کـریمانــه

لحظاتی باشکوه پر از سادگی

کـریمانــه

لحظاتی باشکوه پر از سادگی

کـریمانــه

اینجا تکه هایی از لحظات زندگی باشکوهی را می خوانید که لطف "کریمانه" شامل حالش شده است ...

و سوره کوثر پیش از اینکه یک اجتماعی نویس باشد، یک "جهادی نویس" بوده و هست و خواهد بود ...

******************************
معتقدم هر بزرگواری که وارد "کریمانه" میشود، فقط بواسطه ی خدای حضرت زهرا س و خوش روزی بودن او است.

******************************
اینجا دیانت و سیاست به هم تنیده است. اما این، لزوما به این معنا نیست که پیرامون مباحث سیاسی کشور پست جداگانه گذاشته شود و به بحث و نظر پرداخته شود. چشم ها را باید شست!

******************************
هرگونه برداشت، کپی از مطالب، استفاده از قسمت یا تمام متن، تحت هر عنوان، حتی بدون ذکر منبع، نه تنها حلال و مجاز می باشد، بلکه بعنوان نویسنده ی حقیقی و حقوقی مطلب، نشر دهندگان نوشته ها رو در ثواب نگارش آن ها شریک میکنم.

******************************
تقریبا بالای 95 درصد از مطالب این وبلاگ ، تولیدی است و در هیچ جای فضای مجازی قابل جستجو نیست. این را نه از برای خودبزرگ بینی و غرور، که برای توجه و تعمق متفاوت و ویژه در پست ها نسبت به سایر نوشته های فضای مجازی، میگویم.

******************************
و حرف حساب: آیت الله فاضل ره فرمودند:
" 50 سال است دارم اسلام می‌خوانم. بگذار خلاصه‌اش را برایت بگویم. واجباتت را انجام بده. به‌جای مستحبات تا می‌توانی به کار مردم برس. کار مردم را راه بیانداز.اگر قیامت کسی ازت سوال کرد، بگو فاضل گفته بود..."

یازهرا س.

مطالب پربحث‌تر
پیوندهای روزانه

۴ مطلب با موضوع «فقه نوشت» ثبت شده است

شیخ طوسی مشهور به شیخ الطائفه (به معنای بزرگ قوم شیعیان) از فقهای بی‌نظیر و درجه یک تاریخ شیعه است که از کتاب‌های چهارگانه اصلی شیعه دو کتاب به ایشون اختصاص داره. افتخار شاگردی شیخ مفید رو داراست و به دست خلیفه عباسی وقت، کرسی تدریس کلام بغداد به ایشون سپرده میشه. شیخ طوسی بعد از وفات سید مرتضی، رهبری و مرجعیت شیعیان رو هم به عهده میگیره.

 

ایشون جایی در بحث جواز عمل به خبر واحد می‌فرماید که: «حتی یک باب فقهی نداریم که در آن میان فقهای شیعه، برداشت و فتوای یکسان و یکدست وجود داشته باشد. من بیش از پنج هزار حدیث که مربوط به احکام فقهی است در دو کتابم جمع کردم. گوناگونی و اختلاف در عمل به این احادیث میان فقهای شیعه به قدری است که از اختلاف میان شافعی و ابوحنیفه و مالکی (ائمه مذاهب اهل تسنن) نیز افزون است!» (1)

 

یعنی اختلاف بین فقیهان شیعه، نه در حد لالیگا و لیگ برتر، بلکه در حد چمپیونز لیگ (لیگ قهرمانان) و جام باشگاه‌های جهان! :) اینجا برخی از فقهای متعصب شیعه وارد نقد و حتی خرده‌گیری به مرحوم شیخ طوسی شدند و زبان به اعتراض گشودند که این چی بود گفتی و چه عبارت بدی آوردی و اینا. اما این دست واکنش‌ها همونقدر غیر قابل اعتنا به نظر می‌رسه که شادی غیر علمی برخی علمای اهل سنت برای ماهی گرفتن از این آب مثلا گِل‌آلود! 

