کـریمانــه

لحظاتی باشکوه پر از سادگی

کـریمانــه

لحظاتی باشکوه پر از سادگی

کـریمانــه

اینجا تکه هایی از لحظات زندگی باشکوهی را می خوانید که لطف "کریمانه" شامل حالش شده است ...

و سوره کوثر پیش از اینکه یک اجتماعی نویس باشد، یک "جهادی نویس" بوده و هست و خواهد بود ...

******************************
معتقدم هر بزرگواری که وارد "کریمانه" میشود، فقط بواسطه ی خدای حضرت زهرا س و خوش روزی بودن او است.

******************************
اینجا دیانت و سیاست به هم تنیده است. اما این، لزوما به این معنا نیست که پیرامون مباحث سیاسی کشور پست جداگانه گذاشته شود و به بحث و نظر پرداخته شود. چشم ها را باید شست!

******************************
هرگونه برداشت، کپی از مطالب، استفاده از قسمت یا تمام متن، تحت هر عنوان، حتی بدون ذکر منبع، نه تنها حلال و مجاز می باشد، بلکه بعنوان نویسنده ی حقیقی و حقوقی مطلب، نشر دهندگان نوشته ها رو در ثواب نگارش آن ها شریک میکنم.

******************************
تقریبا بالای 95 درصد از مطالب این وبلاگ ، تولیدی است و در هیچ جای فضای مجازی قابل جستجو نیست. این را نه از برای خودبزرگ بینی و غرور، که برای توجه و تعمق متفاوت و ویژه در پست ها نسبت به سایر نوشته های فضای مجازی، میگویم.

******************************
و حرف حساب: آیت الله فاضل ره فرمودند:
" 50 سال است دارم اسلام می‌خوانم. بگذار خلاصه‌اش را برایت بگویم. واجباتت را انجام بده. به‌جای مستحبات تا می‌توانی به کار مردم برس. کار مردم را راه بیانداز.اگر قیامت کسی ازت سوال کرد، بگو فاضل گفته بود..."

یازهرا س.

مطالب پربحث‌تر
پیوندهای روزانه

۴۸ مطلب با موضوع «اجتماعی نوشت» ثبت شده است

آورده‌اند که روزی مقدس اردبیلی به حمام رفت، دید حمامی دارد در خلوت خود می‌گوید: خدایا شکرت که شاه نشدیم، خدایا شکرت که وزیر نشدیم، خدایا شکرت که مقدس اردبیلی نشدیم! 

مقدس اردبیلی پرسید: آقا! خب شاه و وزیر ظلم می‌کنند، شکر کردی که در آن جایگاه نبودی. اما چرا گفتی خدایا شکرت که مقدس اردبیلی نشدی؟ 

حمامی گفت: او هم بالاخره اخلاص ندارد! شما شنیدی می‌گویند مقدس اردبیلی، نیمه‌شب دلو انداخت آب از چاه بکشد، دید طلا بالا آمد، دوباره انداخت باز دید طلا بالا آمد سپس به خدا گفت: خدایا احمد از تو آب می‌خواهد برای نماز شب، نه طلا! 

مقدس گفت: بله شنیدم.

حمامی گفت: آنجا، در آن نصف شب، کسی همراه مقدس بوده است؟ 

مقدس گفت: نه! ظاهرا نبوده.

حمامی گفت: پس چطور همه از این اتفاق، خبردار شدند؟ پس معلوم می‌شود خالص خالص نیست! 

مقدس می‌گوید یک دفعه به خودم آمدم و فهمیدم این روایت شریف یعنی چه که "ریا در مردم، پنهان‌تر است از حرکت مورچه بر روی سنگ سیاه در شب تاریک!(موسوعة سیرة اهل البیت علیهم السلام، ج34، ص 133)


معبود من ... چقدر انتظار کشیدم تا هرآنچه برای تو می‌کنم، به چشم خلق تو بیاید ... 

اسمش را نیز متوقعانه گذاشتم ترویج فرهنگ ناب و غنی تشیع!

خدایا ... جایی برای خودت درونم خالی می‌کنی...؟

-----------------------------------

* عشق نوشت: دستخطی دارم از او بر دل خود یادگار / عشق، کاری کرد با قلبم که چاقو با انار!

  • ۶ نظر
  • ۲۸ دی ۹۶ ، ۱۸:۴۸
  • ۶۴۱ نمایش
  • سوره کوثر
آقای روحانی گفتند: در حکومت پیامبر هم افراد می‌گفتند این حرفی که پیامبر فرمود از خودش بود یا از خدا بود، اگر از خود پیامبر بود به او نقد می‌کردند. پس نقد آزاد بود! 

اینکه نقد در حکومت اسلامی آزاد بوده است، کاملا درست است و حتی در نهج البلاغه هم آمده است که حضرت امیر علیه السلام نقد بر عملکرد حاکم را مطالبه می‌کردند (و لا تظنوا بی استثقالا فی حق قیل لی) و کاش آقای رییس جمهور به همین خطبه بسنده می‌کردند، اما این شاهدی که ایشان برای نقد حاکم آورده، شاهد غلطی است.

