کـریمانــه

لحظاتی باشکوه پر از سادگی

کـریمانــه

لحظاتی باشکوه پر از سادگی

کـریمانــه

اینجا تکه هایی از لحظات زندگی باشکوهی را می خوانید که لطف "کریمانه" شامل حالش شده است ...

و سوره کوثر پیش از اینکه یک اجتماعی نویس باشد، یک "جهادی نویس" بوده و هست و خواهد بود ...

******************************
معتقدم هر بزرگواری که وارد "کریمانه" میشود، فقط بواسطه ی خدای حضرت زهرا س و خوش روزی بودن او است.

******************************
اینجا دیانت و سیاست به هم تنیده است. اما این، لزوما به این معنا نیست که پیرامون مباحث سیاسی کشور پست جداگانه گذاشته شود و به بحث و نظر پرداخته شود. چشم ها را باید شست!

******************************
هرگونه برداشت، کپی از مطالب، استفاده از قسمت یا تمام متن، تحت هر عنوان، حتی بدون ذکر منبع، نه تنها حلال و مجاز می باشد، بلکه بعنوان نویسنده ی حقیقی و حقوقی مطلب، نشر دهندگان نوشته ها رو در ثواب نگارش آن ها شریک میکنم.

******************************
تقریبا بالای 95 درصد از مطالب این وبلاگ ، تولیدی است و در هیچ جای فضای مجازی قابل جستجو نیست. این را نه از برای خودبزرگ بینی و غرور، که برای توجه و تعمق متفاوت و ویژه در پست ها نسبت به سایر نوشته های فضای مجازی، میگویم.

******************************
و حرف حساب: آیت الله فاضل ره فرمودند:
" 50 سال است دارم اسلام می‌خوانم. بگذار خلاصه‌اش را برایت بگویم. واجباتت را انجام بده. به‌جای مستحبات تا می‌توانی به کار مردم برس. کار مردم را راه بیانداز.اگر قیامت کسی ازت سوال کرد، بگو فاضل گفته بود..."

یازهرا س.

مطالب پربحث‌تر
پیوندهای روزانه

۲۶ مطلب با موضوع «دل نوشت» ثبت شده است

اربعین امسال روزی‌ام از جایی رسید که فکرش را هم نمی‌کردم. سید، دوستی از اصفهان که او هم فکرش را نمی‌کرد من مشهد باشم، به منزلم آمد‌. از موکب خیالاتم صدایی خاضعانه با لهجه عراقی می‌گفت: "هلا بیوم! هلا بزوار بوسجاد" زائر پیاده امام حسین(ع) خوش آمدی، قدم به کاشانه من بگذار!

گرم صحبت شدیم. از تصادفی که منجر به تجربه مرگ و تماشای کمی آن‌ور تر از دنیا برایش شده بود تا لیست بلندبالای ناکارآمدی‌ها و کارشکنی‌های داخلی که کام مردم را تلخ و تلخ‌تر می‌کند.

گذر ثانیه‌ها را نمی‌فهمیدم. در دل می‌گفتم، خوش به حال آن موکب‌دارانی که منازلی فراخ می‌خرند و هرسال برای پذیرایی بهتر و باکیفیت‌تر از زائران امام، گوی سبقت از یکدیگر می‌ربایند. آن‌ها می‌فهمند در این ضیافت، چه احساس لطیف و بی‌نظیری بندبند وجودشان را فرا می‌گیرد.

 

 

سید، رحمت خداوند بود در این اربعین. از آن‌ها که با خود، حال خوب می‌آورند و تو دوست داری در کنارشان بخوانی:

 

شکر خدا که نان شب ما حسین(ع) شد/ ممنون لطف مادر این خانواده ایم

داریم با حسین حسین پیر می‌شویم/ خوشحال از این جوانی از دست داده‌ ایم".

  • ۱۷ مهر ۹۹ ، ۱۶:۱۰
  • ۲۲۶ نمایش
  • سوره کوثر

چند روز قبل لابلای تحقیقاتم به حدیثی برخوردم. 

به نظرم ارزش داره یه جایی این حدیث رو ذخیره کنیم و در طول روز چندین و چند بار بخونیم. 

