کـریمانــه

لحظاتی باشکوه پر از سادگی

کـریمانــه

لحظاتی باشکوه پر از سادگی

کـریمانــه

اینجا تکه هایی از لحظات زندگی باشکوهی را می خوانید که لطف "کریمانه" شامل حالش شده است ...

و سوره کوثر پیش از اینکه یک اجتماعی نویس باشد، یک "جهادی نویس" بوده و هست و خواهد بود ...

******************************
معتقدم هر بزرگواری که وارد "کریمانه" میشود، فقط بواسطه ی خدای حضرت زهرا س و خوش روزی بودن او است.

******************************
اینجا دیانت و سیاست به هم تنیده است. اما این، لزوما به این معنا نیست که پیرامون مباحث سیاسی کشور پست جداگانه گذاشته شود و به بحث و نظر پرداخته شود. چشم ها را باید شست!

******************************
هرگونه برداشت، کپی از مطالب، استفاده از قسمت یا تمام متن، تحت هر عنوان، حتی بدون ذکر منبع، نه تنها حلال و مجاز می باشد، بلکه بعنوان نویسنده ی حقیقی و حقوقی مطلب، نشر دهندگان نوشته ها رو در ثواب نگارش آن ها شریک میکنم.

******************************
تقریبا بالای 95 درصد از مطالب این وبلاگ ، تولیدی است و در هیچ جای فضای مجازی قابل جستجو نیست. این را نه از برای خودبزرگ بینی و غرور، که برای توجه و تعمق متفاوت و ویژه در پست ها نسبت به سایر نوشته های فضای مجازی، میگویم.

******************************
و حرف حساب: آیت الله فاضل ره فرمودند:
" 50 سال است دارم اسلام می‌خوانم. بگذار خلاصه‌اش را برایت بگویم. واجباتت را انجام بده. به‌جای مستحبات تا می‌توانی به کار مردم برس. کار مردم را راه بیانداز.اگر قیامت کسی ازت سوال کرد، بگو فاضل گفته بود..."

یازهرا س.

مطالب پربحث‌تر
پیوندهای روزانه

جهادی نوشت (28)

۱۵
مرداد

باران درد

سلام به هم دردهای نترس من. کبوترهای بهشت.

نمیدانم هنوز زنده اید یا نه. همان گونه از زنده یا مرده بودن خودم باخبر نیستم.

اما اگر هنوز عزم پرواز دارید و پای تان بسته در قفس نیست، این نامه را به ودیعه تا آسمان بهشت ببرید.

ایام، ایام جشن بود. جشن غیرت. همه در اوج شادی بودند که ناگهان یک غول حمله کرد به این جشن. آن غول، غول گشنه‌ای بود که می‌خواست کلی از این شهر را ببلعد. همه نگران شدند، حرف افتاد با این غول چه کار کنیم؟ ما خمار جشن‌ایم. بهتر است سخت نگیریم؛ 

اما پیر مراد جمع گفت: باید تازه نفس‌ها بروند به جنگ... قرعه به نام جوان‌ها افتاد...

روزگاری، بچه های نسل جدید که بوی رنگ آرمان های خمینی کبیر در سر و جان زخمی شان پیچیده بود، برای حذف تمام محرومیت ها قدم برداشتند و تکه های شکسته قلب شان را به حرمت احیای یک خانه و اهالی اش به هم چسباندند و عازم شدند به ربذه ی عاشقی؛ به تبعیدگاه ابوذرهای زمان.

این بچه ها، اگر درد دین شان از رییس جمهورها و وزیرهای وقت کشور بیشتر نبود، کمتر هم نبود.

آمده بودند نگذارند خاک شان بشود عراق و افغانستان و پاکستان. 

آمده بودند برای جهاد فرهنگی هرچند بی نقص نبودند. اما اخلاص داشتند.

نه دنبال این بودند که از سفره ی انقلاب سهم بردارند نه اینکه ذخیره ی نظام شان بخوانند.

نه خواسته بودند برایشان فرش قرمزی پهن شود و نه دوست داشتند به شهید زنده مشهور شوند.