یک عرب بادیه‌نشینی جسارت کرده‌است که: "حرف‌های خودت را با حرف‌های خداوند قاطی نکن، حرف خودت قابل نقد است، حرف خدا خیر!" خب این واضح است که از کم‌سوادی و بی‌ادبی آن عرب ناشی می‌شود؛ مثل خیلی جسارت‌هایی که به پیامبر می‌کردند و حضرت هم با کمال ادب با این افراد رفتار می‌کردند، این دلیل نمی‌شود که این جسارت را ما هم می‌توانیم بکنیم! 

بله از پیامبر می‌شد سوال کرد؛ هم در مورد آیات قرآن و هم در مورد کلام خودش، اما اینکه بگوییم حرف خود پیامبر حجت نیست و فقط وحی حجت است، این جسارت است به کلام خود خدا (ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی). از جمله مختصات پیامبران و امامان، عصمت است. عصمت، یعنی مصونیت از گناه‏ و اشتباه، یعنی پیامبران نه تحت تأثیر هواهای نفسانی قرار می‏‌گیرند، نه مرتکب گناه شده و نه در کار خود دچار خطا و اشتباه می‏‌شوند. برکناری‏ آن‌ها از گناه و از اشتباه، حد اعلای قابلیت اعتماد را به آن‌ها می‏‌دهد. مصونیت از اشتباه، مولود نوع بینش پیامبران است.

بنابراین اصل نقد به کمی و کاستی‌های حکومت اسلامی در زمان معصوم درست است، اما این مثال و نتیجه گیری از آن، اشاره دارد که حرف‌های ائمه از حرف‌های خدا جداست و این، خلاف قرآن و خلاف روایات متواتره و خلاف عقاید شیعه است.

بهتر بود آقای رییس جمهور می‌گفتند "رهبری" هم معصوم نیست و می‌شود به ایشان نقد کرد، نه اینکه چون سخت‌شان است این حرف را مستقیما بزنند، با لبخند درمورد "امام زمان" که فرسنگ‌ها شأن‌شان بالاتر از رهبری هست، حرف‌هایی بزنند که خروجی اش آن است که حرف امام زمان، الهی نیست و ایشان که خلیفه‌ی خدا است، حرف غیر حق هم می‌زند!

البته که «تئوریزه کردن لزوم انتقاد از امام معصوم» از کسی که از عاشورای حسینی درس مذاکره گرفته، صلح تحمیلی به امام حسن (ع) را یکی از موفق ترین الگوهای مدیریتی می‌داند و امام رضا (ع) را امام مناظره و مذاکره می‌خواند، اصلا جای تعجب ندارد.

--------------------------------------
* عشق نوشت: گــرانـی می‌کنـد بیـداد و یاران / رفیقان را چه ارزان می‌فروشند!
  • ۶ نظر
  • ۲۴ دی ۹۶ ، ۱۳:۰۶
  • ۶۴۶ نمایش
  • سوره کوثر

یک. محمود احمدی نژاد!

احمدی نژاد، در دوره چهارسال ابتدایی خود، زحمات زیادی کشید و در زندگی مردم محروم کشور، حقا بهبود آفرید. اما در چهار سال دوم خود از مسیر خدمت گزاری به مسیر سیاسی کاری کشیده شد و تا همین حالا نیز به کارهای اشتباه خود ادامه می‌دهد.

ابتدا جریان حزب الله، برای او چه سنگ تمام ها که نگذاشت. رجایی زمانه او را نامید! اما به محض یازده روز خانه نشینی و سکوت و تاخیر در اطاعت امر رهبر، او را به معنی واقعی کلمه به پست ترین شکل ممکن، تحقیر کرد و تنها گذاشت. چیزی که زمینه را برای این روزهای عجیب وی فراهم کرد. 

اگر ابتدا در مورد او جوگیر نمی شدیم و بدون هیاهو و در آرامش به گفتگو در باب شخصیت او پرداخته بودیم، امروز برای جریان لعن و نفرین او به قوه قضاییه هیچ خریداری پیدا نمی‌شد. چیزی که امروز انحراف وی را در چشم مردم قشر ضعیف، شجاعت و اهمیت به محرومین، جلوه می‌دهد، بی‌شک تنها حاصل تفکر اطرافیان وی نیست بلکه قضاوت صفر و صدی جریان ولایی، به شدت او را در رسیدن به این پایان تلخ، یاری کرد.

دو. سید حسن آقامیری!

پس از سالیان سال، فردی پیدا شد که تئوری محبت الهی را به زبان زنده و رسایی با مخاطبان در میان گذاشت. سخنرانی‌‌ها و کلیپ‌های کوتاه ولی بسیار تاثیرگذار وی در فضای مجازی پخش شد و باعث خوشحالی بود که کسی فهمیده است که خداوند، "یا من سیقت رحمته غضبه" است و حالا با همین دیدگاه، می‌توان خیلی جوانان را به گفتمان دین دعوت کرد. اما پس از مدتی، عدم شناخت دقیق وی از مبانی اسلامی و تندروی عده ای در برخورد افراطی و به دور از منطق با وی، باعث شد ایشان کم کم جذب جریان روشنفکری شود، برخی مسلمات و حقایق دینی را نادیده بگیرد و برای فهم اجباری تئوری محبت خود، دست به انکار مواردی چون قیامت و عذاب‌های اخروی بزند. 

