کـریمانــه

لحظاتی باشکوه پر از سادگی

کـریمانــه

لحظاتی باشکوه پر از سادگی

کـریمانــه

اینجا تکه هایی از لحظات زندگی باشکوهی را می خوانید که لطف "کریمانه" شامل حالش شده است ...

و سوره کوثر پیش از اینکه یک اجتماعی نویس باشد، یک "جهادی نویس" بوده و هست و خواهد بود ...

******************************
معتقدم هر بزرگواری که وارد "کریمانه" میشود، فقط بواسطه ی خدای حضرت زهرا س و خوش روزی بودن او است.

******************************
اینجا دیانت و سیاست به هم تنیده است. اما این، لزوما به این معنا نیست که پیرامون مباحث سیاسی کشور پست جداگانه گذاشته شود و به بحث و نظر پرداخته شود. چشم ها را باید شست!

******************************
هرگونه برداشت، کپی از مطالب، استفاده از قسمت یا تمام متن، تحت هر عنوان، حتی بدون ذکر منبع، نه تنها حلال و مجاز می باشد، بلکه بعنوان نویسنده ی حقیقی و حقوقی مطلب، نشر دهندگان نوشته ها رو در ثواب نگارش آن ها شریک میکنم.

******************************
تقریبا بالای 95 درصد از مطالب این وبلاگ ، تولیدی است و در هیچ جای فضای مجازی قابل جستجو نیست. این را نه از برای خودبزرگ بینی و غرور، که برای توجه و تعمق متفاوت و ویژه در پست ها نسبت به سایر نوشته های فضای مجازی، میگویم.

******************************
و حرف حساب: آیت الله فاضل ره فرمودند:
" 50 سال است دارم اسلام می‌خوانم. بگذار خلاصه‌اش را برایت بگویم. واجباتت را انجام بده. به‌جای مستحبات تا می‌توانی به کار مردم برس. کار مردم را راه بیانداز.اگر قیامت کسی ازت سوال کرد، بگو فاضل گفته بود..."

یازهرا س.

مطالب پربحث‌تر
پیوندهای روزانه

اربعین نوشت (11)

چهارشنبه, ۶ آبان ۱۳۹۴، ۰۹:۵۰ ب.ظ

یک عاشقانه ساده


صبح روز دوم پیاده روی مون، من بودم و هوای مطبوع و آفتاب نرم رو به ظهر عراق.

هنوز کوله پشتی مو درست تنظیم نکرده بودم که نمایش نامه ی کرامات حسینی شور اجرا گرفت. 

چند قدم جلوتر، چندتا کودک عراقی، کارگاه معرفت "حسین علیه السلام" ایجاد کرده بودند.



دو تا دخترک و یک پسربچه که کلهم اجمعین سن شون روی هم، به سن من نمیرسه، چنان مقتدرانه و با ژست مسئولیت، بدون توجه به نگاه احدی توی اون شلوغی، سرگرم تمیز کردن که نه! جارو کردنم که نه! بررررق انداختن مسیر زائرایی هستند که از مقابل خونه و موکب پذیرایی شون عبور میکنن.

انگار این بچه ها، رسالت خودشون می بینن که مثل یک اکیپ ویژه نگهبانی بدن از محدوده ای که بهشون واگذار شده!

طوری به کارشون مطمئنن و از نگاه شون شوق می باره که انگار ذره ای کوتاهی شون توی کار، منجر به شکست مذاکرات هسته ای میشه!

خیره موندم به تلاش دخترک برای برداشتن پوست موزی که بین پاهای زوار، باعث اذیت و آزار اون هاست.

دوستم که منو در این تحیر می بینه، همنوا باهام توی گوشم زمزمه میکنه: "برای حسینی شدن نیاز به شاهکارکردن نیست! فقط کافیه همونقدر که در توان خودت داری خالصانه برا دستگاه اباعبدالله خرج کنی! همین."



مدت هاست دیگه ترجیح میدم بجای تغییر جهانی در همه چیز و همه جا، و بجای کارهای بزرگ بزرگ کردن، فقط و فقط در حد خودم و با چاشنی عشق قلبی، برای اهل بیت، کار کنم. همون یه ذره هم که باشه اما با اخلاص، خیلی قشنگ تر از کلی کارهای بزرگ اما ناقص و بی سرانجامه.

بقول شهید باغینی درچه، "شیعیان مهدی هرجا که باشند، اعمال و رفتارشان بزرگترین افتخار برای مولایشان است."

-------------------------------------

* عشق نوشت: مانند طفل در به دری، گریه می کنم / بانـــو! مرا حرم نبری، ... گریه میکنم ...

