نسل های بعد ما، نفرین مان می کنند که چرا بنیان های تشیع انحرافی را نشکستید؟ چرا وقتی نایب امام زمان داد زد که این جریان خدمتگزار امریکا و اسرائیل است و ما تشیعی که از لندن بخواهد شیعه را تبلیغ کند، نمیخواهیم، چرا شما محکم نایستادید؟ چرا بین امریکا و صادق شیرازی تفکیک قائل شدید؟ 

چرا به انگلیسی ها مرگ گفتید ولی به عمامه های انگلیسی نگفتید!؟

و ما همیشه تاسف داشتیم و داریم که یک عده از آن طرف نهم ربیع را تبدیل کرده اند به افراط در افزایش دشمنی های شیعه و سنی . یک عده هم از این طرف، این خیانت های بزرگ و جبران ناشدنی عمامه های انگلیسی را با خوش بینانه ترین نگاه ها برداشت به یک اشتباه ساده میکنند!

گویا فراموش مان شده که این روزها چقدر دین فروشی ساده است. چقدر راحت روحانیت و سادات و مرجعیت میتوانند به نحوی شیعه را زمین بزنند که دیگر توان ایستادن نداشته باشد.

اگر "لبیک یا خامنه ای، لبیک یا حسین است" ، مرگ بر شیرازی هم مرگ بر امریکاست. آن هایی که نمی توانند از این جریان بیزاری بجویند ، لطف کنند دیگر شعار توخالی ندهند که : مرگ بر امریکا! خودمان را مسخره نکنیم.

--------------------------------------------

* این پست قرار بود قسمت دوم و ادامه پست قبل باشه. اما بقول مولا: شقشقة هدرت ...

** نوای وبلاگ رو شنیدید و اشک ریختید ، دعا برای سوره کوثر هم اگر دوست داشتید بفرمایید.

*** این هم یک پست قدیمی تر از خودم درباره جریان منحوس شیرازی علیه ما علیه در کریمانه ام: اینجا

**** عشق نوشت: کربلا! چند روزیست که چایی شده آیینه ی دق/ هرچه شیرین کنمش باز به کامم تلخ است...

  • ۳۹ نظر
  • ۱۱ دی ۹۳ ، ۱۴:۱۶
  • ۲۱۶۸ نمایش
  • سوره کوثر

نقدی بر کم کاری های پیاده روی جهانی اربعین (1)

اولین اربعین نوشت کربلای 93 رو متفاوت می نویسم و اختصاص میدم به سوتی ها، گاف ها، اشتباهات و نقایص کارها و برخوردهای "ماها". این ماها یعنی از زائرین ساده پیاده روی مسیر بگیر تا دغدغه مندان فرهنگی، روحانیون کاروان و مسئولین کشوری. لازم میدونم نوشتن از خاطرات شنیدنی اربعین رو با همه شیرینی اش متوقف کنم تا برای اولین بار ، این ناگفته های مهم ام رو که مروری بر عمده ترین اشتباهات گروه های مختلف شرکت کننده در بزرگترین راهپیمایی جهان شیعه هست ، در فضای مجازی منتشر کنم. در این اربعین نوشت فقط به اشتباهات قشر اصلی یعنی زوار ایرانی می پردازم. 


یک. ارتکاب حرام برای انجام مستحب!

عشق به زیارت و عطش ورود هرچه سریعتر به نجف و کربلا ، بعضی از زائران هم وطن رو نسبت به بعضی خط قرمز های الهی بی توجه میکنه. امسال هم به وفور متاسفانه در شلوغی های وحشتناک خروجی مرز مهران و ورود به خاک عراق، دیده میشد بعضی از آقایون و خانم ها اصلا توجهی به برخورد با نامحرم ندارند.

شاید میگن چون اسمش زیارت اربعینه، دیگه برخورد سینه به سینه و لمس بدن نامحرم و تنه به تنه زدن و خوردن و اینا مباح میشه!

جالب اینکه مثلا اگه یه خانمی توی فشار جمعیت با تمام بدن بی توجه بیاد تو حلقت و تو با جدیت بگی: "خانم مراقب باشید لطفا" ، همه میگن: "ای آقا! سخت میگیری! دیگه اینجا که کسی اون کاره نیست که!" بله. بقول فامیل دور: من دیگه حرفی ندارم. این عکس فقط یکی از روزهای نه چندان شلوغ مرز رو نشون میده! حالا تصور کنید خروج همزمان 35 هزارررررر مرد و زن رو از درب های تنگ و باریک برزخ ایران - عراق!