 

سپس خود شیخ در ادامه، جمله‌ای می‌فرماید که بس، عجیب و خواندنی است: «با وجود این حجم تفاوت و اختلاف زیاد در آراء، هیچ یک از فقهای شیعه، همنشینی، معاشرت و پیوستگی خود با دوستان و رفیقان را قطع ننموده و هرگز کسی دیگری را به فسق و ضلالت و بیزاری جویی از مخالف متهم نگردانیده است.» 

 

یعنی با وجود اختلاف نظر وسیع و تفاوت در فهم احکامی که داشتند، هیچ‌وقت از دایره ولایت دینی و برادری نسبت هم خارج نشدند، به همدیگه برچسب نزدند، باعث کدورت و دلسردی نشدند، به اسم مقدسات دینی و برداشت‌های حدیثی با هم قطع ارتباط نکردند، بین محیط زندگی و محیط باورهاشون فاصله گذاشتند، اعتقادات شون رو مانع و مقدم همزیستی و دوستی با دیگران قرار ندادند، رفتارهای سختگیرانه و خودبرترپندارانه با مردم نکردند و به واسطه نزدیکی که با فضای آیات و روایات داشتند، دیگران رو متهم به دین ناقص و کج‌فهمی در دین و هزار مسئله دیگه نکردند. 

 

ما ـ تشکیل‌دهندگان جامعه اسلامی و مدعیان دین کامل ـ چه نسبتی با دکترین متعالی فقهای شیعه داریم؟ چرا قضاوت‌های ما چنین رنگ و بوهایی نداره؟  چرا وقتی خودمون رو با این معیار می‌سنجیم، شباهت خاصی پیدا نمی‌کنیم؟ چندبار تا حالا با قایم شدن پشت مقدساتی مثل حلال و حروم، نجس و پاک، محرم و نامحرم، واجب و مستحب، فهم خودمون از دین رو توی سر بقیه زدیم و به دلخوری و کدورت و قطع ارتباطمون، لباس شرعی پوشوندیم؟!

 

+ آقای جوادی آملی: شیخ طوسی می‌فرماید شما فتاوای شافعی مالک و أبوحنیفه، اختلاف این سه مذهب را جمع‌آوری بکنی به تنهایی به اندازه اختلاف علمای شیعه نمی‌شود، اینطور اختلاف دارند! اما خدا فرمود: مردان و زنان مؤمن همه یاور و دوستدار یکدیگرند! (توبه/71) این یک ولایت مشترک است. فرمود این ولایت را با همه اختلافات علمی که دارند، قطع نکردند؛ وقتی از مجلس و مدرس بیرون رفتند، برادرند؛ معلوم می‌شود این علم، علم آخرت است، خیلی حرف است! اختلاف علمی دارند، اما همه پشت سر یکدیگر نماز می‌خوانند؛ معلوم می‌شود آخرت است. آن علمی که وقتی انسان از مجلس درس بیرون رفت این اختلاف را به همراه خودش می‌برد دنیاست؛ آن اختلاف نظر است، اختلاف علمی است، چکار به مسائل ولایت مشترک به یکدیگر دارد؟! فرمود: مردان و زنان مؤمن همه یاور و دوستدار یکدیگرند. اخبار، مختلف است، فتاوا مختلف است، فهم‌ها مختلف است، اما هیچ کسی کاری به دیگری ندارد. این می‌شود شیخ طوسی! او می‌تواند هزار سال بماند که آن روز به عرضتان رسید یک روزی همین سنّی‌ها جمع شدند در بغداد کتابخانه‌اش را آتش زدند، یک روز بعد از هزار سال در همین کنار مضجع ملکوتی امام رضا(سلام الله علیه) برای شیخ، هزاره گرفتند و بعضی از علمای سنّی از بغداد آمدند، همان‌ها که اجدادشان کتابخانه شیخ را آتش زدند؛ گفتند نگویید «شیخ الطائفة» که به شما شیعه‌ها اختصاص داشته باشد، بگویید «شیخ الإسلام» که ما هم در این فخر شریک باشیم. (2)

 

1) العدة فی اصول الفقه، ابوجعفر حسن الطوسی، تحقیق محمدرضا انصاری قمی، جلد یک، ص۱۳۹.