  • ۹۴/۰۸/۰۶
  • ۱۱۸۶ نمایش
  • سوره کوثر

نظرات (۲۹)

  • الهی العفو بحق المهدی عج
  • سلام..
    نوشته های شما همیشه برای من تلنگر بودن..واقعا خ ذهنم درگیر ی مسئله ای بود..ک با خوندن مطلب شما ب جواب نزدیک شدم..
    مشابه فرمایش شما رو آقای رفیعی تو تی وی گفتن...
    این دست ها به لطف تو ظرف گدایی اند یا ایها العزیز...برای ماهم دعا کنید توفیق زیارت اربعین نصیبمان بشه..
    خوش بحال هر کسی ک وظیفه اش رو شناخت و بهش مردانه عمل میکنه..
    پاسخ:
    سلام و رحمت

    وقتی آدم اندازه ی خودش و کاری رو که روی دوششه بشناسه، اصلا آرامش پیدا میکنه.

    یک آرامش نایاب خاص. چیزی که همیشه و همه جا دنبالشه.
  • پرواز سپید
  • اخ من کشته مرده اون دختر دست چپیه شدم!
    یعنی جدیت و وجدان کاری از کل سلولای بدنش میریزه! توی عکس دومم همین طوره. ای جاننننن...
    حتما بعد از عکس گرفتنم بدون درنگ! رفت برای انجام بقیه کارش! انگار رو میخ وایساده! هههههه
    پاسخ:
    همون کوچیکه بود که یه پوست موزم روی زمین نمیتونست تحمل کنه!
    چشماش مثل عقاب می چرخید و چیزی پیدا میکرد!
  • پرواز سپید
  • حجت الاسلام پناهیان در دانشگاه_امام_صادق(ع):

     مشکل ما آگاهی، علم و ایمان نیست! پس گیر ما کجاست؟

    مشکل ما آگاهی نیست، به اندازۀ کافی علم و آگاهی دینی داریم. مشکل ما ایمان هم نیست، به اندازۀ کافی ایمان هم داریم. محبت هم به اندازۀ کافی داریم. کسانی بودند که با اشک به امام حسین(ع) تیراندازی می‌کردند. آگاهی، ایمان و محبت باید ثمر داشته باشد. عمل هم داریم ولی اثر ندارد. حلقه‌ای که بین علم و ایمان و محبت و عمل هست و اثر آن از خود عمل بالاتراست و باعث افزایش علم و ایمان و محبت هم می‌شود و شیطان همیشه با غفلت ما را از توجه به این حلقه باز می‌دارد، هدف و نیت است؛ نیت قربة الی الله، هدف نزدیک شدن به خدا و لقاءالله. این حلقه، برجسته‌ترین مهارت معنوی است که هر کسی باید پیدا کند.

    کار خوب بدون نیت همین‌جوری انجام نده. روی نیتت کار کن، و گرنه می‌شوی قابیل! گیر تو گناه نیست. گیر تو وقتی است که کار خوب می‌کنی، یا وقتی که گناه را ترک می‌کنی، اما قربة الی الله نیست. خدا عمل را هم به خاطر صدق نیت و رشد نیت می‌خواهد. چرا نیت نمی کنی؟
    رسول خدا(ص) فرمود: «یُحشَرُ النّاسُ على نِیّاتِهِم؛ مردم مطابق نیّت‌هایشان محشور مى شوند»
    ...



    اینا رو همین امشب خوندم. خیلی جالبه!
    به نظرم همین کار خوب کم اگه برای خود خدا باشه برکت پیدا میکنه.
    پاسخ:
    ممنون.
    ساقی به پیاله باده کم می ریزی
     این میکده را چرا به هم می ریزی؟!

     از گردش ساغرت شکایت دارم
     آسوده بریز! بنده عادت دارم

    سلام. ان شاءالله قراره قدم به قدم تا کربلا، ذره ذره آب شیم اینجا؟ سرمست شیم از می این عاشقانه های ساده ولی باشکوه؟؟ 
    راستی، جدی نگیرید ابیات رو.  کم کم بریزید!! من یکی هنوز تو خط اول موندم. ان شاءالله اینجا تمرین کنیم و تو خود بین الحرمین هفت خط رو سربکشیم. 
    پاسخ:
    سلام خانم باران.

    همیشه محرم و صفر کریمانه، بوی اربعین میگیره. چه سوره کوثر طلبیده بشه چه نه.

    اما من جواب دو بیت بالا رو اینطور میدم:

    من بنده ی آن دمم که ساقی گوید 
    یک جام دگر بنوش ... و من ... نتوانم! 
  • یافاطمه(س)
  • بزرگوار!

    برای دیدن کارگاه ها..نمایش نامه های کرامات حسینی..سجادها و یوسف های اطرافمون...چی لازمه؟

    برپایی این کارگاه ها زیباست  اما دیدن اونها هنری زیباتر...