امیدوارم اگر مخاطب این حدیث شریف هستیم، خیلی بهمون بر بخوره! 

 

عبدالله بن حَوراء می‌گوید:

مردى به حضور پیامبر(ص) آمد و گفت: مؤمن زنا می‌کند؟

فرمود: «گاهى ممکن است».

پرسید: آیا مؤمن دست به دزدى می‌زند؟

فرمود: «گاهى ممکن است».

پرسید یا رسول الله! آیا مومن دروغ می‌گوید؟

 

فرمود: «خیر! خداوند می‌فرماید: تنها کسانى به دروغ متوسل می‌شوند که به خدا ایمان ندارند!»

 

(منبع: «قَالَ رَجُلٌ لَهُ(ص) الْمُؤْمِنُ یزْنِی قَالَ قَدْ یکُونُ ذَلِکَ قَالَ الْمُؤْمِنُ یسْرِقُ قَالَ قَدْ یکُونُ ذَلِکَ قَالَ یا رَسُولَ اللهِ الْمُؤْمِنُ یکْذِبُ قَالَ لَا قَالَ اللهُ تَعَالَى‏ إِنَّما یفْتَرِی الْکَذِبَ الَّذِینَ لا یؤْمِنُون‏»؛ قطب الدین راوندى، سعید بن هبة الله‏، الدعوات(سلوة الحزین)‏، ص 118، قم، مدرسه امام مهدى(عج)، چاپ اول، 1407ق؛ با اندکی تغییر در: طبرسى، على بن حسن‏، مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، ص 174، نجف اشرف، المکتبة الحیدریة، چاپ دوم‏، 1385ق؛ ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسى‏، مجموعة ورام، ج ‏1، ص 114، قم، مکتبه فقیه‏، چاپ اول‏، 1410ق.)

 

ببخشید ولی رفتار امروز ما نسبت به دروغ و غیبت بدتر و شدیدتره یا زنا و دزدی؟ 

مثلاً الآن روح رومینا در آرامش به سر می‌بره یا جان پدرش؟ 

 

--------------------------------------

* عشق نوشت: برق چشمان تو از دور مرا می‌گیرد / من اگر دست به زلفت بزنم می‌میرم!

 

** ممنون از همه عزیزانی که احوال سوره کوثر پرسیدند.

  • ۶ نظر
  • ۱۱ خرداد ۹۹ ، ۱۷:۰۳
  • ۳۶۳ نمایش
  • سوره کوثر

ماه «کریم» من

۲۹
ارديبهشت

هیچکس از پشت پرده کریمانه و حال سوره کوثر خبر ندارد.

گاهی لابلای همین محبت‌های خالص و بنده نوازی‌های دوستان همسنگرانه، چنان به تیغ کینه و جهل نواخته می‌شوم که همچون صاعقه‌ای از آسمان ذهن عبور می‌کند توهم رفتن و برنگشتن.

اما امروز به بعد، هرگز.

لذت عجیب صبر بر مصائب را به برکت ماه "کریم" رمضان چشیده ام.

شیرینی مقلب القلوبی اش را هم.

حقیقت وعده هایش را هم.



---------------------------------------

* عشق نوشت: روزی ِ آب و سفره‌ی نان منی "حسن‌ع" / ماه مبارک رمضان منی "حسن‌ع" ...

  • ۳ نظر
  • ۲۹ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۲:۴۴
  • ۵۵۱ نمایش
  • سوره کوثر

شش ماهه

۱۳
فروردين

نگاهش وقتی نرم می‌شود و آهسته پلک برمی‌دارد، ندای محبت است که سرازیر می‌شود.

با حنجره ظریف لنزهایش، سکانس اجرای سرود عشقش را به زمزمه می‌گیرد. 


اجزاء این همخوانی را که برمی‌شماری، قاب شش ماهگی یک لبخند ممتد، بسته می‌شود.

آنقدر ذره‌های این پلک، دخترانه است که آرزوی دخترشدن را از نسل پسران، پاک کرده است!



می‌گردد و می‌نگرد تا درونت را زیر و رو کند و از حقارت غم‌هایی که برایت کوه شده، متحیرت کند. 

آنقدر شوق بریزد به گهواره‌ نگاه هایت که پای همین آبشار، شکوفه سبز زندگی جوانه امید بزند.