2) مباحث فقه ـ نکاح ـ جلسه 345 (1397/02/09)

 

--------------------------------------------------

عشق نوشت: چرا عاقلان را نصیحت کنیم؟/ بیایید از عشق صحبت کنیم

تمام عبادات ما عادت است/ به بی‌عادتی کاش عادت کنیم

 

خدایا دلی آفتابی بده/ که از باغ گل‌ها حمایت کنیم

رعایت کن آن عاشقی را که گفت/ بیا عاشقی را رعایت کنیم!

  • ۲ نظر
  • ۳۰ آذر ۹۸ ، ۱۱:۰۵
  • ۳۷۶ نمایش
  • سوره کوثر

فتوای تاریخی آیت الله مکارم رو حتما دیدید؟ اگر نه، ببینید: 

" با توجه به اینکه اگر دختران مسلمان و متدین دروس عالی را نخوانند تنها افراد بی بند و بار و لا مذهب پست های مهم را اشغال می کنند، به افراد متدین اجازه داده می شود که حجاب را در خصوص مواردی که ضرورت دارد، رعایت نکنند. "

دیدید؟ چند تا اتفاق افتاد:

یک اینکه آقایون بیت ایشون، به اندازه پشیزی فهم رسانه نداشتند! فتوا حریمی داره، صدر و شانی داره، مخاطب خاصی داره! استفساریه دقیق و عمیق میطلبه. مصادیق میخواد. آخه همینطور یهو میان چنین فتوای وحشتناکی رو میندازن به جون ملت فرهنگ دوست(!) ما؟ بدون سنجش عواقبش؟ تا جایی که ما یادمون میاد، بزرگانی مثل شیخ انصاری نظرات خاصی داشتند که به دلیل فضای غیر آماده و حتی احتمال زیر سوال رفتن نظر تمام فقهای عصر خودشون از گفتن اش صرف نظر می کردند و حکم احتیاط می دادند!

دو اینکه اگه قرار بود هدف (یعنی کسب مدارج بالای تحصیلی و پر کردن کرسی های مسئولیت توسط دختران متدین) ، وسیله (یعنی کنار گذاشتن حجاب اسلامی) رو توجیه کنه، خب چه کاریه؟ می گفتید ما هم مبانی توجیه وسیله رو اساس کارمون قرار بدیم! مگه تا حالا میلیون ها مساله فقهی به خاطر اتخاذ وسیله نامقدس جهت رسیدن به هدف مقدس توسط همین بزرگواران حرام اعلام نشده بود؟ میخواستیم بازیگر سینما بشیم گفتن محیط آلوده است! اگه بری درسته میخوای کار فرهنگی کنی ولی چون مجبوری با نامحرم راحت باشی یا آرایش کرده بری و بیای، حرامه! 

چی شد یهو پس؟ کشف حجاب در اضطرار حلال شد بقیه چیزام حلال میشه ایشالا؟! نمیشد قبل از این دودستگی و دوقطبی شدن عجیب جامعه مون، مبانی اجتهادی به این شکل دربیاد؟ اصلا اضطرار یعنی چی؟ چی شد یهو تصمیم گرفتیم که بگیم هدف وسیله را توجیه میکند!؟

سه اینکه بخدا همین شکلی راحت، فقه عزیز مون قربانی تهمت های عظیم جهانی قرار میگیره و متهم به تلاش زورکی برای همپای جهان سوم اومدن میشه! چرا باید "جوک تراشی" کنیم علیه خودمون خب؟ "دیدی همش میگفتی مکارم حروم میکنه بالاخره بهمون حال داد!" همیشه بخاطر دشمنی مخالفین نیست که مسخره میشیم. گاهی بخاطر نوع تفکر ما و بیشتر از اون، بد بیان کردنشه که بهمون میخندن یا فکر میکنن فقه سربلند و عزیزمون رو به زور داریم زنده نگه میداریم!