دو: برخورد نامناسب با شیعیان عراق

بعضی از ما فکر میکنیم که این بیچاره ها همون کوفی ها و همون نامردهای زمان اهل بیت ان. یعنی با این سطح کیفیت پذیرایی و رسیدگی شون بهمون ، بازم دل مون باهاشون صاف نیست. گویا این ها همون قاتلین و یا نسل تقلید کننده از اجداد و نیاکان شون هستن! انگار نه انگار این همه محبت و استقبال و بخشش. انگار نه انگار شیعه ان اصلا!

باهاشون سرد برخورد میکنیم و حتی از نظر بهداشتی و تر تمیزی آدم حساب شون نمیکنیم.

مخصوصا خانم ها که بعضی شون در استعمال "وای چندشه!" و "من حساسم" و "ایششششش" مهارت خاص تری دارند. حتی یک شب توی یک موکب ایرانی توی راه کربلا سر جای خواب و پتو بین خانم های ایرانی و عراقی چنان دعوای وحشتناکی درگرفت که برای خود من توی این چند سال بی سایقه بود!

این چیزها ، چهره مهربون و دوست داشتنی مردم مون رو پیش عراقی ها از بین می بره. یعنی همبستگی و همدلی باید بین مون (ما و عراقی ها) خیلی خیلی بیشتر دیده بشه. مثل این کار حاج حسین نازنین مون.


سه: بدعت های احمقانه

توی بین الحرمین ظهر اربعین ، کنار نجواهای عاشقانه خیل زوار ، در عین ناباوری میتونی جهت تنوع و رفع خستگی های مسیر پیاده روی ، بصورت کاملا مفت و مجانی یه باغ وحش هم بری 

یه عده رو می بینی چار دست وپا دارن هفت دور توی بین الحرمین میرن و میان! سعی صفا و مروه میکنن خیر سرشون!

یه عده صورت و گونه های خونی شون روی زمین مطهر بین الحرمین می کشند و محل رفت و آمد ملائک و اولیای خدا رو به خون و نجاست آلوده میکنن.

یه عده سگ هایی انسان نما هستن. بصورت خانوادگی! یکی قلاده اون یکی رو بدست میگیره و اون یکی تحت حمایت دیگری عو عو کنان به سمت حرم هروله میکنه!

عده ای وحوش وحشی صفت هم تیغ چاقو بدست در گوشه ای از صحن بین الحرمین مشغول عملیات ِ (خیر سرشون!) هیجان انگیز  ِ قمه زنی هستن! اون وقت از همه این ها احمقانه تر مردمانی گیج و شاسکول که ثانیه های بی نظیر شب اربعین شون رو که روزها و بعضا سال ها در فراقش سوختند ، وقف گرفتن فیلم و عکس یادگاری از این صحنه ها میکنند و با احساسات این جماعت هم اشک و هم ناله میشن!

رسما با حضور طرفداران صادق شیرازی - علیه ما علیه- کلکسیون بدچهره کردن تشیع تکمیله.


چهار: همراه کردن عکس تکی حضرت آقا روی کوله پشتی! 

یکی از کارهایی که هرسال توی مسیر پیاده روی مردم خوب کشورمون انجام میدن، چسبوندن عکس تکی مقام معظم رهبری روی لباس یا کوله پشتی هاست. خب قطعا همه هم با نیت خیر و عشق به رهبر این کار رو انجام میدن ؛

اما جامعه شناسی مردم عراق نشون میده شیعیان این کشور تعصب خاصی روی مراجع کشورشون دارند. در نتیجه معرفی تک و تنهای حضرت آقا در کشور عراق، متاسفانه بعنوان یک حرکت ضد فرهنگی شناخته میشه.

اتفاقا کار فوق العاده ای که امسال خیلی جواب داد، عکس ترکیبی حضرت امام ره و حضرت آقا و در کنارشون، بزرگان مرجعیت عراق نظیر آیت الله سیستانی و مرحوم حکیم بود. واضح بود که تاثیرگذاری جمعی این تصویر وحدت آمیز چه تاثیر خوشگلی نسبت به عکس تکی توی نگاه عراقی ها داشت. خودتون مقایسه کنید.


پنج: عدم تصور صحیح از سفر خاص و حساس کربلا

خداوکیلی نمیدونم چرا هنوز که هنوزه ذهنیت مون به سفر کربلای اربعین ، در حد یک سفر مشهد یا مثلا یه پیاده روی از ولیعصر تا امام زاده صالحه!

