مهمان اربعینی من
اربعین امسال روزیام از جایی رسید که فکرش را هم نمیکردم. سید، دوستی از اصفهان که او هم فکرش را نمیکرد من مشهد باشم، به منزلم آمد. از موکب خیالاتم صدایی خاضعانه با لهجه عراقی میگفت: "هلا بیوم! هلا بزوار بوسجاد" زائر پیاده امام حسین(ع) خوش آمدی، قدم به کاشانه من بگذار!
گرم صحبت شدیم. از تصادفی که منجر به تجربه مرگ و تماشای کمی آنور تر از دنیا برایش شده بود تا لیست بلندبالای ناکارآمدیها و کارشکنیهای داخلی که کام مردم را تلخ و تلختر میکند.
گذر ثانیهها را نمیفهمیدم. در دل میگفتم، خوش به حال آن موکبدارانی که منازلی فراخ میخرند و هرسال برای پذیرایی بهتر و باکیفیتتر از زائران امام، گوی سبقت از یکدیگر میربایند. آنها میفهمند در این ضیافت، چه احساس لطیف و بینظیری بندبند وجودشان را فرا میگیرد.
سید، رحمت خداوند بود در این اربعین. از آنها که با خود، حال خوب میآورند و تو دوست داری در کنارشان بخوانی:
شکر خدا که نان شب ما حسین(ع) شد/ ممنون لطف مادر این خانواده ایم
داریم با حسین حسین پیر میشویم/ خوشحال از این جوانی از دست داده ایم".
- ۹۹/۰۷/۱۷
- ۳۲۳ نمایش