کـریمانــه

لحظاتی باشکوه پر از سادگی

کـریمانــه

لحظاتی باشکوه پر از سادگی

کـریمانــه

اینجا تکه هایی از لحظات زندگی باشکوهی را می خوانید که لطف "کریمانه" شامل حالش شده است ...

و سوره کوثر پیش از اینکه یک اجتماعی نویس باشد، یک "جهادی نویس" بوده و هست و خواهد بود ...

******************************
معتقدم هر بزرگواری که وارد "کریمانه" میشود، فقط بواسطه ی خدای حضرت زهرا س و خوش روزی بودن او است.

******************************
اینجا دیانت و سیاست به هم تنیده است. اما این، لزوما به این معنا نیست که پیرامون مباحث سیاسی کشور پست جداگانه گذاشته شود و به بحث و نظر پرداخته شود. چشم ها را باید شست!

******************************
هرگونه برداشت، کپی از مطالب، استفاده از قسمت یا تمام متن، تحت هر عنوان، حتی بدون ذکر منبع، نه تنها حلال و مجاز می باشد، بلکه بعنوان نویسنده ی حقیقی و حقوقی مطلب، نشر دهندگان نوشته ها رو در ثواب نگارش آن ها شریک میکنم.

******************************
تقریبا بالای 95 درصد از مطالب این وبلاگ ، تولیدی است و در هیچ جای فضای مجازی قابل جستجو نیست. این را نه از برای خودبزرگ بینی و غرور، که برای توجه و تعمق متفاوت و ویژه در پست ها نسبت به سایر نوشته های فضای مجازی، میگویم.

******************************
و حرف حساب: آیت الله فاضل ره فرمودند:
" 50 سال است دارم اسلام می‌خوانم. بگذار خلاصه‌اش را برایت بگویم. واجباتت را انجام بده. به‌جای مستحبات تا می‌توانی به کار مردم برس. کار مردم را راه بیانداز.اگر قیامت کسی ازت سوال کرد، بگو فاضل گفته بود..."

یازهرا س.

مطالب پربحث‌تر
پیوندهای روزانه

۵ مطلب در خرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

جهادی نوشت (49)

۲۹
خرداد

چالش زیارت (6)


برای انتخاب دانش آموزان منتخب اردوی علمی مشهد، یک جلسه مصاحبه در روستا شکل داده‌ایم. سوالات مصاحبه، در کنار میزان موفقیت‌های علمی و فرهنگی دانش آموز در سطح مدرسه، شهرستان و استان، ملاک نهایی ارزیابی نخبگان منتخب اردو هستند! پس سوالات مصاحبه مهم و تعیین کننده است. فاطمه نیز، این را خوب می‌داند.


- شما بفرمایید که صمیمی ترین دوستت کیه؟ و چرا؟


- صمیمی ترین دوستم مهدیه است. نه خودشو لوس میکنه نه به خودش مغروره. مهدیه، رازدار و امانتداره. میتونم باهاش درد دل کنم. مهدیه، بی تعارفه و اگه حرفی بخواد بهم بزنه، راحت میگه. آدمی نیست که بعدا بشنوم پشت سرم حرفی زده و یا حرفم رو جایی برده. مهدیه، بهترین دوستمه که حاضرم براش هرکاری بکنم.


- فرض کن، گروه جهادی بین تو و مهدیه فقط یک نفر رو میتونه برای اردوی مشهد انتخاب کنه. به نظرت اون یک نفر، کی باشه؟


نگاهش را به گوشه‌ای می‌دوزد. تمام یک سال انتظارش را در کلاس‌های کانون فرهنگی روستا مرور می‌کند و به یاد برنامه هایی می‌افتد که پیشاپیش برای اردوی مشهد ریخته. سرخ می‌شود. برزخ بی‌سابقه ای را می‌گذراند. چشمانش را به برگه‌های روی میز گره می‌زند که هرکدام متعلق به تعریف بچه‌ها از خودشان است. سکوت، احساس‌اش را در بند آورده و به او بغض تحمیل می‌کند. سرانجام، با غلتیدن اشک، روی گونه‌اش پاسخ می‌دهد.


- مهدیه. دوست دارم اون یک نفر، مهدیه باشه. اون هیچ وقت حرم امام رضا (ع) رو ندیده ولی من پارسال مشهد بودم. آرزوی مهدیه است که گنبد و ضریح امام رضا (ع) رو ببینه. قول میدم اگر انتخابم نکردید، ناراحت نشم به شرطی که مطمئن باشم مهدیه امسال میره زیارت.


- مصاحبه شما تمومه. موفق باشی.