امکانات کشور آباد و امن ما کجا شبیه این فقر امکانات کشور عراقه؟ آخه توی یک پیاده روی سی میلیونی توی یک شهر کوچیک، توقع زیادیه که وسایل ضروری مثل کیف پول و پاستورت و شناسنامه ات رو گم نکنی؟ هفت هشت دست لباس آخه واسه چی میاری با خودت مادر من؟! پیک نیک اوردی پدر جان؟! 

واقعا عجیب نیست می بینی نصف بیشتر گمشده های کل کشور عراق در این ایام اربعین، ایرانی بودند؟ از بچه سه ساله تا پیرمرد هشتاد ساله! این همه گمشده چرا؟ مگه نمیدونیم این سفر بیشتر از هرچیزی دقت نسبت به افراد و اشیا رو میطلبه. پس چرا اینقدر بی دقتی؟ این همه بچه های قد و نیم قد و زن و مرد بزرگ و کوچیک تکلیف شون چیه؟


شش: کل کل های اعتقادی بی فایده

حالا فرض کن طرف، اهل قمه و اصلا مرید پر وپا قرص جریان انحرافی تشیعه. تو فکر میکنی با کل کل و دعوا و محکوم کردن های کوتاه چند دقیقه ای دیگه اون مسیر زندگیش عوض میشه؟ جوون ایرانی رفته جلو به عراقیه گفته تمثال امام حسین نکشید حرومه! خب برادر من آدم اینطوری میتونه جلوی اشتباه رو میگیره؟

راه ریشه کردن این عقاید ، ترویج عقاید حقه شیعه است بصورت تدریجی. یعنی چی؟ یعنی مثلا اگه مداحی های تند و رقص آور میذارن باید تو یه فلش برداری روش کلی فایل های صوتی قشنگ و متوازن عربی بریزی و توی مسیر با روی گشاده تقدیم اون جوون عراقی کنی. خب وقتی جایگزین برای طرف چیزی نداری جز درگیری و جدل اتفاق دیگه ای نمیفته.

یا مثلا اونی که قمه میزنه و صورتش رو خون گرفته ، هرچند اشتباهه اما از روی عشق و ارادتش به اهل بیت داره میزنه. تو یهو با تاسف میری تو چشم طرف که: "با شمر و یزید محشور شی ایشالا!" خب توقع داری طرف دسته گل بندازه گردنت؟ اونم دوتا فحش روی ما و رهبر ما میذاره. 

اصلا تو فضای پیاده روی اربعین جز در برخی موارد مشخص، کل کل و جدل اشتباه محضه. هدف این راهپیمایی چیه؟ وحدت شیعه. اون وقت این دلخوری ها و دلسردی ها کجا رو میزنه؟


هفت: عدم یادگیری زبان عربی و لهجه عراقی

خدا میدونه این سال ها چقدر ایرانی ِ باسواد و ماهر توی سخنرانی و انتقال مطالب ناب شیعه داشتیم که متاسفانه چون زبان عربی بلد نبودن ، از ارتباط با جهان اسلام باز می موندن.

جالبه! امسال یه خانم معلم شهرستانی دیدیم که توی جمع مردم عرب زبان، در سطح خودش با تکیه به زبان عربی استدلال های قوی اما دم دستی و عامیانه برای اثبات رهبری حضرت آقا میکرد اما متاسفانه از اون طرف، روحانی هم دیدیم که با تکیه به هزار تا منبر ولی بدون سواد لغت عربی ، نمیتونست با یه نوجوون عراقی دیالوگ کنه. اون وقت خیلی از فرصت های خوب و استثنایی ارتباط گیری شیعیان ، خیلی آروم و بیصدا میسوخت.


هشت: عدم شبیه سازی راهپیمایی اربعین در ایران

تا حالا از خودتون پرسیدید چرا ما ظرفیت حرکت دسنه جمعی به سمت حرم رو در ایران خودمون شبیه سازی نکردیم؟ ما بیست و هشت صفر داریم. تلاقی سه ضلع غربت امام حسن، امام رضا و پیامبر اعظم علیهم السلام. هزاران نفر از سراسر کشور پیاده مسیر شهرشون رو تا حرم آقا طی میکنند. هرسال هم وضعیت پذیرایی از زوار حضرت رضا سلام الله علیه در حال بهبودی و پیشرفته. اما همچنان تفاوت از زمین تا آسمان است! 

شاید کمتر از پنج درصد از شکوه و عظمت پیاده روی بسمت کربلا رو تونسته باشیم شبیه سازی کرده باشیم. این سرعت کند و روند منفعلانه برای کشور پیشرفته ای مثل ما در قیاس با کشورهای منطقه کمی ناامید کننده است. 