خالق این چشم‌ها، برایش رسالتی سنگین نوشته تا به کمان غصه‌ها، سعادتی رنگین ببخشد.

طعم آخرین بی‌مهری تلخ روزگار را مقابل این چشم‌ها بگذار و شیرین‌عسل طبیعی برداشت کن!


لبخند نگاه تو، بدجور به این غمکده‌های جاری از ملال و سختی راه پر نشیب، می‌تابد.

به قول مشیری، کاش می‌گفتی چیست، آنچه از چشم تو تا عمق نگاهم جاریست ...


---------------------------------------

* عشق نوشت: من غزل می‌گویم اما چشم تو شاعرتر است! / شعرهایش از من و امثال من فاخرتر است

من به امید نگاهت، شعر می‌گویم ولی / چشم تو در غمزه هایش، اندکی ماهرتر است ... 

  • ۳ نظر
  • ۱۳ فروردين ۹۷ ، ۱۸:۳۷
  • ۵۲۹ نمایش
  • سوره کوثر

آورده‌اند که روزی مقدس اردبیلی به حمام رفت، دید حمامی دارد در خلوت خود می‌گوید: خدایا شکرت که شاه نشدیم، خدایا شکرت که وزیر نشدیم، خدایا شکرت که مقدس اردبیلی نشدیم! 

مقدس اردبیلی پرسید: آقا! خب شاه و وزیر ظلم می‌کنند، شکر کردی که در آن جایگاه نبودی. اما چرا گفتی خدایا شکرت که مقدس اردبیلی نشدی؟ 

حمامی گفت: او هم بالاخره اخلاص ندارد! شما شنیدی می‌گویند مقدس اردبیلی، نیمه‌شب دلو انداخت آب از چاه بکشد، دید طلا بالا آمد، دوباره انداخت باز دید طلا بالا آمد سپس به خدا گفت: خدایا احمد از تو آب می‌خواهد برای نماز شب، نه طلا! 

مقدس گفت: بله شنیدم.

حمامی گفت: آنجا، در آن نصف شب، کسی همراه مقدس بوده است؟ 

مقدس گفت: نه! ظاهرا نبوده.

حمامی گفت: پس چطور همه از این اتفاق، خبردار شدند؟ پس معلوم می‌شود خالص خالص نیست! 

مقدس می‌گوید یک دفعه به خودم آمدم و فهمیدم این روایت شریف یعنی چه که "ریا در مردم، پنهان‌تر است از حرکت مورچه بر روی سنگ سیاه در شب تاریک!(موسوعة سیرة اهل البیت علیهم السلام، ج34، ص 133)


معبود من ... چقدر انتظار کشیدم تا هرآنچه برای تو می‌کنم، به چشم خلق تو بیاید ... 

اسمش را نیز متوقعانه گذاشتم ترویج فرهنگ ناب و غنی تشیع!

خدایا ... جایی برای خودت درونم خالی می‌کنی...؟

-----------------------------------

* عشق نوشت: دستخطی دارم از او بر دل خود یادگار / عشق، کاری کرد با قلبم که چاقو با انار!

  • ۶ نظر
  • ۲۸ دی ۹۶ ، ۱۸:۴۸
  • ۶۳۴ نمایش
  • سوره کوثر

آزاد بگذارید!

۱۳
مرداد
می‌گویند """ آزاد بگذارید عادی می‌شود! 
مثل کشورهای دیگر!
نگاه کنید اصلا مردها به زن‌ها نگاه هم نمی‌کنند!
چشم هرزه ای نیست و همه چیز عادی می‌شود! 
وقتی سخت بگیرید مردها حریص میشوند! 
خوب، آزاد بگذارید! """

آیا واقعا زن، جذابیتش را در غرب از دست داده است؟ 
آزاد بگذاریم دیگر کسی برای جذابیت و لذت جنسی بیشتر، حریص نمی‌شود؟

براستی چرا تمام بیلبوردها، کامرشال ها، برنامه های تلویزیونی و هنر هفتم برای جذب مخاطب و البته پول، هنوز هم از تصاویر خاص (بخوانید برهنه و عریان) زنان استفاده می‌کنند!؟
غیر از این است که این راه، مسیر جذب بیشترین تماشاگر را داشته و دارد و خواهد داشت؟