فرجام تلخ افرادی که در مسیر بوده اند، باشد به کناری.

سوال من اینجاست!

چه چیزی باعث شده است که تصور کنیم عقاید ما و تلاش ما برای جنگ ناآگاهانه با افراد و وقایع، هیچ تاثیری در کج‌روی فکری و بریدن ایشان از اعتقادات اصیل، نداشته است؟ یعنی واقعا ما که روزی به یکی نامه‌ی فدایت شوم می‌دهیم و روز دیگر برای حذف کردن او شب و روز نداریم، همیشه بی تقصیر بوده ایم؟! یا که قضیه، به شکل دیگری است و نوع نگاه ما نیز - چه تلخ چه شیرین - در موفقیت یا شکست و ریزش یا رویش افراد مهم و سرنوشت ساز است؟

بهتر نیست همیشه قبل از نقد دیگران، به خودمان چندین نهیب بزنیم و با وجدان‌مان خلوت کنیم؟! امشب درود فرستادن و صبح مرگ فرستادن، نشانه‌ی مغز کوچک و بی ظرفیتی است و انسان‌های بی‌مغز و بی‌ظرفیت، هرگز نمی‌توانند جریان‌ساز باشند؛ بلکه همیشه دنبال این هستند که جریان‌ها را یا به لجن بکشند و یا از هر عیبی مبرا و تطهیر کنند! 


--------------------------------

* عشق نوشت: بیگانگان اگرچه به من سنگ می‌زنند / اما رفیق! از تو توقع نداشتم . . . 

  • ۶ نظر
  • ۲۰ دی ۹۶ ، ۱۸:۱۶
  • ۶۵۶ نمایش
  • سوره کوثر

یکی از مهم ترین مسائل مبتلابه در حوزه‌ی اجتماع، نوع نگاه و عینک ما در مشاهده‌ی افراد و وقایع پیرامون ماست. چیزی که امروزه آن را "تحلیل" نیز می‌خوانند. تحلیل هرکدام از ما بسته به محیط  آموزشی، رشد فکری، وراثت، فضای خانواده و از همه مهم‌تر، سبک ارزش‌ها و هنجارها، متفاوت از دیگران است.

بدترین و خطرآفرترین نوع نگاه در مدل‌های اجتماعی روز، مدل "صفر و صد" است. از این زاویه‌ی نگرش، انسان‌ها به‌ناچار یا خوب هستند و یا بد و شانس انتخاب دیگری در این میان، برایشان وجود نخواهد داشت. در این مدل نگاه، از آنجا که جز خوب یا بد، ملاک دیگری برای ارزیابی وجود ندارد، به محض نام بردن از یک شخصیت، ذهن فرد، ناخودآگاه مجبور است او را از میان دو گروه موجود، در یکی جای دهد.

این اتفاق، باعث می‌شود شاهد بسیاری از ناعدالتی‌ها و بدقضاوتی‌ها درباره‌ی افراد و وقایع باشیم. زیرا بی‌شک افراد خوبی وجود دارند که در آن‌ها ممکن است مقادیری بدی وجود داشته باشد و همچنین افراد بدی نیز وجود دارند که وجودشان سراسر بدی نیست و می‌توان در آن‌ها مقادیری از خوبی‌ها نیز پیدا کرد. اما این مقادیر در مدل نگاه صفر و صدی، به هنگام تصمیم‌گیری نهایی، چاره‌ای جز حذف بی‌رحمانه و نادیده‌انگاری ندارند.

برخلاف اینان، اشخاص دیگری هستند که نه تنها به روی خط‌کش‌شان از "صفر تا صد" حک شده است، بلکه هر عدد، خود به لایه‌های خُردتری نیز تقسیم می‌شود. به همین خاطر، مجبور نیستند به هنگام قضاوت در هر زمینه‌ای، فقط با دو گزینه‌ی سیاه و سفید به رنگ‌آمیزی هرچیزی بپردازند. این افراد می‌توانند با دقت‌های میلی‌متری، خط‌کش خود را در ارزیابی حوزه‌های گوناگون به کار گیرند.



در این مدل، همه چیز صرفا زیاد یا کم، زیبا یا زشت، قوی یا ضعیف، درشت یا ریز، سفید یا سیاه و خوب یا بد نخواهد بود. بلکه عبارت‌های لطیف تری در این نگاه، حاضر خواهند بود و واژه‌های دقیق‌تری به قضاوت صحیح خواهند نشست. دیگر امکان ندارد کسی را که تا دیروز بهترین دوست می‌دانستیم، امروز دشمن خونی بپنداریم و کسی را که هیچ بویی از انسانیت نبرده، به ناگهان انسان کامل بخوانیم! 