نیاز هم نیست منتظر شهرداری و استانداری خراسان رضوی بشینیم. هرکسی میتونه از خودش شروع کنه و هرسال یه نذری برای زوار پیاده حرم امام رئوف تهیه ببینه و بیاره توی جاده های منتهی به شهر مشهد پخش کنه. انصافا تصورش هم زیبا نیست؟ 

----------------------------------------

* نوای وبلاگ بروز شد. خدا میدونه چقدر با این نوا مردم داخل مسیر اشک می ریختند. گوارا :)

** تاخیر نویسنده در بروز رسانی به خاطر تصمیم ش در نوشتن چند اربعین نوشت متفاوت بود. ارزش تک تک کلمات این پست رو کمتر از خاطرات اربعین این چند سال نمیدونم. میدونم منتظر خاطره بودید اما ان شاءالله در پست های پیش رو بر کاغذ صفحه وبلاگم قرار خواهد گرفت. فعلا این نوشته رو مهم تر دیدم.

*** عشق نوشت: یا حسین! تنها تویی که از لب من شعر می شوی / هرکس که لایق غرل عاشقانه نیست ...

  • ۲۹ نظر
  • ۰۵ دی ۹۳ ، ۰۰:۴۰
  • ۱۳۸۵ نمایش
  • سوره کوثر

بگذارید حرف آخر را همین اول بگویم: کسی که زیارت اربعین را درک نکرده باشد، بخشی از معارف ناب حسینی را هیچ‌گاه درک نمی‌کند. 

به راستی اربعین میعاد گاه است. باید حداقل یکبار در این میعادگاه بزرگ حضور بیابی تا معنای ایمان را درک کنی و مصداق ایمان را متجلی (علامات المومن خمس... و زیارت الاربعین...).

باور کنید اگر فرصت حضور در این میعادگاه را بیابید، به راحتی متوجه می‌شوید که چرا باید تنها به زائرین اربعین گفت «مومن». اصلا ایمان یعنی چه؟ ایمان یعنی باور عمیق خدا و اولیای او. و کجا بهتر از اربعین می‌توانی خدا را احساس کنی و عظمت کشتی نجات او را درک کنی؟ 

اصلا گویا خود اهل‌بیت علیهم السلام چنین طراحی کرده‌اند که در ایام اربعین نبض زمین و زمان در مسیر نجف تا کربلا بزند.

و تو به روشنی می‌بینی که اینجا قلب زمین زیر پای زائرانی که بیشترشان به دلیل گرفتگی یاکوفتگی عضلات به سختی گام بر می‌دارند، با تواضع و احترام می تپد.

با احترام به شهید علمدار، برای بهترین دوستان تون، آرزوی شهادت " در زیارت اربعین " رو کنید.

---------------------------------------------
* میگفت برو ببین کجا کدوم دل شکسته ای با نفس حق اش برای تو از ته قلب ، خادمی زائرای حضرت زینب سلام الله علیها زیارت اربعین رو آرزو کرده که امسال ، متفاوت ترین کربلای اربعین زندگی ات رو تجربه کردی.

** هرکس سفارشی کرد ، انجام شد. امسال ، سحر اربعین ، بین الحرمین برای "صمیمانه های کریمانه" دعا کردم.

*** ممنون و شرمنده از نگرانی های برادرانه و خواهرانه تون. کامنت های عمومی و خصوصی ، فقط بار شرمندگی سوره کوثر رو بیش از پیش کرد و بس.

**** عشق نوشت: از زائران مشهد و زوار اربعین / باید سوال کرد که حالا غریب کیست؟ یا امام حسن ع.
  • ۲۳ نظر
  • ۲۷ آذر ۹۳ ، ۱۵:۲۰
  • ۷۴۱ نمایش
  • سوره کوثر

  سلام بر " آیات " خدا   

هرچقدر هم سوژه های مسیر زیاد باشد ، 

محال است تو با آن سِت یکدست صورتی ات ، از چشم و ابرو هایی که عرق شرمندگی دعوت ارباب را بر روی دوش خود تحمل می کنند ، مغفول و نادیده بمانی.

بگذار مادرت در پاسخ عده ای نابینا، اسمت را بلند بگوید: « آیات!»

اما تو نیازی به معرفی نداری. آیینه ای و با سکوت خواستنی ِ منحصر به چشمانت ، همه مان را برخلاف برهان های فلسفی، این بار از معلول رسانده ای به علت! بی شک آیات و نشانه ها فقط برای خداست و نه هیچکس.