اگر مردها نگاه نمی‌کنند و همه‌چیز عادی است، آمار رسمی وحشتناک از آزار جنسی و تجاوز در غرب، چه می‌گوید؟
و چرا جوان اروپایی افسوس ابدی دارد که زن‌ها در کشورشان صرفا یک بُعد ابزاری دارند و بس؟ 

چرا آمارها نشان از تحریک غیرقابل کنترل نیروی جنسی اکثر نوجوانان اروپایی و خشونت‌ها و روان‌پریشی‌های عجیب و بی‌سابقه دارد؟

رشد ماورایی راه های متنوع ارضای شهوانی (از همجنس گرایی تا ارضا با حیوانات!) دلالت بر چیست؟

اصلا مگر همه‌چیز عادی نیست؟ چرا تمام جهان غرب به صورت برهنه در خیابان‌ها ظاهر نمی‌شوند؟ در جامعه‌ای که هیچ نگاه ناامن و فعل ناامنی وجود ندارد،عموم مردم اروپایی چه ترسی دارند که عریانی را انتخاب نمی‌کنند؟


◀️ به گزارش ایندیپندنت بر اساس یک نظرسنجی که از ۱۶۵۰ نفر از زنان بالغ در انگلستان انجام شده است، میزان وحشتناکِ ۸۵ درصد زنان بین  ۱۸ تا ۲۴ سال در مکان های عمومی و ملأ عام، مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفته‌اند! 
بیش از 89 درصد زنانی که در مکان‌های عمومی مورد آزاد و اذیت جنسی قرار گرفتند، دوست داشته‌اند دیگران، دخالت و به آن‌ها کمک کنند؛ اما فقط برای 11 درصدشان این اتفاق رخ داده است! 
63 درصد زنان در انگلستان در مکان‌های عمومی احساس ناامنی می‌کنند و سعی می‌کنند حتی از حمل‌ونقل عمومی استفاده نکنند. (لینک: ایندیپندنت)

چقدر باید ممنون اسلام باشیم که سایه‌ی بی‌حیایی را از سر امّت خود به زیبایی قوانین محکم و آموزه‌های رحمانی‌اش، برداشته است. 
وگرنه از دست دادن آتنا آنقدرها برایمان تلخ و جانسوز نبود که کشوری را عزادار خود کند. 
-----------------------------------
* عشق نوشت: مپرس از من چرا در پیله‌ی مِهر تو محبوسم / که عشق از پیله‌های مُرده هم پروانه می‌سازد
مگو شرط دوام دوستی، دوری است! باور کن / همین یک اشتباه از آشنا، بیگانه می‌سازد ...
  • ۱۰ نظر
  • ۱۳ مرداد ۹۶ ، ۱۴:۲۸
  • ۶۹۶ نمایش
  • سوره کوثر

جهادی نوشت (37)

۲۳
اسفند

خداحافظ ای همنشین همیشه


*** امسال هم دعای فــرج بی نتیجه ماند ... ***

*** من می‌روم بــرای تــو یـــاور بیـــاورم ... ***

 

غصه های یک جهادی نویس کریمانه ای به اوج که رسید، زمزمه اش این میشه:

سلام علی قاسم ابن الحسن . . .


یـــازهــــرا س

--------------------------------------

* عشق نوشت: باید ز کرامتت عیان بنویسند / این جمله به روی آسمان بنویسند:

"آقا حرمی برایتان می سازیم ... در بین عجایب جهان بنویسند!"

  • ۲۳ اسفند ۹۵ ، ۱۵:۵۷
  • ۶۷۱ نمایش
  • سوره کوثر

پایان من!

۰۳
اسفند

جوانک، در نگاه اول، کمی احمق به نظر می رسید. با همان سبک همیشگی، شروع کرد به نواختن. امشب اما مهمانان سینما، ملودرام عاشقانه تلخی دیده بودند. جوانک، سرما را به شکلی می‌نواخت که گرمای حروف اش تا عمق چشم هایت بی مزاحم راه می‌یافت.