    پاسخ:
    من نمی دانم 

    که چرا می گویند: اسب حیوان نجیبی است، کبوتر زیباست
    و چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست

    گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد؟


    چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید
    واژه ها را باید شست 
    واژه باید خود باد، واژه باید خود باران باشد

    چترها را باید بست
    زیر باران باید رفت
    فکر را، خاطره را، زیر باران باید برد
    با همه مردم شهر، زیر باران باید رفت
    دوست را، زیر باران باید دید
    عشق را، زیر باران باید جست
    زیر باران باید با زن خوابید
    زیر باران باید بازی کرد
    زیر باید باید چیز نوشت، حرف زد، نیلوفر کاشت
    زندگی تر شدن پی در پی،
    زندگی آب تنی کردن در حوضچه "اکنون" است

    رخت ها را بکنیم:
    آب در یک قدمی است...


    صدای پای آب/ مرحوم سهراب سپهری

  • آفتابگردون
  • سلام نام مقدس اوست...سلام برشما
    اصلاً حسین جنس غمش فرق می کند
    این راه عشق پیچ و خمش فرق می کند

     همه چارچوبا و محاسبات دنیا رو زیر سوال میبرن ...باید عاشقانه نگاه کنی،اینجا عقل، سر افکنده و ناتوان، به حاشیه میره...وقتی میگی یا حسین کوه غصه ها و ناامیدیات رو،  نمیفهمه کی باد میبره....
    اگه یه معجزه تو زندگیتون کم دارین کافیه بگید یا حسین....و این تازه شروع راه عاشقیه
    بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است
    مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست...

    پاسخ:
    بس عیب نهفته بود در عقل 
    عشق آمد و جمله را هنر کرد!

    عشق کار دل است و جذبۀ خدایی، 
    عقل زاییدۀ مغز است و فریفتۀ دانش دنیایی.

    عقل آمد، دین و دنیا شد خراب 
    عشق آمد دین و دنیا کامیاب!

    اینم بگم. الان بهتر از هر وقتی جاشه.

    عقل گوید زین خرابیها چه سود؟!

    عشق گوید تا شود کامل وجود

    عقل گوید عاشقی دیوانگیست

    عشق گوید عقل بر بیگانگیست

    همچنین در کربلا سلطان عشق

    چون روان گردید در میدان عشق

    عقل آمد راه اورا سخت بست

    عشق آمد از درونش رخت بست

    عقل برهان گفت و استدلال یافت

    عشق مستی کرد و استقلال یافت

    عقل گفت از جوع طفلان و عطش

    عشق گفت از وقت عیش و طلعت اش

    عقل گفت از اهل بیت و راه شام

    عشق گفت از صبح وصل و دور جام

    عقل از زنجیر و آن بیمار گفت

    عشق از سودای زلف یار گفت

    عقل گفت از زینب و شهر دمشق

    عشق گفت از شهریار شهر عشق

    عقل گفتا از اسیری سرگذشت

    عشق گفتا آبها از سر گذشت

    عقل گفت از جان گذشتن خواری است

    عشق گفتا ترک جان سرداری ست

    عقل گفتا چون کنی با این عیال

    عشق گفت از جمله باید انفصال

    عقل از اهل و عیالش بیم داد

    عشق بر کف جامش از تسلیم داد

    عقل گفتا رو برون زین کار زار

    عشق گفتا راهها را بست یار

    عقل گفتا صلح کن با این سپاه

    عشق گفتا جنگ ریزد زان نگاه

    عقل گفت از فتنه بیزارست دوست

    عشق گفت این فتنه ها از چشم اوست


    عقل گفتا کن سلامت اختیار

    عشق گفتا گر گذارد چشم یار


    عقل گفتا محنت از هر سو رسید

    عشق گفت آغوش بگشا کو رسید

    عقل گفت از زخم بسیارم غمست

    عشق گفت ار او نهد مرهم کمست

    عقل آمد از در اصلاح خیر

    عشق گفتا خیر و شر نبود ز غیر

    عقل گفت از نوک تیر و ناوکش

    عشق گفت از غمزه های چابکش

    عقل گفت از تشنه کامی و تبش

    عشق گفت از لعل جانان بر لبش

    عقل گفتا هوش بگشا بهر او

    عشق گفت آغوش بگشا بهر او

    عقل بنمودش شماتت های عام

    عشق بستودش ز یار خوش کلام

    عقل گفت از جور خصم غافلش

    عشق گفت از لطف یار یکدلش

    عقل محکم کرد بنیان قیاس

    عشق بر هم ریخت بنیاد و اساس

    عقل گفتا بر بلا کس رو نکرد

    عشق گفتا غیر شیر و غیر مرد

    عقل تا میدید بهر او صلاح

    عشق بردش سوی میدان ذوالجناح


    عشق گفتا این دلیل فلسفی ست

    در مقام ما دلایل منتفی ست!

    عقل گو کن تیغ برهان را غلاف

    در مقام عاشقی حکمت مباف ...