مدل صفر تا صد، به ما اجازه می‌دهد خود و علایق‌مان را کنترل کنیم و از همان ابتدا با نگاهی نرم، پر از آرامش و آگاهی و به دور از هیجانات، با افراد و وقایع روبرو شویم. به ما کمک ‌می‌کند تا مجبور نشویم کسی را آنقدر خوب نمره دهیم که بعدها توان پایین آوردن آن نمره را نداشته باشیم و کسی را نیز به قدری لجن‌مال نکنیم که فردا روز جرات عذرخواهی و برگشت به او را نیز از خود گرفته باشیم. 

این نگاه بلند "انسان‌منشانه" در مدل‌سازی اجتماعی را مدیون پرتوی از کلام نورانی حضرت امیر سلام الله علیه هستیم که فرمود: لا تَریَ الجَاهِلَ إلاّ مُفرِطاً أو مُفَرِّطاً ؛ نادان را نمی‌بینی مگر در حال افراط یا تفریط. یا بیش از اندازه زیاده‌روی می‌کند و یا خیلی کم می‌گذارد.

پست بعدی را به سراغ برخی مصادیق خواهم رفت که استعانتی خواهد بود به روشن شدن مطلب.


-----------------------------------

* عشق نوشت: گفتی که در قلب تو خواهم ماند و ماندی / از آن زمان، قبله کمی مایل به چپ شد ...

  • ۳ نظر
  • ۰۷ دی ۹۶ ، ۱۴:۲۸
  • ۷۲۱ نمایش
  • سوره کوثر

با یک براندازی نرم روبرو هستیم. یک مساله امنیت ملی.

دولت بنفش می‌کوشد تا در پایان هشت سال سیطره کم‌کاری و بخوربخور هایش در کشور، حرف آخر را به مردم القا کند:

"هرچه تلاش کردیم، نشد. نظام باید تغییر کند تا شعارهایی که دادیم، تحقق پیدا کند."


تئوری جالبی است. 

همان دوگانه‌ی حاکمیت - مردم که ترامپ استارت اش را زد. 

اما از بی تفاوتی دولت می‌شد فهمید که آنقدرها هم استارت نبود!

بلکه بیشتر، استمرار چیزی بود که چهارسال پیش، استوانه های محکم آن در ایران، آزمایش شده بود!


دولت، دارد صریح و در لفافه می‌گوید: سیستم فعلی، ناکارآمد است!

اقتصاد را رها کرده، درحالیکه رهبری دائما از اقتصاد و تولید صحبت می‌کند.

اشرافی‌گری می‌کند، درحالیکه اصلا اوضاع محرومین و مستضعفین خوب نیست.

سیاسی‌کار است، درحالیکه قرار بود دولت فراجناحی باشد و در خدمت تمام ایران مان.


حتی در همین زلزله کرمانشاه، تفاوت را دیدیم.

از ماشین پیاده نمی‌شود، مشکل مردم داغدار را مسکن مهر می‌داند، وعده سر خرمن می‌دهد و می‌رود!

اما رهبری می‌آید، با عبای گِلی شده و چهره خاک گرفته، در آغوش مشکلات و غصه‌ها می‌رود و تسکین دل مردمش می‌شود.


این یعنی بزرگ‌ترین وظیفه‌ی دولت بنفش، به پایان بردن عمق باور مردم به نظام است.

یعنی مردم و بالاخص قشر متوسط رو به پایین را آنقدر درگیر کند تا به خیابان‌ها بکشد و با آن‌ها هم‌نوا شود.

فتنه 88 برای قشر متوسط رو به بالا بود و فتنه جدید، این بار برای به خیابان کشاندن قشر ضعیف جامعه است.


تنها راه حل سرکوب این توطئه، این است که از هر طریقی و با هر لباسی، در خدمت مردم و مشکلات شان باشیم.

گروه های جهادی، وظیفه دارند سنگر انقلاب را خالی نگذارند و بیش از پیش، به خدمت و مجاهدت، مشغول باشند.


--------------------------------------------------

* عشق نوشت: اگرچه دل به کسی داد، جان ماست هنوز / به جان او که دلم بر سر وفاست هنوز

ندانم از پی چندین جفا که با من کرد / نشان مهر وی اندر دلم چراست هنوز؟ 

  • ۷ نظر
  • ۰۲ آذر ۹۶ ، ۱۵:۳۵
  • ۷۸۸ نمایش
  • سوره کوثر

آزاد بگذارید!