با تلفن شخصی، تمام ارتباطات گروه جهادی را فراهم می کردند و جز یک حکم که نشان دهد این گروه مجوز تردد دارد و یک بیمه که اگر فردا کسی شان مُرد، بشود تامین اعتبار کرد، دست به سوی مسئولین دراز نکردند. 

کدام مسئولین؟



همان ها که لقلقه ای بزرگ مانند عبارت "طبق فرموده مقام معظم رهبری" بر دهان دارند برای پوشاندن کثافت فرهنگی خود.

همان ها که از تنهایی جوان ترها و زمین خوردن شان، قهقهه می زنند و به شانه خالی کردن از تعهدها، انس دارند.

همان ها که با وقاحت، مردم محروم را خریده اند و دهان شان را با پخش بسته های غذایی، بسته نگه داشته اند.

همان ها که دیر یا زود برای بوسیدن پای جهادگران نهضت مهدی موعود، به اکراه و اجبار هم که شده، صف خواهند بست.

همان ها که شبیه ما پیدا نخواهند کرد. 

همان ها که ما را از دست خواهند داد و بدترین ها، روزی شان خواهند شد.

همان ها که تنها وقتی حاضر اند به سمت ما نگاه کنند که جنازه مان برگشته باشد. چه بهتر که از سمت سوریه باشد.


شما کبوترهای رها؛ 

به آسمان که رسیدید، به خدا بگویید اگر برای جهاد، اینقدر باید درد چشید، نماز "باران ِ درد" میخوانم.

--------------------------------------------

* عشق نوشت: روی ماه خویش را در برکه می دیدی ولی / سهم ماهی های عاشق را چه خوش پرداختی ...

  • ۶ نظر
  • ۱۵ مرداد ۹۵ ، ۱۷:۳۲
  • ۶۷۴ نمایش
  • سوره کوثر

یک عاشقانه آرام

حوالی مغرب با حسن، نشسته بودیم کنار دیوار مسجد. تقریبا سه ساعت فوتبال بازی کرده بودیم.

حسن وقتی اون روی مهربونش گل بکنه، به معنای واقعی کلمه "دوست‌داشتنی" میشه. 

ازش می پرسم: امشب شما شام چی دارین؟

با غرور خاصی میگه: خورشت!

و من، با دیدن غرورش، مثل همیشه بجای خورشت میخونم: نون خشک و فلفل و آب و نمک و روغن.

جواب میدم: اوووف. نوش جون. ما هم نون و ماست داریم با خیار. ولی خورشت شما خیلی بهتر از غذای ماست.

میگه: آره. پس چی؟

فردا قبل از ظهر، یکی از بچه ها خبر میده برای ناهار، مهمونی دعوتیم خونه یکی از اهالی روستا.

ظهر که بچه های گروه جمع شدن، با پیشواز دوتا از بچه های روستا به سمت خونه حرکت میکنیم. 

سفره ای روبروی ماست که میشه اسمش رو گذاشت: سفارشی ترین سفره دنیا.



چلو گوشت آهو با پیازچه و سالاد گوجه و ترشی مخلوط، آب خنک و دو تا شمع به میزبانی دو تا چفیه!

یک ماه، صبر کرده بودند تا ما به روستا بیایم و گوشت های شکار آهو رو دور هم بخوریم. 

پیاز و گوجه از باغ خودشون برامون چیده بودند و ترشی رو هم به افتخار اینکه من خیلی دوست دارم!

مهمون شده بودیم به یکی از خوشمزه ترین غذاهای سال مردم روستامون.

تازه برامون قاشق هم گذاشته بودند!

تا حالا ندیده بودم کسی سر عزت نفس، عزت گذاشته باشه.

زیر لب می گفتم: سفره عزت نفس شیعه حضرت زهرا همیشه برپا.

میزبان مهمونی اون روز کسی نبود جز خانواده بابای حسن.