مانده ام آیات! تو در میان این همه آیه ی غربت و مظلومیت که بر مسیر نقش بسته است، چه زیبا آیه های قرآن ِ روی نیزه را می خوانی:" أم حسِبتَ أنّ أصحابَ الکهفِ و الرّقیمِ کانوا من ءایاتنا عجباً "

تا میان من و تو مکالمه ای نشده است ، دوربین ها و چشمان کنجکاو در خواب اند. اما همین که با گونه های سرخ شده و چشم های پرحرف ات ، منت بر سر لنز های وا مانده ام میگذاری تا این چنین با معصومیت کودکانه ات شگفتی خلق کنی ، زوار دورت حلقه می زنند و گفتگوی ما را به تماشا می نشینند. اما در بُهت جمع، تو غریبی میکنی و به چادر خاکی مادرت پناه می بری و این برای من یعنی خیلی!

دوباره که تنها می شویم، حاضر می شوی بخندی و شعر های تازه یاد گرفته ات را پر از غلط و اشتباه اما از ته دل برایم زمزمه کنی.

تازه یادم می افتد که قبل از حرکت، تعداد زیادی سربند فسفری رنگ با "کلنا عباسک یازینب"های قرمز رنگ را میهمان کوله پشتی ام کرده ام که تا کربلا میهمان دل های زیادی باشد. تردید بی معناست. باید یکی به تو بدهم. این روزی ِ توست!

آنقدر با حوصله، تکان های دست هایم و پیشانی ات را مشایعت میکنی که متن سربند، دقیقا وسط کلاه قرمز رنگ زیر کاپشن ، جا می افتد.

دست های سرد و کوچک ات را با دستکش هایم جمع و گرم میکنم. برای خودم از لب های معصوم ات، "آمین" ِ دعایی را میخواهم که در دل زمزمه میکنم. 

خدا به آمین هایت طول عمر بدهد آیات! یکسال گذشت. فقط برای استجابت "زیارت اربعین امسال ام" سه روز فرصت دارم!

---------------------------------------------

* چه کربلایی بشم چه نه، این آخرین پست سوره کوثر تا بعد از اربعینه. اگر جمعه شد و طلبیدند، در نبودنم نظرات رو همسر عزیز یا مادر نازنینم تایید خواهند کرد.

** چند نفری رو بدرقه کردم که یک دنیا شادم. یکی دو نفر هم موندن که بازم از فهمیدگی و شکر شون شادم.  

*** بچه هایی که خودشون رو وعده دادن اونجا همو ببینیم ، یاداوری میکنم که امامزاده صالح نمیریم هااا. عراقه! بین بیست میلیون آدم لطفا برای رضای خدا کمی دقیق و جزئی تر آدرس بدید که پیدا تون کنم. 

**** عشق نوشت: از من نیاز می رسد و از تو ناز ، حسین ع / درد سری شده سفر کربلای من ...

  • ۳۳ نظر
  • ۱۰ آذر ۹۳ ، ۲۱:۱۴
  • ۱۶۷۰ نمایش
  • سوره کوثر

نگفت دقیقا از کجا ولی میگفت نزدیک چهارصد کیلومتر رو پیاده اومدن. 

از عرق روی پیشونی اش واقعا حس عکاسی م رفت. فکر کردم آدم چقدر باید همت ش بلند باشه و دلش دریا که دل خانواده و بچه هاش رو چهاررررررصدددد کیلومتر پیاده با پای جسم برای زیارت ارباب بکشونه. 

دلم براش سوخت. بی اختیار پرسیدم: منم کمک کنم!؟

یکی از خانم های همراهش جواب داد: تا خود حرم به کسی اجازه نمیده. 

گفتم: "آخه کمرش!" با صدای مردونه ی بم قشنگی جواب داد: فدای حسین ...


------------------------------------------

عشق نوشت: جامانده های قافله ی اربعین تو / آقا! دوای درد دل خود کجا کنند!؟
جا تنگ بوده است و یا ما اضافه ایم؟! / مردم به چشم طعنه نگاهی به ما کنند
باشد حسین! کرب و بلا مال خوب ها / بدها بگو که عقده ی دل با چه وا کنند ...

  • ۲۷ نظر
  • ۰۳ آذر ۹۳ ، ۲۲:۲۳
  • ۱۶۴۳ نمایش
  • سوره کوثر

بفرما نوشابه اصل تگری!

