انسانمَنشی(2)
یک. محمود احمدی نژاد!
احمدی نژاد، در دوره چهارسال ابتدایی خود، زحمات زیادی کشید و در زندگی مردم محروم کشور، حقا بهبود آفرید. اما در چهار سال دوم خود از مسیر خدمت گزاری به مسیر سیاسی کاری کشیده شد و تا همین حالا نیز به کارهای اشتباه خود ادامه میدهد.
ابتدا جریان حزب الله، برای او چه سنگ تمام ها که نگذاشت. رجایی زمانه او را نامید! اما به محض یازده روز خانه نشینی و سکوت و تاخیر در اطاعت امر رهبر، او را به معنی واقعی کلمه به پست ترین شکل ممکن، تحقیر کرد و تنها گذاشت. چیزی که زمینه را برای این روزهای عجیب وی فراهم کرد.
اگر ابتدا در مورد او جوگیر نمی شدیم و بدون هیاهو و در آرامش به گفتگو در باب شخصیت او پرداخته بودیم، امروز برای جریان لعن و نفرین او به قوه قضاییه هیچ خریداری پیدا نمیشد. چیزی که امروز انحراف وی را در چشم مردم قشر ضعیف، شجاعت و اهمیت به محرومین، جلوه میدهد، بیشک تنها حاصل تفکر اطرافیان وی نیست بلکه قضاوت صفر و صدی جریان ولایی، به شدت او را در رسیدن به این پایان تلخ، یاری کرد.
دو. سید حسن آقامیری!
پس از سالیان سال، فردی پیدا شد که تئوری محبت الهی را به زبان زنده و رسایی با مخاطبان در میان گذاشت. سخنرانیها و کلیپهای کوتاه ولی بسیار تاثیرگذار وی در فضای مجازی پخش شد و باعث خوشحالی بود که کسی فهمیده است که خداوند، "یا من سیقت رحمته غضبه" است و حالا با همین دیدگاه، میتوان خیلی جوانان را به گفتمان دین دعوت کرد. اما پس از مدتی، عدم شناخت دقیق وی از مبانی اسلامی و تندروی عده ای در برخورد افراطی و به دور از منطق با وی، باعث شد ایشان کم کم جذب جریان روشنفکری شود، برخی مسلمات و حقایق دینی را نادیده بگیرد و برای فهم اجباری تئوری محبت خود، دست به انکار مواردی چون قیامت و عذابهای اخروی بزند.
فرجام تلخ افرادی که در مسیر بوده اند، باشد به کناری.
سوال من اینجاست!
چه چیزی باعث شده است که تصور کنیم عقاید ما و تلاش ما برای جنگ ناآگاهانه با افراد و وقایع، هیچ تاثیری در کجروی فکری و بریدن ایشان از اعتقادات اصیل، نداشته است؟ یعنی واقعا ما که روزی به یکی نامهی فدایت شوم میدهیم و روز دیگر برای حذف کردن او شب و روز نداریم، همیشه بی تقصیر بوده ایم؟! یا که قضیه، به شکل دیگری است و نوع نگاه ما نیز - چه تلخ چه شیرین - در موفقیت یا شکست و ریزش یا رویش افراد مهم و سرنوشت ساز است؟
بهتر نیست همیشه قبل از نقد دیگران، به خودمان چندین نهیب بزنیم و با وجدانمان خلوت کنیم؟! امشب درود فرستادن و صبح مرگ فرستادن، نشانهی مغز کوچک و بی ظرفیتی است و انسانهای بیمغز و بیظرفیت، هرگز نمیتوانند جریانساز باشند؛ بلکه همیشه دنبال این هستند که جریانها را یا به لجن بکشند و یا از هر عیبی مبرا و تطهیر کنند!
--------------------------------
* عشق نوشت: بیگانگان اگرچه به من سنگ میزنند / اما رفیق! از تو توقع نداشتم . . .
- ۹۶/۱۰/۲۰
- ۶۹۴ نمایش