سراب رد پای تو ........ کجای جاده پیدا شد؟ 

کجا دستاتو گم کردم؟ که پایان من اینجا شد

تمام سالن، حالا بیرون سینما، ایستاده‎است به تماشای عاشقانه ای تازه از جنس یک خلوت مشترک! سوز حرارت اجرای جوانک، اشک‌ سرما هم را در آورده است. هرکس که پای فیلم، چشم بغض اش نشکفته، حالا، با گوش دل جبران می‌کند. انگار همه، این کنسرت زنده را کم داشتیم. تجسم این همه لطافت یکجا جمع شده، آن هم میان جماعت خواننده خیابانی این روزگار، غیر قابل باور است.

تو با دلتنــــگیای من ...... تو با ایــن جاده هم‌دستی!

تظــــاهر کن ازم دوری ... تظـــــاهر میکنم هستی... 

انگار سانس جدید سینما، بیشتر از داخل سالن، گرفته است! تقریبا کسی نیست که دست در جیب نبرده باشد تا از حال خوب و اجرای ناز جوانک، تقدیر کند.

بغضی سنگین، صدای جوانک را از هم می‌پاشد. جمعیت در خلوت اشک، به نوستالژی عاشقانه شخصی شان بازگشته اند و با او زمزمه می‌کنند. جوانک به سرفه افتاده ولی با چشم های بسته تکرار می‌کند.

کجا دستاتو گم کردم ... که پایان من اینجا شد...

که ... پایان من ... اینجا شد ... که... پ...ایا...ن من ... ای...ن...جـــا ...

صدای نوازنده در میان همهمه ای مبهم، گم می‌شود. فریاد مرگ‎باری، دچار حضار می‌شود. همه ترسیده‌ایم. کسی می‌گوید: «قلبش، ترکیده!» از چشم و بینی‌اش، خون بیرون می‌ریزد. انگار حقیقت دارد. صحنه، سخت تر از توصیف قلم است.

چشم‌هایم، خیره مانده و نمی‌خواهد روایت را به قلبم برساند. جوانک در همین عاشقانه کوتاه ولی سخت، به عشق جاویدش پیوسته‌است. قهرمان قصه عاشقی، جایی جز پرده سینما، بالاخره نقش بی‌تکرار مرگ را بازی کرد.

ملودرام امشب، تکمیل شده‌است و بغض عشق، بدرقه راه امشب من. در خود مانده ام. پایان جوانک شد همانچه که عمری همه جا، دم می‌زد از آن. پایان من کجا می‌شود؟ ...


----------------------------------------------

* عشق نوشت: پایان ماجرای دل و عشق، روشن است / ای قایق شکسته به دریا خوش آمدی ...

  • ۴ نظر
  • ۰۳ اسفند ۹۵ ، ۲۱:۵۰
  • ۸۴۰ نمایش
  • سوره کوثر

چادرت دو حالت دارد؛ یا تو را به حضرت زهرا س میرساند و یا تو را از او دور میکند. 

چگونه؟ مگر میشود آخر؟ برایت میگویم.

چادر سرت کرده ای که به صاحب چادر خاکی نزدیک شوی، درست؟ حضرت زهرا سلام الله علیها آخرین لحظات عمرش، نماز خواند و خدا را به پدر، همسر، حسنین و زینبین اش قسم داد که: گناهکاران امت رسول خدا را ببخشد و وارد بهشت کند تا آن حضرت کریمه خوشحال بشود.

یعنی تو اگر چادر پوشیدی تا زهرایی باشی، باید آرزویت باشد تمام دخترها خوشبخت شوند و پای احدی شان به جهنم باز نشود.



اگر چادر پوشیدی و گفتی: "خدایا ما که بهشتی هستیم اما نکند بخواهی مانتویی ها را هم به بهشت ببری!" یا وقتی شنیدی اگر ایشان توبه کنند، بخشیده می‌شوند، زیر لب شکایت کردی که: "امکان ندارد! فلان فلان شده ها این همه جوان را از راه به در کردند! ما هم میتوانستیم آرایش کنیم، لباس فلان بپوشیم و بعد هم توبه کنیم. اینطور که نمی‌شود!" آن وقت یعنی این چادر، تو را به فاطمه زهرا س نزدیک نکرده است. 