نگاه جدی ام را ادامه میدهم. اشک‌هایش را با گوشه آستین، پاک می‌کند و از اتاق می‌رود. تازه نوبت اشک‌های من است. در دلم چه شوری که برپا نیست. اگر گروه جهادی توانسته باشد تنها یک نفر را به اینجا برساند که پس از یک سال آزگار، انتظار عملی برای اردوی علمی مشهد، اینطور قاطع بگوید "به جای من فلانی بیاید." یعنی گروه، کارش را درست انجام داده و آبیاری لازم به خوبی انجام شده است.


گاهی، در اوج رقابت، رفاقت برنده است. ممنونم ازت، جهادی!


----------------------------------

* خمینی نوشتوظیفه ماست که در حد توان و مقدورات قدرشناس زحمات طبقات محروم باشیم و من میل ندارم که این قدرشناسی فقط در حد تعریف و تمجید ظاهری خلاصه شود بلکه باید در همه نوع امتیازات اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی به آنان بها داده شود. 


** تشکر از کامنت‌های عمومی و خصوصی پست قبل. اجرتون با سفره دار مدینه.


*** عشق نوشت: ما را نشانده اند سر سفره ی کریم / یکباره خوانده اند سر سفره ی کریم

از عرش هم تمام ملائک یکی یکی / گیسو فشانده اند سر سفره ی کریم

از بس کریم بود که انگشت بر دهن / یک عده مانده اند سر سفره ی کریم! 

  • ۱۰ نظر
  • ۲۹ خرداد ۹۷ ، ۱۲:۰۰
  • ۵۴۸ نمایش
  • سوره کوثر

جهادی نوشت (47)

۱۹
خرداد

چالش زیارت (4)


سه سال پیش که قرار بود اردوی زیارت مشهد مقدس برپا شود، مشغولیت ذهنی زیادی داشتم. برخلاف انتظار، هماهنگی تمام کارهای یک مسافرت خانوادگی شیعه و سنی اصلا کار ساده‌ای نبود. سرم را به شیشه‌‌ی لرزان اتوبوس گذاشته بودم و نگاهم را به جاده یک‌دست بم - ایرانشهر داده بودم. تمام فشارهای این مدت را در آرامش خودم، مرور می‌کردم.

"با این بودجه‌ی اندک، با این حجم کار، اونم دست تنها! مگه میشه؟! چه بد شد قبول کردیم... حاجی فلانی هم که پشت‌مون رو اونجوری خالی کرد! اصلا مگه دل زمستون، مردم بلوچ می‌تونند توی هوای سرد مشهد دووم بیارن!؟ نکنه برنامه‌ها طبق چیزی که روی کاغذ آوردیم، پیش نره! وااااای ... اگه کم آوردیم چی؟ ... " 

ناگهان صدای مهیبی رشته افکارم را پاره می‌کند. راننده فریاد می‌کشد. بی‌هوا می‌زند روی ترمز. از صندلی کنده می‌شوم. فریاد متحیری می‌گوید: یااااااا ابالفضل! دختر جوانی پرت می‌شود به وسط راهرو. ساک‌های دستی به پایین سقوط می‌کند. تکا‌ن‌های شدید ماشین، جای هر اراده‌ای را به تسلیم محض داده است. اضطراب چپ کردن در جان همه تپش می‌گیرد و اضطرار مرگ، تمام مسافران را دعوت به شهادتین می‌کند.

هنوز هیچ‌کس نمی‌داند چه شده و اصلا دارد چه می‌شود. اتوبوس شرکت ایران‌پیما، همچون یک دیوانه زنجیری در جاده به خود می‌پیچد. یکی، چشم‌هایش را بسته و دیگری ملتمسانه، این فیلم واقعی را نظاره‌ می‌کند. آن یکی دخترش را چسبیده و دیگری فقط داد می‌زند. همه، می‌دانیم ممکن است تا چند لحظه دیگر هیچ‌کدام زنده نباشیم.



و خدا نخواست که همان سال، عدد جهادی نوشت‌هایم به پایان برسد. 

چیزی شبیه معجزه نبود. خود معجزه‌ بود. معجزه‌ی دعای مستجاب زائران امام رضا که منتظر خادم‌شان بودند.

هنوز نمی‌دانم کدام دل شکسته، کجا و چگونه دعا کرده بود که لاستیک اصلی ماشین، ترکید ولی مسافرانش، نه!

اما می‌دانم، از آن سال دیگر برای هیچ اردویی، غم کم و بیش را نخورده ‌ام. 

به جایش، همیشه با خود خواندم: "با کریمــــان، کارهـــا دشـــوار نیست."