------------------------------------------

* عشق نوشت: گرچه با تقدیر، ناچار از مدارا کردنم / عشق اگر حق است، این حق تا ابد بر گردنم 

  • ۱۵ نظر
  • ۲۲ تیر ۹۵ ، ۱۹:۳۰
  • ۱۱۰۹ نمایش
  • سوره کوثر

فتوای تاریخی آیت الله مکارم رو حتما دیدید؟ اگر نه، ببینید: 

" با توجه به اینکه اگر دختران مسلمان و متدین دروس عالی را نخوانند تنها افراد بی بند و بار و لا مذهب پست های مهم را اشغال می کنند، به افراد متدین اجازه داده می شود که حجاب را در خصوص مواردی که ضرورت دارد، رعایت نکنند. "

دیدید؟ چند تا اتفاق افتاد:

یک اینکه آقایون بیت ایشون، به اندازه پشیزی فهم رسانه نداشتند! فتوا حریمی داره، صدر و شانی داره، مخاطب خاصی داره! استفساریه دقیق و عمیق میطلبه. مصادیق میخواد. آخه همینطور یهو میان چنین فتوای وحشتناکی رو میندازن به جون ملت فرهنگ دوست(!) ما؟ بدون سنجش عواقبش؟ تا جایی که ما یادمون میاد، بزرگانی مثل شیخ انصاری نظرات خاصی داشتند که به دلیل فضای غیر آماده و حتی احتمال زیر سوال رفتن نظر تمام فقهای عصر خودشون از گفتن اش صرف نظر می کردند و حکم احتیاط می دادند!

دو اینکه اگه قرار بود هدف (یعنی کسب مدارج بالای تحصیلی و پر کردن کرسی های مسئولیت توسط دختران متدین) ، وسیله (یعنی کنار گذاشتن حجاب اسلامی) رو توجیه کنه، خب چه کاریه؟ می گفتید ما هم مبانی توجیه وسیله رو اساس کارمون قرار بدیم! مگه تا حالا میلیون ها مساله فقهی به خاطر اتخاذ وسیله نامقدس جهت رسیدن به هدف مقدس توسط همین بزرگواران حرام اعلام نشده بود؟ میخواستیم بازیگر سینما بشیم گفتن محیط آلوده است! اگه بری درسته میخوای کار فرهنگی کنی ولی چون مجبوری با نامحرم راحت باشی یا آرایش کرده بری و بیای، حرامه! 

چی شد یهو پس؟ کشف حجاب در اضطرار حلال شد بقیه چیزام حلال میشه ایشالا؟! نمیشد قبل از این دودستگی و دوقطبی شدن عجیب جامعه مون، مبانی اجتهادی به این شکل دربیاد؟ اصلا اضطرار یعنی چی؟ چی شد یهو تصمیم گرفتیم که بگیم هدف وسیله را توجیه میکند!؟

سه اینکه بخدا همین شکلی راحت، فقه عزیز مون قربانی تهمت های عظیم جهانی قرار میگیره و متهم به تلاش زورکی برای همپای جهان سوم اومدن میشه! چرا باید "جوک تراشی" کنیم علیه خودمون خب؟ "دیدی همش میگفتی مکارم حروم میکنه بالاخره بهمون حال داد!" همیشه بخاطر دشمنی مخالفین نیست که مسخره میشیم. گاهی بخاطر نوع تفکر ما و بیشتر از اون، بد بیان کردنشه که بهمون میخندن یا فکر میکنن فقه سربلند و عزیزمون رو به زور داریم زنده نگه میداریم!

چهار اینکه فتوای صریح مقام معظم رهبری آیت الله خامنه ای، صددرصد در تقابل با این فتوا است. اینجا رو ببینید. پس تکلیف چیه!؟ در برزخ چنین فتاوایی، فقط به مرجع تقلید خودمون مراجعه کنیم و بس؟ مابقی اش به ما ربطی نداره!؟ اگر این کار باعث دو دستگی در میان دختران شیعه خارج از کشور شد، پاسخگو کیه؟ کم در صحنه بین الملل مورد هجوم افکار و نقد ادیان هستیم که حالا اینطور سوژه به دست اغیار میدیم؟

پنج به فرض اینکه بگیم فتوا مشروط هست به اضطرار، بنده سوال می پرسم که آیا اضطرار و غیر اضطرار معنایی داره وقتی آلت گناه بدیم دست یک جامعه درحال فروپاشی اخلاقی؟! من به یک بچه چهارساله بیام چاقو بدم بگم فقط وقتی لازم شد و اضطرار بود استفاده کن! اصلا متوجه سوء استفاده های ناشی از حرفامون که به اسم اسلام و فقه بزرگ شیعه تموم میشه هستیم؟

یک پاورقی ام بزنم اونم اینکه هنوز آیت الله مکارم یکی از نخبگان مراجع در ذهن منه، و اگه حرفی می زنیم نه برای دلخوشی اراذل اوباش فرهنگی که برای چهارتا جمله عاشقانه است توی دینداری مون که این روزا بدجوری به تاراج گذاشته شده و همه ما وظیفه داریم دین خدا رو روشنگری کنیم و براش نگران باشیم.