۱۳
مرداد
می‌گویند """ آزاد بگذارید عادی می‌شود! 
مثل کشورهای دیگر!
نگاه کنید اصلا مردها به زن‌ها نگاه هم نمی‌کنند!
چشم هرزه ای نیست و همه چیز عادی می‌شود! 
وقتی سخت بگیرید مردها حریص میشوند! 
خوب، آزاد بگذارید! """

آیا واقعا زن، جذابیتش را در غرب از دست داده است؟ 
آزاد بگذاریم دیگر کسی برای جذابیت و لذت جنسی بیشتر، حریص نمی‌شود؟

براستی چرا تمام بیلبوردها، کامرشال ها، برنامه های تلویزیونی و هنر هفتم برای جذب مخاطب و البته پول، هنوز هم از تصاویر خاص (بخوانید برهنه و عریان) زنان استفاده می‌کنند!؟
غیر از این است که این راه، مسیر جذب بیشترین تماشاگر را داشته و دارد و خواهد داشت؟

اگر مردها نگاه نمی‌کنند و همه‌چیز عادی است، آمار رسمی وحشتناک از آزار جنسی و تجاوز در غرب، چه می‌گوید؟
و چرا جوان اروپایی افسوس ابدی دارد که زن‌ها در کشورشان صرفا یک بُعد ابزاری دارند و بس؟ 

چرا آمارها نشان از تحریک غیرقابل کنترل نیروی جنسی اکثر نوجوانان اروپایی و خشونت‌ها و روان‌پریشی‌های عجیب و بی‌سابقه دارد؟

رشد ماورایی راه های متنوع ارضای شهوانی (از همجنس گرایی تا ارضا با حیوانات!) دلالت بر چیست؟

اصلا مگر همه‌چیز عادی نیست؟ چرا تمام جهان غرب به صورت برهنه در خیابان‌ها ظاهر نمی‌شوند؟ در جامعه‌ای که هیچ نگاه ناامن و فعل ناامنی وجود ندارد،عموم مردم اروپایی چه ترسی دارند که عریانی را انتخاب نمی‌کنند؟


◀️ به گزارش ایندیپندنت بر اساس یک نظرسنجی که از ۱۶۵۰ نفر از زنان بالغ در انگلستان انجام شده است، میزان وحشتناکِ ۸۵ درصد زنان بین  ۱۸ تا ۲۴ سال در مکان های عمومی و ملأ عام، مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفته‌اند! 
بیش از 89 درصد زنانی که در مکان‌های عمومی مورد آزاد و اذیت جنسی قرار گرفتند، دوست داشته‌اند دیگران، دخالت و به آن‌ها کمک کنند؛ اما فقط برای 11 درصدشان این اتفاق رخ داده است! 
63 درصد زنان در انگلستان در مکان‌های عمومی احساس ناامنی می‌کنند و سعی می‌کنند حتی از حمل‌ونقل عمومی استفاده نکنند. (لینک: ایندیپندنت)

چقدر باید ممنون اسلام باشیم که سایه‌ی بی‌حیایی را از سر امّت خود به زیبایی قوانین محکم و آموزه‌های رحمانی‌اش، برداشته است. 
وگرنه از دست دادن آتنا آنقدرها برایمان تلخ و جانسوز نبود که کشوری را عزادار خود کند. 
-----------------------------------
* عشق نوشت: مپرس از من چرا در پیله‌ی مِهر تو محبوسم / که عشق از پیله‌های مُرده هم پروانه می‌سازد
مگو شرط دوام دوستی، دوری است! باور کن / همین یک اشتباه از آشنا، بیگانه می‌سازد ...
  • ۱۰ نظر
  • ۱۳ مرداد ۹۶ ، ۱۴:۲۸
  • ۶۹۸ نمایش
  • سوره کوثر

پایان من!

۰۳
اسفند

جوانک، در نگاه اول، کمی احمق به نظر می رسید. با همان سبک همیشگی، شروع کرد به نواختن. امشب اما مهمانان سینما، ملودرام عاشقانه تلخی دیده بودند. جوانک، سرما را به شکلی می‌نواخت که گرمای حروف اش تا عمق چشم هایت بی مزاحم راه می‌یافت.

سراب رد پای تو ........ کجای جاده پیدا شد؟ 

کجا دستاتو گم کردم؟ که پایان من اینجا شد

تمام سالن، حالا بیرون سینما، ایستاده‎است به تماشای عاشقانه ای تازه از جنس یک خلوت مشترک! سوز حرارت اجرای جوانک، اشک‌ سرما هم را در آورده است. هرکس که پای فیلم، چشم بغض اش نشکفته، حالا، با گوش دل جبران می‌کند. انگار همه، این کنسرت زنده را کم داشتیم. تجسم این همه لطافت یکجا جمع شده، آن هم میان جماعت خواننده خیابانی این روزگار، غیر قابل باور است.

تو با دلتنــــگیای من ...... تو با ایــن جاده هم‌دستی!

تظــــاهر کن ازم دوری ... تظـــــاهر میکنم هستی... 

انگار سانس جدید سینما، بیشتر از داخل سالن، گرفته است! تقریبا کسی نیست که دست در جیب نبرده باشد تا از حال خوب و اجرای ناز جوانک، تقدیر کند.

بغضی سنگین، صدای جوانک را از هم می‌پاشد. جمعیت در خلوت اشک، به نوستالژی عاشقانه شخصی شان بازگشته اند و با او زمزمه می‌کنند. جوانک به سرفه افتاده ولی با چشم های بسته تکرار می‌کند.

کجا دستاتو گم کردم ... که پایان من اینجا شد...

که ... پایان من ... اینجا شد ... که... پ...ایا...ن من ... ای...ن...جـــا ...