همین تنفر شدید، روی طرف مقابل هم تاثیر میگذارد و اصلا بخشی بخاطر همین تنفر است که میگویند این چادری ها فقط خودشان را قبول دارند، ما را کافر میدانند، فلان فلان شده ها معلوم نیست خودشان چه کارها که نمی کنند!

خواهرم! تنها زمانی میتوانی به بهشت آن هم وی‌آی‌پی اش بیاندیشی که از جاده‌ی فاطمیه، مطمئن عبور کرده باشی!

چادر، پوشش مقدسی است. اما نه برای پز دادن به تقدس اش! بلکه برای مقدس کردن اخلاق تو که چادر میپوشی!
اگر هدف تو از انتخاب پوشش چادر، زهرایی شدن باشد، باید آنقدر دلسوز مردم باشی که آرزویت، بهشت رفتن همه شان باشد.

از گناه متنفر باشیم؛ نه از بنده‌ی گنهکار و برای از بین بردن گناه قدم برداریم نه بنده‌ی گنهکار! اینکه ما میتوانستیم گناه کنیم و نکردیم، عقده نشود. کار باید فقط بخاطر خدا باشد نه انتقام و کینه توزی. با تنفر و فحش به یک بخش از جامعه، جامعه اصلاح نخواهد شد، بیماری، تشخیص میطلبد و درمان نیز حوصله.
.
.
.
منبع و متن عبارت دعای بانوی دو عالم در لحظات شهادت: 
«اللّهُمَّ اِنّی اسألُکَ بِمُحَمَّدٍ المصطفی و شُوقه إلیَّ و بَبْعلی عَلیٍ المُرتَضی و حُزْنه عَلَیَّ، وَ بِالحَسَنِ المُجتَبی و بکائِه عَلَیَّ وَ بِالحُسَیْنِ الشَّهیدِ و کآبَتهِ عَلَیَّ و بَناتی الفاطِمیّات و تحسّرهُنَّ عَلَیَّ، انَّکَ تَرحَمُ وَ تَغْفِرُ لِلعُصاةِ مِن اُمَّةِ مُحمّدٍ و تَدْخُلُهُم الجَنَّةَ، اِنَّکَ اَکْرَمُ المَسئولینَ وَ اَرْحَمُ الرّاحِمینَ؛» 
«خداوندا، تو را می خوانم به حق محمد مصطفی که اشتیاق دیدار او را دارم، و به حقّ شوهرم علی و اندوهی که بر من داد، و به حق حسن مجتبی و اشکی که بر من می ریزد، و به حق حسین شهید و افسردگی اش نسبت به من و به حق دختران فاطمی ام و حسرتی که بر من می خورند که گناهکاران امّت محمد را بیامرزی و در بهشت داخل کنی، همانا تو بهترین درخواست شوندگان و مهربان ترین مهربانان هستی».

عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال؛ مستدرک سیدة النساء إلى الإمام الجواد؛ ج‏11، قسم2، فاطمةس؛ ص891 و وفاه فاطمة الزهراء؛ بلادى البحرانى، ص78.

--------------------------------------
* عشق نوشت: نتیجه ی همه ی استخاره ها "خیر"است / اگر به نیت "تو" وا شوند قرآن ها ...
  • ۴ نظر
  • ۱۲ آذر ۹۵ ، ۰۶:۱۲
  • ۷۳۲ نمایش
  • سوره کوثر

خونه های بچه های وبلاگ نویس خیلی زود خالی میشه و بعد، بی صدا حذف.

کامنت های گذشته رو میخونم. تمام کسانی که بودند و الان نیستند.

خب حالا نمیخواین باشین، چرا وب تونو حذف میکنین که یه مشت تبلیغاتچی بیان اون حال هوای خوبو تبدیل کنن به دنیا و دنیا و دنیا...

دلم تنگ شده برای همه وبلاگنویسایی که حتی یک بار پاشون رو گذاشتند کریمانه. 

اونایی که بخاطر مسائل زندگی شون ازم دورند. میخونند ولی امکان نظردادن ندارن.

اونایی که فراموشم کردن و فکر کردن با یه مدت نبودنشون، منم فراموش شون میکنم.