  • یافاطمه(س)
  • با  اجازه ی شما بزرگوار کامنتی متناسب با حالو هوای اینجا برای دوستانم به یادگار بذارم و اجرشو  هدیه کنیم به عقیله ی بنی هاشم....زینب کبری سلام الله علیها

    قبلا اشاره شد به اینکه نزدیکترین حالت زن به خدا موقعیست که در منزل خودشه و اشاره ای داشتیم به جا به جا ئی نقشها در آخرالزمان...با در نظر گرفتن این نکته که نقش خانومها پنهانه و این هدیه ای گرانبها از جانب خداوند متعال برای ماست(همانطور که سّر عرفانی حجاب اینه که خانومها نقش پنهان داشته باشن) وقت مناسبیه با معرفی یک الگو  بیشتر به این روایات بپردازیم....الگویی که این روزها به اسارت می رفت... الگویی که نقش زنانه اش حتی در کربلا گم نشد و الگویی که با نقش پنهانش در کربلا هم راه را به ما نشان می دهد...الگویی که رکن کربلا بود و ما او را به عنوان فرع حسین می شناسیم....و باید به تاریخ برگردیم و نقش پنهان محبوبه ی مصطفی...زینب کبری سلام الله علیها

    2 رکن واقعه ی کربلا حسین علیه السلام و  زینب سلام الله علیها بودند .. هدف حسین، یزید بود که زینب به یزید رسید(امام در میانه راه با کوفیان برخورد کرد)...72 شهید کربلا ریاستش با امام بود و 72 نفر بعدی که به اسارت رفتند ریاستش با زینب(س)...(حضرت آقا به اسرا و جانبازان فرمودند اجر شما از شهدا بالاتره،وفات زینب سلام الله ؟! حضرت در داغ غم کربلا به شهادت رسیدند..)

    در قیام اسرا که به ریاست زینب بود،حسین،پیام رسان زینب بود....اونجایی که  بر بالای نیزه قرآن تلاوت کرد از خواهرش حمایت کرد،اونجایی که در تشت طلا قرآن خوند موید خواهرش بود(حسین به دنبال زینب بود)حتی امام سجاد زیر سایه ی زینب جان خودشون رو حفظ کردند (اونجایی که از حضرت دفاع کردند خودشون رو انداختند روی حضرت..رفتار زنانه و مادرانه،این برخوردو  زینب قبلا از فاطمه ی زهرا(س) با شیوه زدن در دفاع از ولایت آموخته بود،زهرای اطهر مردانه سخن نگفت،اول سخنرانی مفصل گریه کردن و کاملا احساسی صحبت کردن یعنی زنانه صحبت کردند)

    شیوه ی زینب با حسین و امام سجاد (ع) متفاوت بود..مهمترین اون،سخنرانی های حضرته...عبارات زینب آروم بود(هرچه دیدیم زیبایی بود)عزت مندی بود اما همراه با خونسردی(عزتمند بود اما نقش زنانه ی او گم نشد) آیه ای که حضرت انتخاب میکنن فرمودند اینهایی که گناه می کنن همینجوری عادت می کنن و آیات خدا رو تکذیب می کنن..حضرت با نرمش یزید ملعون رو داغون کرد.. به قول ما با پنبه سر برید(و به فرموده ی حضرت آقا نرمش قهرمانانه)

    خداوند به خانومها نقش هایی داده هر چند حساس تر،اما جلوه ی اجتماعی کمتری داره...اباعبدالله مقدمه ساز کار زینب بود....اصل زینب پنهانه و ما زینب رو به عنوان فرع حسین می شناسیم در حالیکه زینب رکن کربلا بود...آقا به همه فرمودند بروید حتی به عباس گفت اما به زینب نگفت...

    نظرتون چیه در مورد کار فرهنگی که به خانومها میگه باید حتما  جلوه ی اجتماعی داشت؟

    در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود   آن شاهد بازاری این پرده نشین باشد...

    خواهرانم!

    این ایام بیشتر در مورد نقش های پنهان بیندیشیم و اینکه.....

                                                                    ما کجا هستیم؟

     

     

    و مشتاق کامنتی در مورد معرفی رکن بعدی کربلا هستیم.....

    پاسخ:
    متن جالب و متفاوتی با برداشت های عاشورایی این روزها بود.

    مشتاقم در اولین فرصت، انتقادهای جدی خودم رو بنویسم و شما برامون توضیح بفرمایید و استفاده کنیم.
  • پرواز سپید
  • سلام. حالا منظورم ایشون رو در مورد "خونه اصلی" فهمیدم! باید زودتر کامنت خواهرم رو تایید می کردید! الان ما دو روزه فکری هستیم! :)
    من اگه اجازه داشته باشم در مورد این کامنت ایشون حرف دارم. نقد نیست نگاه خودمه.
    پاسخ:
    سلام. من همیشه استقبال کردم از این مباحث.
    بشرطیکه هم شما و هم همه مون "گفت و گو" کنیم.