چهار اینکه فتوای صریح مقام معظم رهبری آیت الله خامنه ای، صددرصد در تقابل با این فتوا است. اینجا رو ببینید. پس تکلیف چیه!؟ در برزخ چنین فتاوایی، فقط به مرجع تقلید خودمون مراجعه کنیم و بس؟ مابقی اش به ما ربطی نداره!؟ اگر این کار باعث دو دستگی در میان دختران شیعه خارج از کشور شد، پاسخگو کیه؟ کم در صحنه بین الملل مورد هجوم افکار و نقد ادیان هستیم که حالا اینطور سوژه به دست اغیار میدیم؟

پنج به فرض اینکه بگیم فتوا مشروط هست به اضطرار، بنده سوال می پرسم که آیا اضطرار و غیر اضطرار معنایی داره وقتی آلت گناه بدیم دست یک جامعه درحال فروپاشی اخلاقی؟! من به یک بچه چهارساله بیام چاقو بدم بگم فقط وقتی لازم شد و اضطرار بود استفاده کن! اصلا متوجه سوء استفاده های ناشی از حرفامون که به اسم اسلام و فقه بزرگ شیعه تموم میشه هستیم؟

یک پاورقی ام بزنم اونم اینکه هنوز آیت الله مکارم یکی از نخبگان مراجع در ذهن منه، و اگه حرفی می زنیم نه برای دلخوشی اراذل اوباش فرهنگی که برای چهارتا جمله عاشقانه است توی دینداری مون که این روزا بدجوری به تاراج گذاشته شده و همه ما وظیفه داریم دین خدا رو روشنگری کنیم و براش نگران باشیم.

-----------------------------------------

* عشق نوشت: کنج عزلت را گزیدن، یک قدم از عاشقی ست / عاشقی، "عمری میان جمع، تنها بودن" است ... 

  • ۱۶ نظر
  • ۱۹ تیر ۹۵ ، ۱۳:۳۰
  • ۱۹۰۱ نمایش
  • سوره کوثر

فقه نوشت (2)

۱۳
ارديبهشت

یکی از قواعد و قوانین شیرینی که در فقه مقتدر و پیشتازمون داریم، اسمش هست "حرمت إعانه بر إثم".

إعانه به معنای کمک کردن و یاری دادن هست. إثم هم به معنای گناه و هر آنچه غیر رضای الهی خواهد بود.

پس عنوان قاعده می شود: "کمک کردن به محقق شدن هرچه که گناه محسوب میشود، حرام است." 

در یک کلام. اعانه بر اثم = کمک به گناه = حرام.

این گام اول. 

اما حالا بحث اصلی پیرامون این قاعده ی مهم فقهی، زمانی زیباتر و عمیق تر میشه که با فایده ی این قاعده درگیر بشیم.

سعی میکنم با چند تا مثال، بحث رو جلو ببریم.

مثلا ظلم کردن، مصداق گناه و حرام خداست. حالا اگر من، ببینم ظالمی داره از یک بچه یتیم یا یک زن تنها، حقی رو می دزده (چه حداقلی باشه مثل جا زدن توی صف نون و چه حداکثری باشه در حد تجاوز به حریم یا عفت) در این صورت وظیفه شرعی دارم برای احقاق اون حق قیام کنم. وگرنه سکوت من، در حکم کمک به ظلم اون ظالم و تایید گناه و جنایتش خواهد بود. 