هرچی فکر میکردیم و توی ذهن مون تصور میکردیم، توی این موکب های پذیرایی عراقی ها پیدا میشد! یعنی از کباب ترکی و پفک و فلافل بگیر تا حمام آب داغ و نخ سوزن برای دوختگی لباس! کافی بود از ته دل بخوای تا برات فراهم بشه. البته اگه روت بشه توی مسیری که با اهل بیت ارباب ، اون طور شده چیزی بخوای ...

یکی از بچه ها با یک سلام و علیک گرم توجه مون رو به یکی از عجیب ترین موکب ها جلب کرد! موکب اختصاصی "نوشابه"!

توی این موکب هیچ خوراکی و نوشیدنی جز "نوشابه مشکی" پیدا نمیشد! یعنی کف کرده بودیم از این سطح فوق العاده ی کار! 

شروع کردیم به تو رگ زدن! خوبی اش این بود که نوشابه، پذیرایی های داخل مسیر رو داشت هضم میکرد و جا برای سری های بعدی ایجاد میشد!  خیلی خوشمزه بود ولی مزه اش با مزه نوشابه فرق میکرد. انگار یه ورژن دیگه ای از نوشابه بود! 

هرکی میرسید از شدت تعجب، یه جورایی کشیده میشد به سمت موکب و یک استکان نوش جان میکرد. 


برام سوال شد که داستان چیه! با حالت یکدستی لهجه عراقی گرفتم و رفتم جلو به طرف گفتم: ما که خوردیم. ولی بهم بگو ماجرای این نوشابه چیه؟ تابلوئه کسی نمیاد یه موکب بزنه که توش فقط نوشابه به ملت بده. مگه نه؟ 

رییس موکب بعد از پرسیدن کشور و شهرم، ازم قول گرفت که سلامش رو به امام رضا برسونم تا راست حسینی ماجرا رو بگه. قول دادم. دستم رو گرفت و رفتیم کمی اون طرف تر پشت خیمه.  صحنه ای می بینم که چشمام از حدقه بیرون میزنه: 


ادامه داد: این ها نوشابه نیست. شربت لیمو عراقیه! من هرکار میکردم تا زائرای امام حسین از این شربت من خوش شون بیاد و هرکس یه ذره فقط ازش بخوره و بره ، نمیشد. دلم میخواست فقط یه نفر رو توی مسیر سیراب کنم. اما کسی استقبال نمیکرد. واسه اینکه شربت بی ارزش من هم خریدار داشته باشه به اجبار داخل این بطری ها می ریزیم تا به بهانه نوشابه هم که شده یکی دو نفر در حد نصف لیوان ، اینجا بدست من سیراب بشن. ولی والله قسم این شربت به اسم امام حسن علیه السلام متبرکه.  چیزی از نوشابه کم نداره...

موندم! نفهمیدم اونایی که تاحالا خوردم نوشابه بوده یا امروز برای اولین نوشابه ی اصل خوردم!؟

-------------------------------

* همه در حسرت کربلاییم. این روزهای سخت و عجیب رو با "شیار 143" راحت تر تحمل کنید.

** این هم به اصرار دوستان. اگر کسی اربعین نوشت های وبلاگ قبلی رو نخونده : اینجا

*** عشق نوشت: تا لطف حسن هست، گدایی عشق است/ دور و بر شاه، بی نوایی عشق است
خاک حرمش به کیمیا می ارزد / اصلا ؛ همه چیز مجتبایی عشق است ... 

  • ۲۹ نظر
  • ۳۰ آبان ۹۳ ، ۲۳:۱۵
  • ۱۸۴۶ نمایش
  • سوره کوثر

بهشت کجاست؟

ساعت 9 شب بود که سی کیلومتری کربلا تصمیم گرفتیم بزنیم کنار.

مرد میانسالی بهمراه چند جوون اومدن به استقبال و با لهجه گرم و شیرین عراقی شروع کردن به دعوت کردن و التماس برای پذیرش دعوت. مرد میانسال که بعد تر فهمیدیم اسمش "ابا حسن" ه، خونه ای داشت در یکی از روستاهای بین نجف و کربلا. روستایی که حداقل نیم ساعت راه تا اونجا و خونه اش بود. و دقیقا بخاطر همین دوری مسافت بود که تا الان اونجا مونده بود و کسی از زائرا به سادگی راضی نشده بود جایی غیر استراحتگاه های داخل مسیر توقف کنه.

بعد از مشورت و در نظر گرفتن خطر داعش(!) و دیگر موارد امنیتی، جمع شش نفره مون که اصولا از جذابیت های پر ریسک استقبال میکنه ، راضی شد به قبول کردن پیشنهاد!

