کـریمانــه

لحظاتی باشکوه پر از سادگی

کـریمانــه

لحظاتی باشکوه پر از سادگی

کـریمانــه

اینجا تکه هایی از لحظات زندگی باشکوهی را می خوانید که لطف "کریمانه" شامل حالش شده است ...

و سوره کوثر پیش از اینکه یک اجتماعی نویس باشد، یک "جهادی نویس" بوده و هست و خواهد بود ...

******************************
معتقدم هر بزرگواری که وارد "کریمانه" میشود، فقط بواسطه ی خدای حضرت زهرا س و خوش روزی بودن او است.

******************************
اینجا دیانت و سیاست به هم تنیده است. اما این، لزوما به این معنا نیست که پیرامون مباحث سیاسی کشور پست جداگانه گذاشته شود و به بحث و نظر پرداخته شود. چشم ها را باید شست!

******************************
هرگونه برداشت، کپی از مطالب، استفاده از قسمت یا تمام متن، تحت هر عنوان، حتی بدون ذکر منبع، نه تنها حلال و مجاز می باشد، بلکه بعنوان نویسنده ی حقیقی و حقوقی مطلب، نشر دهندگان نوشته ها رو در ثواب نگارش آن ها شریک میکنم.

******************************
تقریبا بالای 95 درصد از مطالب این وبلاگ ، تولیدی است و در هیچ جای فضای مجازی قابل جستجو نیست. این را نه از برای خودبزرگ بینی و غرور، که برای توجه و تعمق متفاوت و ویژه در پست ها نسبت به سایر نوشته های فضای مجازی، میگویم.

******************************
و حرف حساب: آیت الله فاضل ره فرمودند:
" 50 سال است دارم اسلام می‌خوانم. بگذار خلاصه‌اش را برایت بگویم. واجباتت را انجام بده. به‌جای مستحبات تا می‌توانی به کار مردم برس. کار مردم را راه بیانداز.اگر قیامت کسی ازت سوال کرد، بگو فاضل گفته بود..."

یازهرا س.

مطالب پربحث‌تر
پیوندهای روزانه

جهادی نوشت (31)

چهارشنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۵، ۱۲:۱۰ ب.ظ

اردوی جهادی تابستانه (3)

یه چیزی که خیلی خطرناک بود، پرسه زدن خرده بچه ها دور و بر بلوک های بالا رفته بود که چون هنوز خودش رو نگرفته بود، احتمال جابجایی و خدای نکرده سقوط وجود داشت. از طرفی بچه ها وقتی شور و شوق بازی فرا میگرفتشون،  اونقدر غرق دویدن میشدن که دیگه یادشون میرفت اینجا خونه در حال ساخته. 

مدارا با بچه ها و گاهی هشدار جدی بهشون، کاری بود که میتونست روی چهره بچه های جهادگر در نگاه بچه ها تاثیر بذاره. چیزی که واقعا می شد توی بعضی نگاه های بچه ها اونو دید. 

از طرفی، اونقدر ظرافت‌کاری داشت کار خونه که فقط کافی بود یک ردیف یا حتی یک بلوک، نامنظم دربیاد. اون موقع تا ثریا میرفت دیوار، کج. 



روزهای کار، مواجه شده بود با طراوت کودکان و خردسالان روستا.  

واقعا صدای خنده ها و بازی های معصومانه شون، قرص آرامش بخشی بود برای تحمل فشار کار و گرمای شدید هوا. 

توی همین خنده ها، موقع پذیرایی چای شیرین ازمون، وقتی خستگی روی دوش مون، سنگینی میکنه، دیدن صحنه ی عاشقانه ی خواب هادی و مهدی که خیلی ناز، به خواب رفتند، حالم رو خوب میکنه. 



هروقت بچه های روستا خسته میشن و یه گوشه میشینن، بهترین فرصته که منم بگم خسته شدم و میخوام چند دقیقه کنار بچه ها بشینم!  تو این لحظات، بیشتر از هزار منبر و جلسه اخلاق و کلاس درس میتونم تا اعماق باورهاشون راه پیدا کنم و شریک خلوت شون با خدا بشم.

تماشای اشک بچه های پاک و معصوم، برای خدا در تاثیر از محبت خدا، از زیباترین لحظه های اختصاصی عمر منه.

                                              

                                                                                                                   ادامه دارد ...

------------------------------------------------

* عشق نوشت: ای فرشچیان! فکر "حسن ع" باش که زود است / پیروزی ما بر عربستان یهودی!

  • ۹۵/۰۶/۱۷
  • ۹۰۴ نمایش
  • سوره کوثر

نظرات (۵)

  • انــــــ ـار
  • از حال و هوای زیبای پست که بگذریم
    عشق نوشت آخرش هم عالی بود...
  • باران (رازی در منتهی الیه مشرق)
  • بچه ها فرشته های خدا روی زمین اند.

    خدا نصیبتون کنه. به تعداد زیاد.

  • میثم علی زلفی
  • اومدم و خوندم مثل قبلی ها خیلی هم لذت بردم
    اما تو مثل قبل نباش یکم به دل ما هم توجه کن و زیر این کامنت لااقل یه اوهوم  کن بفهمیم خوندی کامنت ما رو
    دست مریزاد میگم 
    ای ول
    حیف که امسال توفیق نشد
    راه یافتن ب اعماق باورهای بچه ها خیلی شیرینه و در عین حال سخته... کاش درمورد خط اخر پستتون بیشتر بگین.
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">