صدای نوازنده در میان همهمه ای مبهم، گم می‌شود. فریاد مرگ‎باری، دچار حضار می‌شود. همه ترسیده‌ایم. کسی می‌گوید: «قلبش، ترکیده!» از چشم و بینی‌اش، خون بیرون می‌ریزد. انگار حقیقت دارد. صحنه، سخت تر از توصیف قلم است.

چشم‌هایم، خیره مانده و نمی‌خواهد روایت را به قلبم برساند. جوانک در همین عاشقانه کوتاه ولی سخت، به عشق جاویدش پیوسته‌است. قهرمان قصه عاشقی، جایی جز پرده سینما، بالاخره نقش بی‌تکرار مرگ را بازی کرد.

ملودرام امشب، تکمیل شده‌است و بغض عشق، بدرقه راه امشب من. در خود مانده ام. پایان جوانک شد همانچه که عمری همه جا، دم می‌زد از آن. پایان من کجا می‌شود؟ ...


----------------------------------------------

* عشق نوشت: پایان ماجرای دل و عشق، روشن است / ای قایق شکسته به دریا خوش آمدی ...

  • ۴ نظر
  • ۰۳ اسفند ۹۵ ، ۲۱:۵۰
  • ۸۴۲ نمایش
  • سوره کوثر

چادرت دو حالت دارد؛ یا تو را به حضرت زهرا س میرساند و یا تو را از او دور میکند. 

چگونه؟ مگر میشود آخر؟ برایت میگویم.

چادر سرت کرده ای که به صاحب چادر خاکی نزدیک شوی، درست؟ حضرت زهرا سلام الله علیها آخرین لحظات عمرش، نماز خواند و خدا را به پدر، همسر، حسنین و زینبین اش قسم داد که: گناهکاران امت رسول خدا را ببخشد و وارد بهشت کند تا آن حضرت کریمه خوشحال بشود.

یعنی تو اگر چادر پوشیدی تا زهرایی باشی، باید آرزویت باشد تمام دخترها خوشبخت شوند و پای احدی شان به جهنم باز نشود.



اگر چادر پوشیدی و گفتی: "خدایا ما که بهشتی هستیم اما نکند بخواهی مانتویی ها را هم به بهشت ببری!" یا وقتی شنیدی اگر ایشان توبه کنند، بخشیده می‌شوند، زیر لب شکایت کردی که: "امکان ندارد! فلان فلان شده ها این همه جوان را از راه به در کردند! ما هم میتوانستیم آرایش کنیم، لباس فلان بپوشیم و بعد هم توبه کنیم. اینطور که نمی‌شود!" آن وقت یعنی این چادر، تو را به فاطمه زهرا س نزدیک نکرده است. 

همین تنفر شدید، روی طرف مقابل هم تاثیر میگذارد و اصلا بخشی بخاطر همین تنفر است که میگویند این چادری ها فقط خودشان را قبول دارند، ما را کافر میدانند، فلان فلان شده ها معلوم نیست خودشان چه کارها که نمی کنند!

خواهرم! تنها زمانی میتوانی به بهشت آن هم وی‌آی‌پی اش بیاندیشی که از جاده‌ی فاطمیه، مطمئن عبور کرده باشی!

چادر، پوشش مقدسی است. اما نه برای پز دادن به تقدس اش! بلکه برای مقدس کردن اخلاق تو که چادر میپوشی!
اگر هدف تو از انتخاب پوشش چادر، زهرایی شدن باشد، باید آنقدر دلسوز مردم باشی که آرزویت، بهشت رفتن همه شان باشد.

از گناه متنفر باشیم؛ نه از بنده‌ی گنهکار و برای از بین بردن گناه قدم برداریم نه بنده‌ی گنهکار! اینکه ما میتوانستیم گناه کنیم و نکردیم، عقده نشود. کار باید فقط بخاطر خدا باشد نه انتقام و کینه توزی. با تنفر و فحش به یک بخش از جامعه، جامعه اصلاح نخواهد شد، بیماری، تشخیص میطلبد و درمان نیز حوصله.
.
.
.
منبع و متن عبارت دعای بانوی دو عالم در لحظات شهادت: 
«اللّهُمَّ اِنّی اسألُکَ بِمُحَمَّدٍ المصطفی و شُوقه إلیَّ و بَبْعلی عَلیٍ المُرتَضی و حُزْنه عَلَیَّ، وَ بِالحَسَنِ المُجتَبی و بکائِه عَلَیَّ وَ بِالحُسَیْنِ الشَّهیدِ و کآبَتهِ عَلَیَّ و بَناتی الفاطِمیّات و تحسّرهُنَّ عَلَیَّ، انَّکَ تَرحَمُ وَ تَغْفِرُ لِلعُصاةِ مِن اُمَّةِ مُحمّدٍ و تَدْخُلُهُم الجَنَّةَ، اِنَّکَ اَکْرَمُ المَسئولینَ وَ اَرْحَمُ الرّاحِمینَ؛» 
«خداوندا، تو را می خوانم به حق محمد مصطفی که اشتیاق دیدار او را دارم، و به حقّ شوهرم علی و اندوهی که بر من داد، و به حق حسن مجتبی و اشکی که بر من می ریزد، و به حق حسین شهید و افسردگی اش نسبت به من و به حق دختران فاطمی ام و حسرتی که بر من می خورند که گناهکاران امّت محمد را بیامرزی و در بهشت داخل کنی، همانا تو بهترین درخواست شوندگان و مهربان ترین مهربانان هستی».

عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال؛ مستدرک سیدة النساء إلى الإمام الجواد؛ ج‏11، قسم2، فاطمةس؛ ص891 و وفاه فاطمة الزهراء؛ بلادى البحرانى، ص78.

--------------------------------------
* عشق نوشت: نتیجه ی همه ی استخاره ها "خیر"است / اگر به نیت "تو" وا شوند قرآن ها ...
  • ۴ نظر
  • ۱۲ آذر ۹۵ ، ۰۶:۱۲
  • ۷۳۵ نمایش
  • سوره کوثر

فتوای تاریخی آیت الله مکارم رو حتما دیدید؟ اگر نه، ببینید: 

" با توجه به اینکه اگر دختران مسلمان و متدین دروس عالی را نخوانند تنها افراد بی بند و بار و لا مذهب پست های مهم را اشغال می کنند، به افراد متدین اجازه داده می شود که حجاب را در خصوص مواردی که ضرورت دارد، رعایت نکنند. "

دیدید؟ چند تا اتفاق افتاد:

یک اینکه آقایون بیت ایشون، به اندازه پشیزی فهم رسانه نداشتند! فتوا حریمی داره، صدر و شانی داره، مخاطب خاصی داره! استفساریه دقیق و عمیق میطلبه. مصادیق میخواد. آخه همینطور یهو میان چنین فتوای وحشتناکی رو میندازن به جون ملت فرهنگ دوست(!) ما؟ بدون سنجش عواقبش؟ تا جایی که ما یادمون میاد، بزرگانی مثل شیخ انصاری نظرات خاصی داشتند که به دلیل فضای غیر آماده و حتی احتمال زیر سوال رفتن نظر تمام فقهای عصر خودشون از گفتن اش صرف نظر می کردند و حکم احتیاط می دادند!

دو اینکه اگه قرار بود هدف (یعنی کسب مدارج بالای تحصیلی و پر کردن کرسی های مسئولیت توسط دختران متدین) ، وسیله (یعنی کنار گذاشتن حجاب اسلامی) رو توجیه کنه، خب چه کاریه؟ می گفتید ما هم مبانی توجیه وسیله رو اساس کارمون قرار بدیم! مگه تا حالا میلیون ها مساله فقهی به خاطر اتخاذ وسیله نامقدس جهت رسیدن به هدف مقدس توسط همین بزرگواران حرام اعلام نشده بود؟ میخواستیم بازیگر سینما بشیم گفتن محیط آلوده است! اگه بری درسته میخوای کار فرهنگی کنی ولی چون مجبوری با نامحرم راحت باشی یا آرایش کرده بری و بیای، حرامه! 

چی شد یهو پس؟ کشف حجاب در اضطرار حلال شد بقیه چیزام حلال میشه ایشالا؟! نمیشد قبل از این دودستگی و دوقطبی شدن عجیب جامعه مون، مبانی اجتهادی به این شکل دربیاد؟ اصلا اضطرار یعنی چی؟ چی شد یهو تصمیم گرفتیم که بگیم هدف وسیله را توجیه میکند!؟

سه اینکه بخدا همین شکلی راحت، فقه عزیز مون قربانی تهمت های عظیم جهانی قرار میگیره و متهم به تلاش زورکی برای همپای جهان سوم اومدن میشه! چرا باید "جوک تراشی" کنیم علیه خودمون خب؟ "دیدی همش میگفتی مکارم حروم میکنه بالاخره بهمون حال داد!" همیشه بخاطر دشمنی مخالفین نیست که مسخره میشیم. گاهی بخاطر نوع تفکر ما و بیشتر از اون، بد بیان کردنشه که بهمون میخندن یا فکر میکنن فقه سربلند و عزیزمون رو به زور داریم زنده نگه میداریم!

چهار اینکه فتوای صریح مقام معظم رهبری آیت الله خامنه ای، صددرصد در تقابل با این فتوا است. اینجا رو ببینید. پس تکلیف چیه!؟ در برزخ چنین فتاوایی، فقط به مرجع تقلید خودمون مراجعه کنیم و بس؟ مابقی اش به ما ربطی نداره!؟ اگر این کار باعث دو دستگی در میان دختران شیعه خارج از کشور شد، پاسخگو کیه؟ کم در صحنه بین الملل مورد هجوم افکار و نقد ادیان هستیم که حالا اینطور سوژه به دست اغیار میدیم؟