اونایی که قول دادن و قسم خوردن و اطمینان دادن بهم که تا آخر میمونن. اما رفتن و حالشونم خوبه و خوش.

اونایی که از راهنماییام به جایی رسیدن اما دیگه حوصله برگشتن و دست تکون دادنم بهم نداشتن!

.

.

یه درد بزرگ این فضا اومدن و رفتن آدم هاست. اومدن و رفتن! به همین سادگی.

تنها شدن و از دست دادن، همیشه سخته. همیشه. 

اما وای به حال این که از اون مدل آدما باشی که وقتی یه نفر حتی برای یک ساعت بیاد توی زندگیت، تا عمر داری فراموشش نمیکنی. اون وقت کار، وحشتناک سخت میشه.

امشب همه تون اومدید سراغم. همه تون ... 

کجایی بچه شهید که دلم برات یه ذره شده بخدا. چقدر مظلوم بودی! یادته حتی وقتی گفتی زیادی ازت فهمیدم، تصمیم گرفتی بری؟ سید سجاد کجایی پسر ... بابا شدی بریم جهادی؟ ولی مصطفی بتادین فکر کنم دوباره رفته باشه سوریه خبری ازش نیست. شکلات، یه روشنفکر شده با عقاید لیبرالی اش. مرتضی حافیان امسالم محرم غرفه زده و حالا با کوچولوش میره پای غرفه... سید مهدی لابد هنوزم الویه درست میکنه داخل حجره شون ... خانم سیده طاهره حتما حافظ کل قرآن شده ... خانم باران که دکتری شو قبول شد و دیگه کلاسش به ماها نمیخوره(آیکون بغض) ... داداش پیمان هنوزم دو دلی برای اون تصمیم کذایی؟ خدا کنه نرسیده باشه اصلا. بیتا 110 یادمه یه دانشگاه خوب قبول شد و آخرین بار گفت فشار درسا و این بازیا حسابی درگیرش کرده... پرواز سپید که هیچ وقت رفتنش رو نبخشیدم ... خانم بشری، جهادی می نوشت و دغدغه های قشنگی توی این شلوغیا داشت... عباس و سرباز گمنام که دیگه نیستن با کامنتای شلوغ شون، سرکارم بذارن و خل و چلم کنن ... اشک انار هنوز معلم برتر و موفقی هست که عقاید سیاسی و روحیه ی ولایی شو خیلی دوست داشتم ... خانم لیلی مدرس که با وبلاگ دومش، سبک جدیدی رو میخواست پیاده کنه ... خانم میرفضلی و اون نشاط همیشگی توی کار فرهنگیش، خانم ترنم و وبلاگ خونه ی ما که خونه ای بود برای ما ... خانم خودمونی و آقا فرزاد که یک بار برام کامنت گذاشت ولی از عجیب ترین کامنتای پر انرژی کریمانه بود ... آفتابگردون که وبلاگش رو حذف کرد و از نو ساخت و دوباره رفت ... خانم مدیر که لرستان رو با بزرگی امثال اون شناختم ... عمه خانم که همیشه مثل یه پرستار دلسوز بالا سر همه بلاگیا بود .. خانم خاطی مامان هادی و محبوب یار و لیدی ایکس و صمیمانه با خودمان و دلمـ و گروه پر صفا و خاص شون که چراغ روشنی گوشه این فضا بودند ... معلم روستا خاموشی عزیز که با دل دریایی ش از خدمت به روستا و روزهای تکرار نشدنی اش مینوشت ... کمیل که قرار گذاشتیم کربلای اربعین همو پیدا کنیم... دعاگو که پیام آخرش رو ایام اربعین دوسال پیش برام گذاشت و مجبور شد و رفت ... محمدعلی که هنوزم باور نکرده فک کنم اون بلاهایی که مسئولین جهادی سر ما اوردند ... قلب تسلیم که امیدوارم به دردی براش خورده باشم و اون روزهای سرد و سخت رو به پایان رسونده باشه... دختر چادر به سر و دیالوگ های خوب وبلاگش با مخاطباش ... یار مهربان و معلمی که به خونه ی بچه های مدرسه شون عاشقانه رفت و آمد میکرد ... عزیز عاقبتی عزیز با همون دکلمه های کوتاه تکراری ...  من و خواهرم که برامون خاطرات خانوادگی فوق العاده شون رو میذاشت... خانم راز موعود و نورالهدی الزهرا س که هدیه ویژه برام آوردن از زیارت شهدای راهیان ... خانم شمس که الان باید خارج از ایران باشه و در حال تحصیل و تزریق دغدغه های جدی دینی ش... بچه های پایگاه شهید نورولی بربست که بهم لطف داشتن همیشه اما الان دیگه ... دانشجوی بیدگلی که واقعا نابغه بود توی نقد اجتماعی... t.k که از سی آبان نود و سه دیگه بروز نشد ... اینک شوکران و نگرانی های خاص اون سن و نگاه به آینده ای روشن... 