با یک ماشین که تو قیافه یه چیزی بین نیسان و جرثقیله (!) نیم ساعت توی جاده خاکی و گِل و کثیفی راه میفتیم به سمت منزل ابا حسن. روستایی که هنوز گاز نداره. برق کشی شم در حد افتضاحححح! بقدری لم یزرع و بیابونه که رغبت نمیکنی داخلش بشی. و بچه های کوچولو با سر و وضعی کثیف و پابرهنه مسیر پر خس و خاک جاده ورودی روستا رو همگام با ماشین می دوند و یکی از کودکان در میان مسیر از ناحیه پا دچار خون ریزی میشه و با گریه از دنبال ماشین دویدن باز می مونه.

منطقه از نظر امکانات شبیه قبرستان می مونه. ولی طوری مورد استقبال قرار میگیریم که انگار مذکرات 5+1 رو پیروز شدیم و داریم سانتریفیوژ های بازپس گرفته شده رو حمل میکنیم برای روستا! روستایی واقعا داغون.



با یه استقبال گرم وارد میشیم. منزل، بقدری محقر و ساده ست که وقتی به دیوارش تکیه میدی، صدای جابجا شدن آجرها رو میتونی بشنوی! تصور میکنم نکنه زیر آوار بمونیم امشب! اما پیر مرد و جوون ها و حالا زنان و سایر روستا طوری از حضور ما تشکر می کنند که احساس امنیت چند برابری رو نسبت به بهترین هتل های پنج ستاره داریم. حسم اینه که در پناه "حب الحسین علیه السلام" در امن و امان آروم گرفتیم.

بعد از اینکه چند دست پتو میارن ، بچه ها در عین حال که اخلاص شون رو میدونم و میشناسم، بین خودمون شروع میکنن به تیکه پراکنی و خنده. 

- اون همه تنوع غذایی رو کنار جاده ول کردیم اومدیم اینجا! واقعا که چقدر شما بوی شهادت میدید! ایش!

- امشب بجای شام باید پتو بخوریم. شامی در کار نیست!

- تازه سعی کن تا صبح زنده بمونی. این سقف آماده ریزشه!

- از سرمون هم زیادیه. اگه اینجا نبود، باید توی جاده از سرما کپک می زدیم!

در حین بحث ، جایی که نه گاز پیدا میشه نه برق درست حسابی و نه سیستم گرمایشی داره ، جوون ها با سینی بزرگ پذیرایی وارد میشن. ما می مونیم و نسبت این در و دیوار با این دیس شام اشرافی. شامی کباب و نون تنوری تازه و گوجه و خیار! 



شام در عین حیرت با حضور خود صاحب خونه میل میشه. شب تا صبح با ابا حسن و جوون ها میگیم و میخندیم و نزدیک ساعت دو از شدت خنده و روده بر شدن دیگه کم میاریم و آماده ی خواب میشیم. اما هنوز هم گیج موندیم که این شام و این خونه هیچ شباهتی بهم نداشت!

صبح موقع خداحافظی جمع زیادی از مردم روستا رو می بینیم. ابا حسن قصه رو شرح میده برامون. تازه می فهمیم که صاحب خونه ابا حسن نیست! اصلا شام رو هم ابا حسن درست نکرده. 

گوجه فرنگی مال یکی از اهالی بوده. خیار رو یک خونواده دیگه تقبل و تهیه کرده. گوشت کباب رو چند نفر از خانم ها چرخ کردند. نون محلی ها مال "ام هانی" مادر روستاست که تنور داره. چایی رو "عابد" و خانمش. پتو ها رو "هاشم" و خانواده اش از خونه های اهالی گرفتند تا به تعداد کافی باشه و سیب های سبز برای باغ پدری "شیخ محمد". جوون های همراه اباحسن هم فرزندان یتیمی هستند که مادرشون این ایام، نذر مهونی زائرین داره. این یعنی تمام روستا در این مهمونی به ظاهر ساده و شاید محقر، نقش آفرین بودند و هرچه در توان داشتند گذاشتند.

از شدت خجالت فقط سر تا پا "بغض" میشیم. ابا حسن جلو میاد و میگه "ماشین آماده منتظر شماست". اما ظرفی از میوه دست یکی از رفقا میذاره. ادامه میده: "بدرقه راه تون. شرمنده که کمه. شما رو به جان حضرت زینب سلام الله علیها شکایت ما و میزبانی به درد نخور مون رو پیش آقا نبرید. توروخدا ..." 