پنج به فرض اینکه بگیم فتوا مشروط هست به اضطرار، بنده سوال می پرسم که آیا اضطرار و غیر اضطرار معنایی داره وقتی آلت گناه بدیم دست یک جامعه درحال فروپاشی اخلاقی؟! من به یک بچه چهارساله بیام چاقو بدم بگم فقط وقتی لازم شد و اضطرار بود استفاده کن! اصلا متوجه سوء استفاده های ناشی از حرفامون که به اسم اسلام و فقه بزرگ شیعه تموم میشه هستیم؟

یک پاورقی ام بزنم اونم اینکه هنوز آیت الله مکارم یکی از نخبگان مراجع در ذهن منه، و اگه حرفی می زنیم نه برای دلخوشی اراذل اوباش فرهنگی که برای چهارتا جمله عاشقانه است توی دینداری مون که این روزا بدجوری به تاراج گذاشته شده و همه ما وظیفه داریم دین خدا رو روشنگری کنیم و براش نگران باشیم.

-----------------------------------------

* عشق نوشت: کنج عزلت را گزیدن، یک قدم از عاشقی ست / عاشقی، "عمری میان جمع، تنها بودن" است ... 

  • ۱۶ نظر
  • ۱۹ تیر ۹۵ ، ۱۳:۳۰
  • ۱۹۱۹ نمایش
  • سوره کوثر

به توان مسجد!

۱۰
خرداد

مسجد، واژه غریبی است ...

در این غربت همین بس که مهم ترین مرکز رشد و پادگان اجتماعی عصر رسول خدا امروز تبدیل به محل تجمع سالخوردگان شده است و بیش از نیمی از اهالی ثابت مساجد را میانسالان ما تشکیل می دهند.

روزی در مکانی دنج و زمانی وسیع، توفیق صحبت با استاد قرائتی را داشتم. از ایشان درباره‌ی دست کم گرفتن ظرفیت های بی نظیر مساجد گله کردم و راهکارها و ایده هایی را مطرح کردم:

- بنای مساجد در مرکز پارک ها باشد. کودکان خانواده نیم ساعت قبل نماز از امکانات بازی استفاده کنند و بعد به عنوان تشکر از خدا با روی خوش میهمان مسجد شوند.

- در مساجد مجلس ترحیم گرفته می شود! مسجد محل یادآوری غصه هاست یا بشارت بخش شادی ها؟

- در شب های مناسبت عید اهل بیت، از پدرها و مادرها بخواهیم جایزه مورد علاقه فرزندشان را در برابر دیدگان ملت، به ایشان اهدا کنند.

- روحانیت محل، اسامی موفق ترین های علمی مدرسه در محل را از مدیر شان بگیرد و بعد از نماز به همراه چندی از محبوب ترها، به منزل اش بروند و از طرف مسجد به او هدیه بدهند.

- ائمه جماعات نام کوچک نوجوانان و جوانان مسجد را بدانند و برای خروج از فضای امام و مامومی، ایشان را صمیمانه خطاب کنند.

- ائمه جماعات از فضای ورزش و نشاط روزانه در کنار اهالی مسجد و در جایی خارج از محیط مسجد محروم نمانند.

- ائمه جماعات در محیط پارک یا آسفالت زمین فوتبال یا چمن بیرون شهرها، برای مردم محل منبر بروند.

- جُنگ های خانوادگی، تعریف خاطرات شیرین مسافرت ها و مسابقات سالم تحت عنوان "لطفا لبخند بزنید" هرروز بعد از نماز صبح جهت احیای تایم بین الطلوعین در خانواده ها.

- درخواست بیان یک نکته اخلاقی و یک صحبت کوتاه از کسبه ی مساجد مابین نماز ظهر و عصر.

- تشکیل هیات نوجوانان و تکیه بر اجرای نمایش تعزیه خوانی در میان جوانان.

- مسئولیت دادن به کوچکترهای مسجد. از مکبر یا موذن بودن تا چوب پر بدست گرفتن برای هدایت نمازگزاران و نظافت روزانه.

- حرکت دسته جمعی اهالی و امام جماعت در نماز جمعه و راهپیمایی در سطح شهر برای امر به معروف عملی بدون زبان.

- میزبانی جلسات هفتگی بانوان مسجدی با موضوع بیان تجربیات زندگی به یکدیگر.

خوشبختانه ایشان هم عمیقا گوش سپردند و استقبال فراوان کردند.

معتقدم باید ظرفیت های عمومی را به توان مسجد برسانیم. 

جای روحانیت خوش ذوق، بانمک و مردمی در بدنه ی مساجد کشور خالی است.

بنظرم باید خوشی های مردم گرد مسجد و اماکن مذهبی باشد تا ملت، تغذیه روحیه شاد خود را مدیون و مرهون خداوند بدانند.

مساجد، نعمت های ناشناخته ما هستند. قدر داشته هایمان را اگر ندانیم، دیگران از نداشته هایشان، قدر و منزلت خواهند ساخت.

---------------------------------------------

* عشق نوشت: چون طفل که از خوردن داروست پریشان / با دوسـت پریشانم و بی‌دوسـت پریشان

  • ۱۰ نظر
  • ۱۰ خرداد ۹۵ ، ۲۳:۵۰
  • ۸۲۷ نمایش
  • سوره کوثر