سرباز گمنام بی معرفت که دنبال بهونه بودی برای رفتن ... خانم شیرین و سفره ای که هیچ وقت برپا نشد ... خانم همسر سیدعلی هیچ وقت نخواستیم کسی بخاطر تفاوت نگاهش از اینجا بره، وجه اشتراک مون این جمله بود که میگفتید اردو های جهادی تنها جایی بودند که از اینی که هستم خجالت می کشیدم ... حسین فتحی بخدا حرفی زدم بخاطر برزخی بود که توش مونده بودی ...  خانم طهورا بخدا فتوای آیت الله مکارم رو از زبون پسرشون شنیدم و براتون گفتم، دشمنی نداشتیم هیچ وقت ... مستر طلبه که تعریف کردنات، هیچوقت الکی نبود... خانم حمزه ای واقعا این فضا به شما و خانواده ای مثل شما نیاز داشت ، کجایید؟ :( ... خانم زهرا که هیچوقت توی این چندسال که مینوشتم، از تشویق ها و حمایت های کوتاه اما دائمیتون بی بهره نموندم... برف دونه ای که برای اردوی مشهد روستامون، چقدر پول جمع کرد ... آقا وحید کاش بازم بیای و از طرح ها و بحث های محرومیت زدایی بحث کنیم، شماره ات پاک شده :( ... اناالحق که با رفتنش، یه وبلاگ خوب رو از این فضا گرفت ... آقا مهدی سیدی که هرچند فقط برای نقد میومد، اما همونم خوب بود ... خادم المهدی که با خوندن جهادی نوشت ها حال و هوات خیلی عوض میشد... خادم الزهرا که همیشه از وضع خواستگاری ها و خواستگارها شکایت داشتی و با مادرت اربعین نوشت ها رو میخوندید ... بال گشاده ی زحمتکش و پرکار ... خانم بازاری ... بهارنارنج ... صفورا ... مهاجر ... منادی ... پیام ... مشهد سری ... حبیب ... قاصدک ... الف میم ... حسرت به دل... سرزده ... خیال خال ... نگارنده ... مامان مرغه ... همسایه کریمه ... حسین ... کمی بودن ... حوزه پنج ... شمیم ... یه خواهر ... پرستوی مهاجر ... علیرضا ... 

کجایید .....؟ کجایییییییییییید؟ آیا شما حدیث دلتنگی نشنیدین؟ 

قدیما حقی بود به اسم حق مصاحبت. مردم با هم یه دقیقه صحبت میکردن، به گردن هم حق پیدا میکردن. کو؟ کجاست حق من؟ 

میدونید چقدر سخته دیدن صفحه وبلاگ های قشنگی که حالا بعد از حذف، تبدیل به تبلیغات مزخرف و پوچ شده؟

خیلی سخت بود یه دلخوشی کوچیک برای این دنیای خراب آباد مجازی میذاشتید؟

.

.

حال سوره کوثر این روزها، ... هیچی.

هروقت از اینجا رد شدید، این بار، فاتحه ای ساده برای دلم بخونید و بعد برید ...

-----------------------------------------

عشق نوشت: وای از آن روز تو "عاشق" شوی و من "معشوق" / پدری از تو در آرم که خدا میداند ... 

  • ۱۸ نظر
  • ۲۵ مهر ۹۵ ، ۰۵:۰۵
  • ۱۱۵۴ نمایش
  • سوره کوثر