    ببخشید که من کم توفیق شدم و کمتر زمان سر زدن و تایید نظرات رو دارم بزرگوار.
    ملتمس دعای شما هستم.
  • پرواز سپید
  • سلام
    "گفتگو"؟!
    من تا الان فکر میکردم داریم کامنت میذاریم! بلد نبودم ممنون! :)
    اتفاقا میخواستم بیام و بهتون بگم که چرا متولی کریمانه امام حسن(ع) اینقدر کم میاد و ما رو کم مورد لطف قرار میدید!! :)
    امیدوارم هرجا هستید در مسیر حق باشید! هرچند حرکت در مسیر حق خیلی سخته!
    شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حایل...
    کامنت بعدی در مورد "رکن زنانه قیام عاشورا، حضرت زینب کبری(س)" ست. ان شاءالله خود حضرت(عج) مدد می کنن و گرنه زبان من قاصره...
    پاسخ:
    بسم الله.
    شروع کنیم.
    من همچنان با تاخیر از شما خوبان، گرد و خاک این گفتگو رو برای تبرک به چشم میکشم.
  • پرواز سپید
  • و اما رکن دیگه قیام عاشورا...

    قیام عاشورا همون طور که خواهرم اشاره کردند 2 رکن داره. فقط قیام به منطقه مکانی و زمانی کربلای محرم 61 هجری ختم نمیشه! بلکه رکن دیگه ای هم داشته که تبیین این قیام مهم هست!

    این تبیین یا روشنگری، به وسیله بازمانده ها انجام شده. پس سپاه امام حسین علیه السلام فقط 72 نفر نبوده. کسانی که در این روز به شهادت رسیدند 72 نفر بودند ولی بقیه ماندند تا این قیام را به گوش بقیه برسانند. و سردرم دار این روشنگری چه کسی بود؟ بله خانوم زینب کبری! ناموس علی مرتضی(ع).

    حتی نحوه این بخش از قیام رو دیگران از سیره و روش ایشون برداشت کردند.

    با توجه به پراکندگی سنی اسرای کربلا که بعضی از نسل بعد(دختربچه سه ساله) بودند؛ متوجه فرا زمانی بودن این قیام می شیم. یعین قیام در یکی روز بود ولی معرفی اهداف و چرایی قیام امام به نسل های بعد هم سپرده شد.

    امام محمد باقر (ع) درزمان واقعه عاشورا 4 ساله بودند و در کربلا حاضربودند. در زمان امامت ایشان بنی عباس به خونخواهی امام حسین قیام کردند.(البته برای ظاهر سازی و فریب افکار عمومی) که این نشاندهنده تبیین درست قیام به وسیله بازماندگان و اسرای کربلا بوده....بقیه کامنت بعد :)

  • پرواز سپید
  • خب حالا بریم سراغ چرایی انتخاب حضرت زینب سلام الله علیها برای انجام این امر خطیر.

    ما میگیم امام معصوم جلوه صفات خداست. یعنی خدا حکیمه پس امام هم حکیمه یعنی اگر چیزی رو انتخاب کنه؛ حتما بهترین انتخابه! پس حضرت زینب و زنان دیگه قافله کربلا بهترین انتخاب برای این بخش از قیام بودند. همون بخش روشنی بخش... همون بخش فرازمانی... همون بخشی که باید نرم و ملایم انجام بشه! میدونید چی میخوام بگم؟ می خوام بگم یه زن اگه در مسیر خدایی باشه بهترین گزینه برای تبیین مسئله و هدف معصوم از ایجاد حکومت دینیه! هرچند این تبیین در پس پرده زمان انجام بشه! هرچند این تبیین و پیروزی به صورت شکست جلوه کنه! همون طور که در حماسه زینب کبری(س ) میبینیم!

    ...بقیه کامنت بعد

  • پرواز سپید
  • خواهر عزیزم فرمودن نقش زن پنهانه! درسته در تایید حرفاشون(البته من شاگردی ایشونو میکنم!) باید بگم

     در سوره فتح آیه 29: داریم که "اشداء علی الکفار"

    هممون میدونیم که روز عاشورا همه کفر در برابر همه توحید قرار گرفت. پس این شدت عمل هم از طرف جبهه توحید، تمام و کمال بود. اما شدت عمل حضرت زینب(س) چه طوربود؟ یه شدت عمل زنانه! ایشون از هیچ کدوم از مواضعشون عقب نشینی نکردن ولی جنگی نبود حمله ای نبود. شدت عمل مردانه مثل سوزوندن آتیش  میمونه. پر از حرارت و نور و نمایش گر. ولی شدت عمل زنانه مثل سوزوندن اسید میمونه! بدون نمایش و مداوم. در سوختن با آتیش وسعت زیاده ولی زمان کمتر و در سوختن با اسید وسعت کمه ولی زمان بیشتری لازمه.  و البته هر دو کارا هستند و می سوزونند! هیچ کدوم کم از دیگری نداره ولی متفاوتند...بقیه با عرض معذرت کامنت بعد!