درست مثل سکوت صرف و تماشاگونه ی مردم مدینه پشت درب خانه امیرالمومنین و ماجرای سوختن درب خانه.

یا مثلا، تماشای تصاویر غیر اخلاقی مصداق گناه و حرام خداست. حالا اگر من، وسایلی مثل لب تاب، هارد، فلش، گوشی یا حتی خونه و مکان استراحتم رو در اختیار دوستانی از خودم بذارم که میدونم این ابزارها در اون خونه صرف تولید و ترویج برنامه ها و فیلم های مستهجن میشه، این عمل من در حکم کمک به گسترش اون تصاویر و تایید عمل خلاف عفت اون ها خواهد بود.

درست مثل تامین مادی و معنوی باند شبکه های غیر اخلاقی توسط بالاشهرنشینان پایتخت.

یا مثلا، کمک به اقتصاد کشورهای خونخوار و جنایتکار مصداق گناه و حرام خداست. - وقتی حاکم شرع، رهبرمون میگه اگر جنس داخلی هست خرید کالای مشابه خارجی اش ممنوعه؛ - این یعنی چی؟! یعنی تایید اون چه که به اقتصاد کشور های ضد اسلامی کمک میکنه، حرامه دیگه! حتی همین خرید ساده ی مبل خارجی من در شرایطی که مشابه شیک داخلی اون مبل در بازار کشورم هست، مصداق اعانه بر اثم هست و حرام!

یا مثلا، گمراه کردن بشر، مصداق گناه و حرام خداست. فرضا من شغل خرید و فروش چوب دارم. فردی میخواد از چوب های من برای تراشیدن بت استفاده کنه! اگر من به "قصد" اینکه اون فرد، این چوب ها رو تبدیل به بت کنه، اونا رو بهش بفروشم، کمک به گمراهی بشر از مسیر عبودیت و هدایت کردم و عمل حرام مرتکب شدم. چرا که باعث کمک به گمراهی کسانی شدم که پس از تراشیدن بت، اون رو پرستش خواهند کرد.



تا اینجا روشنه؟! بریم مرحله ی بعد؟! 


اما حالا من دارم میرم سفر خارج از کشور مثلا به فرانسه. خب قطعا از بین هزینه هایی که من توی این کشور برای امرار معاش خودم دارم، چیزی هم به دولت شون می ماسه! مثلا مالیاتی که از هتل اقامت یا بلیت های پرواز من به دولت شون پرداخت میشه. پس من دارم با این پول، باعث تقویت این کشور میشم. کشوری که سیاست های خارجی ضد انسانی داره (مثلا همجنسگرایی رو قانونی کرده)! پس عمل من باید حرام باشه دیگه. اما اینطور نیست! 

یا مثلا دارم میرم از شرکت پپسی یا کوکاکولا، که زمزمه ی اسرائیلی بودن اون ها وجود داره، نوشابه بخرم! با خودم میگم این ها برند اسرائیلیه و خرید من موجب تقویت اقتصاد کشور اسرائیل هست! پس خرید این نوشابه مساویه با کمک به اقتصاد کشور متجاوز اسرائیل! پس من دارم با پولم، این رژیم غاصب رو تایید میکنم! اما اصلا اینطور نیست! 

چرا؟ 

میگم براتون.

چون طبق بیان شیوای نابغه ی فقاهت جهان تشیع، مرحوم شیخ انصاری رحمت الله علیه، 

إعانه بر إثم در کنار «فعل» با مفهوم "قصد" شناخته می شود.

یعنی چی؟ 

یعنی اینکه تنها درصورتی عمل من حرام خواهد بود که من "قصد" و نیت کنم که در هدف گناه یا حرامی شرکت کنم. یا مطمئنا بدانم که با کمک عمل من، فلان فعل حرام ثمر خواهد داد. اما اگر بدون قصد و ناخواسته در وقوع حرامی شریک شدم، گناهی متوجه من نخواهد بود.