و ما فقط یه علامت سوال به ذهن می مونه برامون که: "بهشت جایی غیر از اینجاست؟ جایی جز مقر فرماندهی حب الحسین بر دل ها؟"

-------------------------------------

* عشق نوشت: چند سالی است که پشت سر هم، پی در پی / پشت ِ کنکوری بین الحرمینم ارباب ...

  • ۲۰ نظر
  • ۲۴ آبان ۹۳ ، ۲۲:۱۴
  • ۱۴۹۵ نمایش
  • سوره کوثر

کوچک ولی بزرگ!

مثل هرسال، ورودی جاده نجف - کربلا چون هنوز داخل شهر محسوب میشد ، تنوع پذیرایی های بیشتری قابل رویت بود. از پیتزا عراقی و ساندویچ همبرگر تا حلوا و شیرینی تر! یکی شله زرد ... یکی ماکارونی ... یکی سیب زمینی و سوسیس!

دلیل این تنوع هم دسترسی به امکانات بیشتر توی خونه های انتهای جاده وادی السلام نجف بوده و هست. در نتیجه چون امکانات بیشتری هست، زوار بیشتر و چرب تر(!) مورد تفقد و اکرام میزبانان عراقی قرار میگیرند. 

لابلای پذیرایی ها و شور و هیجان اکرام چندین نفر از جوون ها و ونوجوون های عراقی که دارن بین زوار نذری پخش میکنند ، صحنه ای می بینم که رسما خشکم میزنه!



پسر بچه ای کم سن و سال با نهایت ادب در اوج احترام به زائرین پیاده ی حرم سید الشهدا سلام الله علیه با همه ی ارادت و تعلق خاطر کودکانه اش روی دو زانو و دست بر سینه نشسته و ظرف بزرگ خرما روی سرش. طوری که زائر آقا حتی برای برداشتن دونه ی خرما به کمترین سختی و خم شدن نیفته و سینی خرما دقیقا کنار دست ملت رهگذر قرار بگیره.

واقعا می مونم. کی میتونه شدت شرمندگی این پذیرایی از جون و دل رو تحمل کنه و بره یه دونه خرما برداره!؟

چشم های پسر زیر این آفتاب طوری لبریز از شوق و غروره که هیچ چیز نمیتونه بزرگی این لحظه های دنیای قشنگش رو تحقیر کنه. اصلا خجالت در دایره المعارف نگاهش معنایی نداره. توحید حسینی این پسر ، چکیده ای کوتاهه از سمینارها و دوره های چندساله خداشناسی و عرفانی نرفته و ندیده.



----------------------------------------

* عشق نوشت: بخوان قرآن تو با آوای نیزه / خیالت راحت آن بالای نیزه 
نشد وا معجری جز آن یکی که / سر عباس بستم پای نیزه ... 
  • ۲۴ نظر
  • ۱۹ آبان ۹۳ ، ۲۳:۲۸
  • ۱۳۸۳ نمایش
  • سوره کوثر

از این به بعد دغدغه ام این شده حسین علیه السلام        این اربعین کرب وبلا می بری مرا ... ؟


به اذن آقا از امروز تا اربعین مثل همه ساله وبلاگ رو تبدیل میکنم به "اربعین گویی" و "رزق زیارت" و "کارگاه معرفت شناسی حسینی".

در همین حد بگم که امسال تا الان هیچ خبری مبنی بر طلبیده شدن سوره کوثر از سوی آقا احراز نشده ... شایدم اصلا احراز نشه... بهرحال اربعین زیارت سید الشهدا سلام الله علیه شأنی داره ... همینطوری که نیست...

ولی خب آقا : نوکر بهشت هم برود باز نوکر است!

ما برای نوکری لیاقت میخوایم و برای لیاقت، حرم. و برای حرم، جز از خود شما و خانواده عزیزتون جایی رو "کریمانه" تر نمی شناسیم... 


آقا یادتونه نگاه آخرم به ضریح و سوار شدن و برگشت ... گفتم آقا یا زنده نباشم یا بازم سال بعد بطلبید ما رو ... 

امام من ... بحق اسارت و صبر عمه جان مون زینب سلام الله علیها ... 


------------------------------------------

* عشق نوشت: نوکری بر در تو قسمت هرکس نکنند / مادرت خواست که ما نیز به جایی برسیم ... 
  • ۱۶ آبان ۹۳ ، ۱۸:۰۲
  • ۶۴۱ نمایش
  • سوره کوثر