    پاسخ:
    چه مثال قشنگی برای دو تفاوت.
    البته شاید سوختن بنزین یا پنبه یا چوب عنوان بهتری از عبارت سوختن آتش هست.
  • پرواز سپید
  • حالا قراره ما از این رکن واقعه عاشورا الگو بگیریم! هر چند به نظر من بخش تبیین این واقعه عظیم هنوز تموم نشده! و تا قیام مهدی فاطمه ادامه داره! پس نقش زینبی بازمانده های کربلا هنوز تموم نشده و تمام جامعه شیعه،همون بازمانده های کربلا هستند. و با تمام گفته های بالا وظیفه زنان برای این تبیین جدیتره! حالا چه جور این وظیفه رو عملی کنیم؟ یادتونه گفتم که سوزوندن زن مثل سوختن اسید میمونه؟ محدوده کم اما عمق زیاد و بدون نمایشگری؟ خب اگه این مثال رو به انجام وظیفه هم تعمیم بدیم؛ چی به دست میاد؟ بله، شاید محدوده عملکرد یه زن، به عنوان زنی در جامعه محدود باشه؛ ولی چون عمیق تره، همون اثر رو داره! اما با گذر زمان. یعنی چی؟ یعنی من به بچه خوودم درست و اصولی اموزش میدم. بچه من، بچه های خودش و همین طور ادامه داره تا نسل های زیاد. و میدونیم اموزشی که مادر میده درونی ترین نوع آموزشه! (تحقیقات ثابت کرده آموزش با صدای مادر و قبل از 5 سالگی بهترین نوع و اثر گذارترین شکل آموزشه) . راستی میدونستید قانون پذیری(یعنی درونی شدن ارزش احترام به قانون_از هرشکلش چه شرعی و چه اجتماعی_ ) قبل از سن دبستان انجام میشه؟ یعنی اگه یه نفر قوانین اجتماعی و قوانین شرعی و یا هرقانون دیگه رو جدی نمیگیره، باید در تربیت قبل از سن دبستان اشکالی وجود داشته باشه! خب بهترین کسی که این قانون پذیری رو میتونه اموزش بده کیه؟ طوری که بچه از قانون هم زده نشه؟ مادر با محبت! اثر این کار چیه؟ این که از اسمون سنگ هم بباره اون بچه ای که خوب تربیت شده قانونش رو کنار نمیذاره! یعنی اگر ایمان اتش هم باشه از دست نمی اندازتش!(این خصلت کیا بود؟!)...بقیه کامنت بعدی(شرمنده ها حوصله کنید)

  • پرواز سپید
  • یه چیز جالب هم بگم! زمانی که در خانواده وحی به مصیبت امام حسین علیه السلام اشاره میشد؛ اون اولین بارها، حضرت زینب سلام الله علیها در همین سنین بودند! ببینید چه قشنگ و با چه استحکام و قدرتی از امامشون و حسین(ع) زمانشون دفاع کردند؟ حتی در اخرین وصیت های خودشون هم باز  به همراهی  و دفاع از امام وزمانشون و برادرشون سفارش کردند!

    حالا با گفته های الانم به چی میرسیم؟ اینکه یاران حضرت حجت(عج) که بعد از یاران امام حسین(ع) بهترین یاوران هستند؛ از دامن مادران دلسوز و آگاه به یاری امامشون برمیخیزند!! چون جامعه که در اخر الزمان چیزی جز انحراف برای شیعه نداره(ملئت ظلما و جورا) پس باید جایی در کودکی اونها دنبال این پاک سرشتی و ازادگیشون بگردیم! جایی که هیچ دستی هنوز اونها رو الوده نکرده بوده! و این که ما به عنوان شیعه چه مرد و چه زنمون وظیفه داریم از حریم ولایت دفاع کنیم حالا یکی با درونی کردن این مفاهیم و یکی جنگیدن و فعال بودن در عرصه های مختلف اجتماعی! هیچ کاری کم از اون یکی نداره.

  • پرواز سپید
  • با این تفاسیر یکی از راه های مهم و اساسی اتصال قیام عاشورا به قیام مهدوی زینبی رفتار کردنه!
  • پرواز سپید
  • به به! خادم الحسن علیه السلام!! خوب هستید برادر ما؟! ان شاءالله که همه چیز خوب پیش بره!
    آقا حالا توی مثال که مناقشه نیست! منظور بیشتر وجه نمایشگری و ملموس بودن هست، چیزی که جذابش میکنه و البته همین جذابیت هست که باعث میشه خیلی راحت یه زن به طرف کار بیرون(حتی کار فرهنگی موثر) کشیده بشه!
    ما فکر میکنیم اگه میخوایم به دشمنن بتایم حتما باید شمشیر دست بگیریم چونتظاهرات بیرونی داشته این جور به نظرمون اومده! میدونید چرا؟ چون کمتر مادری برای دخترش الفبای زن بودن رو تشریح کرده!
    عارمون میاد بگیم شوهرم راضی نیست(اعتراف به این که اختیار بعضی امور منِ زن دست همسرمه)! بدمون بیاد به همسرمون چشم بگیم... اینا الفبای زن بودنه که زن رو به خدا نزدیک میکنه! این تمرین ولایت پذیریه زنه که حالا به هر دلیلی مرد این امکان رو نداشته!
    راستشو بگم به نظرم درک ولایت پذیری برای مردا از طریق گفتگو و درک احساساتشون موقع چشم گفتن به مردشونه(چرا یه زن تکامل یافته به مردش چشم میگه؟)!! اصلا مادره که میتونه اصول اولیه ولایت پذیری رو در وجود بچه نهادینه کنه! به پدرت احترام بذار!...حرف باباتو گوش کن!...بابات خیلی دوستت داره! من چون باباتو دوست دارم بهش چشم میگم!!...بابا یه تمرین ولایت پذیریه برای بچه...
    پاسخ:
    فقط از بابت تکمیل حرفای خوب تون بود. وگرنه منظورتون رو کامل متوجه شدیم. دوست داشتم مثال تون قشنگ تر بشه و بی نقص تر بشه.
    مخصوصا تقابل اسید و بنزین که خیلی رسا تره تا اسید و آتش.
    چشم! بعنوان کوچکتر جمع از نظر دادن پرهیز میکنم. استفاده میکنیم.
  • محمد محمدیان
  • خیلی زیبا بود