مثلا من انگور فروش هستم! نمیدونم آقای الف که برای خرید انگور اومده، میخواد به چه نیتی ازم انگور بخره! برای استفاده از میوه ی انگور یا تبدیل اون به شراب!؟ اینجا من حق تجسس توی زندگی آقای الف رو که ندارم! از طرفی هم نیت من از فروش انگورهام این نیست که آقای الف حتما باهاش شراب درست کنه! بلکه من دارم کار هرروزم رو میکنم و ممکنه حالا یکی پیدا بشه که برای هدف حرامی، انگور بخره! پس دیگه تکلیفی در ازای فروش انگورم روی دوش من نیست.

اما توی همین مثال فروش انگور، در صورتیکه من بدونم آقای الف اینکاره است! یعنی کارش همینه که انگور بخره و شراب درست کنه و به مردم شراب بفروشه، اگر نیت من کمک به هدف آقای الف باشه، فروختن اون انگور میشه کمک به گناه و حرام.

یا توی مثال سفر من به فرانسه. قطعا من قصد اینکه اقتصاد کشور فاسدی مثل فرانسه رو تقویت یا با حضورم سیاست های جهانی اون ها رو تایید کنم که ندارم که! بلکه یا برای معالجه و درمان رفتم یا برای همایش یا حتی دیدن مناظر طبیعی اون کشور. پس، چون "قصد" من دخالتی در اون هدف گناه نداره، سفر من حرام نیست و هیچ اشکالی بر اون مترتب نیست. 

یا در مثال خرید و فروش چوب برای تراشیدن بت، اگر اون فرد خریدار، مشهور به این عمل بت تراشی باشه و من هم بخوام با این خرید، اون فرد رو در این کاسبی حرام کمک کرده باشم (چه بیان کنم چه فقط توی دلم نیت کنم)، در این صورت فروش چوب ها میشه اعانه بر اثم و حرام.

یا توی همین مثال نوشابه پپسی، من دارم جنسی رو میخرم که اولا شرکت ایرانی با کارگران ایرانی اون رو به تولید می رسونند. بعد هم برفرض که عایداتی برای کشور اسرائیل داشته باشه، من که نمیدونم و مطمئن نیستم که خرید من ممکنه مستقیم یا غیر مستقیم به دست اون ها سودی برسونه. اما درباره ی خودم میدونم که "قصد" هیچ کمک مادی و معنوی به اون ها تحت هیچ حالت ندارم. پس خرید من نه حرامه و نه کمکی به ظلم جهانی میکنه.

یا در مثال فلش و لب تاب، اگر من خبر ندارم دوستم برای چه کاری لب تابم رو لازم داره و بعدها متوجه بشم که نیازش برای بارگذاری تصاویر غیر اخلاقی بوده، چون نیت و قصدی برای شریک بودن در عمل گناه اون نداشتم، مرتکب گناهی نشدم. طبعا اگر به نیت راه انداختن کار دوستم توی گسترش اون کارهای زشت باهاش همکاری کردم، عقوبت دنیایی و اخروی اون عمل، گریبان گیر من هم خواهد بود.

--------------------------------------------

* خلاصه ای ساده بود از کتاب المکاسب، بحث "احکام بیع الخشب و العنب".

** ان شاءالله برداشت هایی از پیوند مباحث فقهی و مسائل اجتماعی را در فقه نوشت های کریمانه، بروز خواهم کرد.

*** عشق نوشت: عشق، سیبی است که دوران تکامل دارد / اتفاقی است که وقتش برسد، می افتد!

  • ۱۸ نظر
  • ۱۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۴۲
  • ۹۷۳ نمایش
  • سوره کوثر

سرانجام، انتظار به پایان آمد!