-----------------------------------------

* خمینی نوشت: همه مدیران وکارگزاران و رهبران و روحانیون نظام و حکومت عدل موظفند که با فقرا و مستمندان و پابرهنه ها بیشتر حشر و نشر و جلسه و مراوده و معارفه و رفاقت داشته باشند تا متمکنین و مرفهین، و در کنار مستمندان و پابرهنه ها بودن و خود را در عرض آنان دانستن و قرار دادن، افتخار بزرگی است که نصیب اولیا شده و عملًا به شبهات و القائات خاتمه می دهد، که بحمداللَّه در جمهوری اسلامی ایران، اساس این تفکر و بینش در حال پیاده شدن است.


** خیلی خوشحالم که بالاخره یک روز این پست رو نوشتم. 


*** به یاری خداوند، پست بعدی چالش زیارت رو همزمان با عید فطر، به نحوه واریز نذورات و هدایای مادی و فرهنگی علاقه‌مندان سفره کریم اهل بیت علیه السلام اختصاص خواهم داد.


**** عشق نوشت: قبل از سلام کردن سائل، سلام کرد / این بار هم کرامت خود را تمام کرد

تا دید فاطمه(س) که گره خورد کار من / ذکر مرا "کـــــریم علــیه الســـلام" کرد 

  • ۱۸ نظر
  • ۱۹ خرداد ۹۷ ، ۰۱:۱۳
  • ۸۳۱ نمایش
  • سوره کوثر

جهادی نوشت (46)

۱۲
خرداد

چالش زیارت (3)


حلقه دانش آموزان متوسطه همیشه دوست‌داشتنی است. مخصوصا آن‌ها که نامزد انتخاب برای اردوی مشهد هستند. 


- اجازه؟ شما تا حالا براتون پیش اومده که عملکردتون بهتر از مافوق یا رییس تون باشه؟

- آره بچه‌ها. پیش اومده.

- واقعا؟ چه طوری باهاش کنار اومدین؟ خُل نشدین؟

- سعی کردم عملکرد خوبم رو حفظ کنم و بدون بی‌احترامی، یه جاهایی مسئولم رو کمک کنم.

- اگه اون مغرورتر از این حرف‌ها باشه، چی؟

- غرور، توی رفتار بیرونی آدم‌هاست. نه درون. همین که توی خلوت خودش به محبت قلبی من پی ببره، کافیه.

- یعنی شما مسئول پرروی بی‌محل مغرورتون رو دوست هم دارین؟

- معلومه که آره!

- چراااااااااااااااااااااااااا؟ 

- اون فرد، حداقل یک ویژگی داشته که در من نبوده. وگرنه حتما من رو به جای اون فرد میذاشتند! و به خاطر همون یک ویژگی، شایسته احترام و محبت بیشتری هست. از طرفی من به خاطر تمام اخلاق های خوب رییسم، مدیونشم. چون توی کارم، ناخواسته ازش خیلی چیزها یاد گرفتم. 

هنگ می‌کند. رو به بچه‌ها با صدای نرم، می‌گوید. 

- باید بریم از معلم ریاضی حلالیت بگیریم.

- یادتون بمونه. ارزش آدم‌ها به کیفیت نگاه‌شون به خداست. اگه خدا بدی‌های ما رو فاکتور می‌گیره و خوبی‌هامون رو پیش همه عیان می‌کنه، ما هم باید ضعف و کاستی‌ بنده‌هاش رو آروم ببینیم و  خوبیاشون رو فریاد بزنیم. گاهی پیش خدا یک عمل صالح، هزار تا گناه رو محو میکنه. چطور ممکنه ما هم رنگ و بوی خدا داشته باشیم اما یک خطا یا رفتار رو که به فهم ما غلط هست، در مقابل تمام خوبیای یک فرد بذاریم و راحت، اون فرد رو قضاوت کنیم؟

- آقا اجازه. همین آقا معلم، هرچی بچه‌ها بهش تیکه میندازن، با روی باز جواب میده. فکر کنین توی کلاس اینقدر ایراد میگیرن ازش که همش داره به شاگرداش میگه: "منم بلدم!" تازه دخترش توی تصادف فوت شده بود، فرداش اومد کلاس، مثل همیشه درس داد و بعدش رفت سر خاک. کسی دیگه بود، تا یک ماه مدرسه نمیومد! یه بار زیر صندلیش آدامس چسبونده بودیم. وقتی فهمید، گفت: به خودم میگفتین براتون با صندلی چسبیده، راه میرفتم، چرا شلوار دست‌دوز دخترم رو حیف کردین؟ حتی یک بار هیچ کدوم ما رو نزد.