    اون دو دختر کوچولو با آقا پسر در حد توان خودشون برا آقا کار کردند


    شاید بعضی ها هزینه ها کنند
    خرج ها برا اما م حسین کنند اما لبخند و رضایت خدا رو همراه خودشون نداشته باشند

    اصل ,  نیت و باطن انسانها ست
    که این کوچولوها آن نیت راستین را به نمایش گذاشتند
    پاسخ:
    چه کامنت ساده و قشنگی. لحن فونتت نوید آشنایی با دل بزرگی رو میده.

    خوش اومدی آقا محمد.
    سلام علیکم مومن
    کربلا روزیتون ان شاالله
    عاقبتتون بخیر به حق حضرت ابوتراب
  • پرواز سپید
  • بزرگ مایید شما! این حرفا چیه! مسئله مهم اصل حرفه؛ اصلا شما درست می فرمایید بنزین بهتره!

  • پرواز سپید
  • حالا این بخش اول حرفام بود . در مورد "باید و نباید ها و اصول" اما باید یه جایی بیایم زمین و خاکی بشیم! ما توی دوره اخرالزمان زندگی می کنیم! حالا چه کنیم؟!
    بقیه در کامنت بعد...
    آنچه در آینده خواهید دید :)))
  • زهرا احمدآبادی
  • زیبا بود این داستان هم خواندنی است حتما بخون خیلی قشنگه
     
             پسر فقیری که از راه فروش خرت و پرت در محله های شهر، خرج تحصیل خود را بدست میآورد یک روز به شدت دچار تنگدستی شد. او فقط یک سکه ناقابل در جیب داشت. در حالی که گرسنگی سخت به او فشار میاورد، تصمیم گرفت از خانه ای تقاضای غذا کند. با این حال وقتی دختر جوانی در را به رویش گشود، دستپاچه شد و به جای غذا یک لیوان آب خواست. دختر جوان احساس کرد که او بسیار گرسنه است. برایش یک لیوان شیر بسیار بزرگ آورد. پسرک شیر را سر کشیده و آهسته گفت: چقدر باید به شما بپردازم؟ دختر جوان گفت: هیچ. مادرمان به ما یاد داده در قبال کار نیکی که برای دیگران انجام می دهیم چیزی دریافت نکنیم. پسرک در مقابل گفت: از صمیم قلب از شما تشکر می کنم. پسرک که هاروارد کلی نام داشت، پس از ترک خانه نه تنها از نظر جسمی خود را قویتر حس می کرد، بلکه ایمانش به خداوند و انسانهای نیکوکار نیز بیشتر شد. تا پیش از این او آماده شده بود دست از تحصیل بکشد. سالها بعد... زن جوانی به بیماری مهلکی گرفتار شد. پزشکان از درمان وی عاجز شدند. او به شهر بزرگتری منتقل شد. دکتر هاروارد کلی برای مشاوره در مورد وضعیت این زن فراخوانده شد. وقتی او نام شهری که زن جوان از آنجا آمده بود شنید، برق عجیبی در چشمانش نمایان شد. او بلافاصله بیمار را شناخت. مصمم به اتاقش بازگشت و با خود عهد کرد هر چه در توان دارد، برای نجات زندگی وی بکار گیرد. مبارزه آنها بعد از کشمکش طولانی با بیماری به پیروزی رسید. روز ترخیص بیمار فرا رسید. زن با ترس و لرز صورتحساب را گشود. او اطمینان داشت تا پایان عمر باید برای پرداخت صورتحساب کار کند. نگاهی به صورتحساب انداخت. جمله ای به چشمش خورد: همه مخارج با یک لیوان شیر پرداخته شده است. امضا دکتر هاروارد کلی زن مات و مبهوت مانده بود. به یاد آنروز افتاد. پسرکی برای یک لیوان آب در خانه را به صدا در آورده بود و او در عوض برایش یک لیوان شیر آورد. اشک از چشمان زن سرازیر شد. فقط توانست بگوید: خدایا شکر... خدایا شکر که عشق تو در قلبها و دستهای انسانها جریان دارد.
    بسم الله الرحمن والرحیم لاحول ولاقوه الابالله العلی العظیم،

    پاسخ:
    "خدایا شکر که عشق تو در قلبها و دستهای انسانها جریان دارد..."

