کـریمانــه

لحظاتی باشکوه پر از سادگی

کـریمانــه

لحظاتی باشکوه پر از سادگی

کـریمانــه

اینجا تکه هایی از لحظات زندگی باشکوهی را می خوانید که لطف "کریمانه" شامل حالش شده است ...

و سوره کوثر پیش از اینکه یک اجتماعی نویس باشد، یک "جهادی نویس" بوده و هست و خواهد بود ...

******************************
معتقدم هر بزرگواری که وارد "کریمانه" میشود، فقط بواسطه ی خدای حضرت زهرا س و خوش روزی بودن او است.

******************************
اینجا دیانت و سیاست به هم تنیده است. اما این، لزوما به این معنا نیست که پیرامون مباحث سیاسی کشور پست جداگانه گذاشته شود و به بحث و نظر پرداخته شود. چشم ها را باید شست!

******************************
هرگونه برداشت، کپی از مطالب، استفاده از قسمت یا تمام متن، تحت هر عنوان، حتی بدون ذکر منبع، نه تنها حلال و مجاز می باشد، بلکه بعنوان نویسنده ی حقیقی و حقوقی مطلب، نشر دهندگان نوشته ها رو در ثواب نگارش آن ها شریک میکنم.

******************************
تقریبا بالای 95 درصد از مطالب این وبلاگ ، تولیدی است و در هیچ جای فضای مجازی قابل جستجو نیست. این را نه از برای خودبزرگ بینی و غرور، که برای توجه و تعمق متفاوت و ویژه در پست ها نسبت به سایر نوشته های فضای مجازی، میگویم.

******************************
و حرف حساب: آیت الله فاضل ره فرمودند:
" 50 سال است دارم اسلام می‌خوانم. بگذار خلاصه‌اش را برایت بگویم. واجباتت را انجام بده. به‌جای مستحبات تا می‌توانی به کار مردم برس. کار مردم را راه بیانداز.اگر قیامت کسی ازت سوال کرد، بگو فاضل گفته بود..."

یازهرا س.

مطالب پربحث‌تر
پیوندهای روزانه

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ناهار» ثبت شده است

جهادی نوشت (3)

۰۱
شهریور

ماجرای یک ناهار!

جهادی یعنی اینکه:

بعنوان نماینده کل بووووق در نهاد بووووق از طرف استان بوووووق دعوت بشی برای چند جلسه مهم کاری و اداری در استان بووووق . ( چه بوق تو بوقی شد.  )

اون وقت :

دوستای قدیمی ات بگن ناهار خونه مایی همه بچه ها هم جمع اند. نیای خود دانی. بعدا گله نکنی. 

مسئولین جلسه تماس بگیرن و بگن ظهر میهمان حضرت حجت الاسلام بووووق هستید جایی قول ندید. 

بچه های گروه های جهادی منطقه بهت اولتیماتوم داده باشن که اومدی اینجا حق نداری جایی بری جز پیش ما. 

برادران و خواهران مبلّغ استان تماس بگیرن و بگن ناراحت میشیم اگر اینجا هستید ظهر تشریف نیارید فرهنگسرا! 

حجت الاسلام بوووق متوجه حضور شما در استان بشه و بخواد ماشین بفرسته دنبالت برای حضور در یک جمع دوستانه . 

مسجد هم بمناسبت ایام جشن اهل بیت بخواد ناهار بده! 

خب؟؟؟

بعد درست در گستره انتخاب های سخت بین این همه گزینه های حقیقتا چرب (!)، سرنوشتت بشه ساندویچ فلافل "داریوش و رفقا". 

حالا چطوری این اتفاق افتاد؟

به اون یکی گفتیم اونجا دعوتیم. شرمنده. به دومی گفتیم نمیرسیم میریم یکجای دیگه. به اون یکی پیامک دادیم که فلانی خیلی اصرار میکنه میریم اونجا. شرمنده.

خلاصه وقتی به خودمون اومدیم دیدم بله همه جا رو کسنل کردیم و بسلامتی جایی برامون نمونده!

البته از خدا خواسته مون بود که پامون به میز ناهار مسئولین باز نشد (بدلایلی). خودش جهاد میخواست.

فقط یه نکته آخرش داشت : 

فلافل اون روز مزه عجیبی داشت. یه چیز تو مایه های فلافل های اربعین مسیر کربلا ...

-------------------------------------------------

* دلم خیلی برای جهادی تنگ شده. امسال تابستون ظاهرا رزق جهادی ما رو ... نوای وبلاگ نوای دلتنگی یک جهادی نویس ...

** عشق نوشت: تو هم در آینه حیران حُسن خویشتنی / زمانه ای است که هرکس به خود گرفتار است ... 

  • ۱۱ نظر
  • ۰۱ شهریور ۹۳ ، ۱۹:۳۳
  • ۱۰۸۵ نمایش
  • سوره کوثر