کار حلقه به پایان رسیده. بچه‌ها اگرچه خوشحال از نتیجه گفتگو هستند، اما غم روزهای بد تا کردن با معلم را در سینه دارند. تصمیم را به عهده‌ی دل‌هایشان می‌گذارم و به مسجد می‌روم. 


----------------------------------

* خمینی نوشت: وظیفه ما و همه دست اندرکاران است که به این مردم خدمت کنیم و در غم و شادی ومشکلات آنان شریک باشیم که گمان نمی کنم عبادتی بالاتر از خدمت به محرومین وجود داشته باشد. 


** پیرو درخواست دوستان برای سهیم شدن در سفره امام حسن مجتبی علیه السلام، در پست چهارم یا پنجم چالش زیارت، سیستمی را معرفی می‌کنم که بتوانید نذورات خود را از طریق آن، به راحتی واریز نمایید. ان شاءالله.


*** عشق نوشت: فرموده اند هرچه که مستت کند، حرام! / تکلیف ما و ذکر "حسن جان" چه می‌شود؟ 


  • ۱۱ نظر
  • ۱۲ خرداد ۹۷ ، ۱۶:۰۵
  • ۴۵۹ نمایش
  • سوره کوثر

جهادی نوشت (45)

۰۹
خرداد

چالش زیارت (2)


گروهی از دانش‌اموزان مناطق استان‌های جنوب کشور، بزودی عازم مشهد امام رضا (ع) خواهند شد.


به برکت قدوم مولود ماه رمضان الکریم :)



-------------------------------------


خمینی نوشتبه همه، در کوشش برای رفاه طبقات محروم وصیت می‌کنم که خیر دنیا و آخرت شماها رسیدگی به حال محرومان جامعه است که در طول تاریخ ستمشاهی و خان خانی در رنج و زحمت بوده اند. و چه نیکو است که طبقات تمکن دار به طور داوطلب برای زاغه و چپرنشینان مسکن و رفاه تهیه کنند. و مطمئن باشند که خیر دنیا و آخرت در آن است. و از انصاف به دور است که یکی بی خانمان و یکی دارای آپارتمانها باشد.


** اردوی امسال تعدادی از نخبگان ما هستند که زائر می‌شوند. ایده‌های علمی و فرهنگی اهالی فضل را می‌شنویم.


*** عشق نوشت: عاشق شدن به گوشه نگاهت عجب نداشت / هرکس که دید روی تو را روز و شب نداشت

ای قبله‌ی مدینه و درمان دردها / جز خانه‌ی تو، شهر مدینه مطب نداشت

با روی باز بر همگان لطف میکنی / حتی به سائلی که رسید و ادب نداشت

اینجا نواده های تو صاحب حرم شدند/ یعنی ارادت عجمی را عرب نداشت؟

در شهر ری مزار تو را یاد می‌کنیم / روزی رسد بقیع تو آباد می‌کنیم ...

  • ۱۱ نظر
  • ۰۹ خرداد ۹۷ ، ۱۳:۱۸
  • ۵۵۱ نمایش
  • سوره کوثر

جهادی نوشت (44)

۰۵
خرداد

چالش زیارت (1)


خبر آمد خبری در راه است ...


اردوی بزرگ علمی - زیارتی مشهد مقدس با مختصات جنوب کشور! :) 



-------------------------------------


* خمینی نوشتشما توجه داشته باشید؛ شمایی که خدمت به مستضعفین می کنید ... امید است ان شاءاللَّه - و هست اینطور که - انگیزه های شما انگیزه های اسلامی- انسانی باشد. شما بدانید که در یک طاعت بزرگ هستید و همیشه به طاعت حق تعالی قیام کرده اید و ثواب شما، ثواب عبادت‌های پنجاه - شصت ساله دیگران است. شما بدانید که رسیدگی به امور مستضعفان، که اینها بندگان خدا هستند و خداوند به آن‌ها عنایت دارد، از عبادات بزرگ است. 


** پس از سه سال دوباره چالش زیارت! (اینجا) این بار جهادی نو و جهادگرانی نوین از جنس جنوب کشور! :) 

عیدتان شیرین‌تر از شیرین‌عسل! اخبار تکمیلی اردوی علمی نخبگان در تابستان 97 را فقط در کریمانه بخوانید! :)


*** عشق نوشت: مادرش نام مرا سائل این خانه نوشت / روزی شعر مرا نیز "کریمانه" نوشت

با لب روزه تو را می دهم ای یار سلام / که "کریمانه" بگویی به من ِ زار، سلام ... 

  • ۰۵ خرداد ۹۷ ، ۱۵:۳۰
  • ۴۱۰ نمایش
  • سوره کوثر