    چه جمله ای.
    ممنون و خوش آمد به شما خواهر گرامی.
    در نظربازی ما بی‌خبران حیرانند...

    سلام. بحمدالله کارهای شما هم ارزشمند است و هم خالصانه. همیشه حسینی باشی...


    پاسخ:
    تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو
    گر تو به داد من رسی، من به خدا رسیده ام
  • یافاطمه(س)
  • سلام.چرا پرهیز؟همچنان منتظرم بزرگوار(البته عجله ای هم نیست،اولویت با جهاد دنیای حقیقی شماست)
    لطف کنید یه سر به ایمیل بزنید.ممنونم
    پاسخ:
    سلام. چیزی نیست بزرگوار. مثل خیلی چیزهای دیگه اهمیت نداره.
    من از گفتگوی بزرگتر ها و اساتید اینجا واقعا استقاده میکنم. ادامه بدید.

    ان شاءالله اولین فرصت سر میزنم.
  • ❤منتـــظر المـهـدی❤
  • سخن شهیدبزرگوارخیلی تامل برانگیزبود تشکر......
    پاسخ:
    گوارای وجود.

    خیلی خوش اومدید همسنگر.
  • الهی العفو بحق المهدی عج
  • سلام..
    ممنون از شما و کامنت های دوستان..
    میخونم و بهره میبرم..
    سلام.
    من تازه با وبلاگتون آشنا شدم،  مطالبتون زیبا بود. 
    من درین عکس سه تا فرشته دیدم که با حس بسیار زیبا و دل پاکشون اومده بودن رو زمین و جارو دست گرفته بودن به عشق زوار معشوق زمین و زمان؛  حسین ( ع ) .
    خوش به حالشون. 
    پاسخ:
    سلام بزرگوار 
    صحبت زیبایی داشتید.
    خوش اومدید.
    با عرض سلام و عرض ادب
    با اجازه مطالب کربلا و اربعین نوشت هایتان را جهت نشر و اشاعه کار فرهنگی کپی برداری کردیم
    البته در فضای مجازی تلگرام ( کتاب و کتابخوانی)
    با اینکه نوشتید کپی حلال و مجاز ، ولیکن باز وظیفه دانستم اجازه بگیرم...
    خداقوت
    پاسخ:
    سلام بر شما.
    گوارای وجود. خوب کردید.
    ان شاءالله که قدمی باشه در این راه.

    التماس دعای صبر.
    یازهراس
    عبدالله یعنی بنده خدا
    من شنیدم تو جبهه،  اگر بچه ها کسی رو.نمی شناختند عبدالله صداش میکردن چون اسم همه آدم ها میتونه عبدالله باشه!  کاش من واقعاً عبدالله باشم.
    ممنون از مطالب خوبتون بزرگواران
    پاسخ:
    من اوایل که تازه پام به جهادی باز شده بود، ب پسر بچه هایی که اولین برخورد رو داشتم خطاب "عبدالله" می دادم. :)

    بعد بچه ها با کرکر خنده میگفتن این عبدالله نیست که! سعیده! یا مثلا عباسه! :)

    اینطوری هم اسم شون رو بدون سوال از خودشون یاد می گرفتم هم محبت بین مون بیشتر میکردم.
    اگه اسمش گفتنی نبود چی؟!  
    اگه یه اسم عاریتی داشت 
    اگه دلش میخواست اسمش زینب! باشه ولی یچیز دیگه بود چی؟! اگه اسمش نشونی از اعتقادش نداشت 
    اگر از نظر مردم اجتماعش یه زن باید..... 
    من همیشه دلم میخواست رزمنده باشم :) بخاطر همین قبل از دانشگاه رفتم هلال احمر،  تو دلم میخواستم اگه اتفاقی افتاد حد اقل دستای من زخم رزمنده ها رو ببنده، تو دانشگاهم همین رشته رو خوندم، میخواستم اگه یبار دیگه خمینی زمانم مدد خواست منم باشم،  من باید مث زن وهب باشم، زینب بودن دل بزرگی میخواد....شاید باید جای عبدالله میگفتم عبدالزهرا،  شاید اینجوری اسمهایی که مثال میزنید میتونست درست تر باشه؟!  

    پاسخ:
    اسم که رسم نمیاره! 

    نمیدونم چرا از بند آخر کلام تون یاد این حرف سید مرتضی آوینی افتادم:

    بنگر حیرت عقل را و جرأت عشق را. بگذار عاقلان، ما را به ماندن بخوانند! راحلان طریق می دانند که ماندن نیز در رفتن است.
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">