پس از حل تماااااااااااااامی مشکلات جامعه ی ایران، نظیر رباخواری، فقر و فحشا، بیکاری، ازدواج، طلاق، اعتیاد، فساد اداری، فساد اقتصادی، اختلاس، رشوه و ارتشا و ..... 

حالا پس از سالیان سال اصرار و تلاش تنی چند از جریان های منتسب به مراجع تقلید و سطح فوق العاده ی دقت و تمرکز ایشان بر

مهم ترین، حیاتی ترین، شاخص ترین، حساس ترین، اصلی ترین و سرنوشت ساز ترین معضل فقهی و فقاهتی حال حاضر جهان اسلام،

یعنی رویت هلال اول رمضان!!!

اعلام می داریم:

این هفته در ایران، بمدت شش شب و بعبارتی یک هفته شب قدر داریم! دست و جیغ و هورای بلند برای این اتفاق مبارک!

ضمن تشکر و قدردانی فراوان از همت و جدیت بیت معظم تنی چند از فقها و مراجع بزرگوار تقلید، که تا این اندازه نگران سلامت ایمان مردم هستند و برای این مهم، از هیچ خدمتی دریغ نکرده اند،

دلیل این حماسه ی بزرگ، عدم توافق همان تنی چند از فقها، با فتوای رسمی آیت الله خامنه ای رهبر ایران مبنی بر روز اول شروع ماه رمضان است. در نتیجه، عده ای روز هجدهم را روز هفدهم ماه می پندارند و شب قدر شان، با یک شب تاخیر فرا می رسد!

بنا بر آخرین اخبار، عده ای از مقلدین مراجع عالیقدر، آیات عظام ایکس، ایگرگ، وای و ضد، همچنان در تردید میان انتخاب شب های زوج یا فرد به عنوان شب های قدر امسال خویش، به سر می برند!

عده ای دیگر نیز، مجدانه، تصمیم دارند هر شش شب را به احیا و شب زنده داری بپردازند تا چیزی از حقیقت شب های قدر از دست نداده باشند!

بدیهی است که مراسم پرفضیلت نماز عید فطر امسال نیز، در دو روز و دو نوبت مجزا برگزار خواهد شد! 

در پایان، از طرف خود و کادر خبری شبکه بی بی سی این تقابل مراجع تقلید با رهبری ایران را به فال نیک گرفته و تحقق این پیش بینی را تبریک می گویم. به امید گسترش فریاد آزادی و تفرقه ی بیش از پیش در بدنه ی رژیم ایران، منتظر جنگ احزاب مذهبی در ایران خواهیم بود.


-----------------------------------------------

* فقها مچکریم! اینطوری عقلانیت، فدای تصمیمات عده ای میشه وا.

** هر سه شب قدر امسال ام رو تقدیم میکنم به رهبر فرزانه، فکور، دلیر و "مظلوم" کشورم؛ سید علی خامنه ای بزرگ.

*** عشق نوشت: برخیز و کوله بار محبت به دوش گیر/ سرهای بی نوازش بسیار مانده است

با تو چه کرده ضربه ی آن تیغ زهردار؟ / مانند فاطمه تنت ازکار مانده است!

آنقدر زخم ضربه ی دشمن عمیق هست/ زینب برای بستن آن زار مانده است

آرام تر نفس بکش آرام تر بگو / چندین نفس به لحظه ی دیدار مانده است

از آن زمان که شاخه ی یاست شکسته شد / چشمت هنوز بر در و دیوار مانده است

سی سال رفته است ولی جای آن طناب /برروی دست و گردنت انگار مانده است

می دانی ای شکسته سر آل هاشمی / تاریخ زنده در پی تکرار مانده است 

از بغض دشمنان به تو یک ضربه سهم توست / باقی آن برای علمدار مانده است ...

  • ۷۲ نظر
  • ۱۴ تیر ۹۴ ، ۰۵:۴۵
  • ۱۵۱۱۵ نمایش
  • سوره کوثر