-----------------------------------------

* عشق نوشت: کنج عزلت را گزیدن، یک قدم از عاشقی ست / عاشقی، "عمری میان جمع، تنها بودن" است ... 

  • ۱۶ نظر
  • ۱۹ تیر ۹۵ ، ۱۳:۳۰
  • ۲۴۵۶ نمایش
  • سوره کوثر

الحمدلله کما هو اهله. 

یک ماه نفس کشیدن در ماه عسل برای خداگونگی، تبریک و تهنیت باد.

امسال برای اولین بار، نویسنده (بخوانید خادم) وبلاگ کریمانه، تصمیم گرفت به نشان افتخار خادمی صحن و سرای حرم امام حسن علیه السلام در بقیع دل های شیعیان، آسمان نوشت هایی با رنگ و بوی فرزند ارشد خانه امیرالمؤمنین را در اندازه ی وسع خویش، ضمیمه ی همت و بدرقه ی اشتیاق عاشقان این امام همام نماید. و با همراهی شما: 


در یک اتفاق بی نظیر، علیرغم اینکه تبلیغات ما بسیار مختصر و محدود به رفقای کریمانه بود،

تعداد فوق العاده ای با رقم مقدس و فوق العاده ی " هفتاد و دو " دلنوشته برای مسابقه ارسال شد. 


از میان این همه شور و احساس مجتبایی، ظالمانه ترین چیز این است که بخواهی به قلب نویسندگان این آسمان نوشت ها، نمره ی دنیایی بدهی. اما چه می شود کرد؟ 

چاره ات این است که با معیارهای ظاهری، عامیانه ترین احساس های خاص را به طعم التماس برای شفاعت در ماه مبارک حسنی، به پیشگاه حادثه ی کریمانه ی ماه خدا بیاوری و تنها بر حسب نگاه جشنواره ای رقابتی، معیارهای ادبی، عمومی و اجتماعی را بهانه کنی برای پخش عیدی در خانه ی مجازی خادمین امام حسن علیه السلام


پس بر ما خرده مگیرید. عاشقانه های پاک هیچ شیعه ای، قابل معامله جز با صاحب اش نیست.


اما برسیم به اعلام نتایج و برندگان هیات داوران اولین دوره ی مسابقه بزرگ ماه شب پانزدهم. 


بی مقدمه!


نفر اول، برنده کارت دعوت اختصاصی به اردوی جهادی تابستان، جایزه پانصد هزار ریالی و چاپ دلنوشته در نشریه

وبلاگ نویس ارجمند خانم "کوثر" مدیر وبلاگ سرزمین مناره ها 


نفر دوم، برنده کارت دعوت اختصاصی به اردوی جهادی تابستان و جایزه چهارصد هزار ریالی 

وبلاگ نویس ارجمند خانم "مروه" مدیر وبلاگ واژه های بلوری 


نفر سوم، برنده جایزه سیصد هزار ریالی و چاپ دلنوشته در نشریه 

شناسه کاربری محترم "یافاطمه س" 


نفر چهارم، تابلوی هنری منقش به نام امام کریم و جایزه دویست هزار ریالی 

شناسه کاربری محترم "مائده" 


نفر پنجم، برنده جایزه یکصد و پنجاه هزار ریالی 

وبلاگ نویس ارجمند خانم "لیلی مدرس" مدیر وبلاگ اندر احوالات


جایزه مادی و معنوی ویژه کلیه شرکت کنندگان به انتخاب خودشان:

- مبلغ پنجاه هزار ریال هدیه نقدی عیدی تولد آقای کریم 

- تخته شاسی های نام کریم اهل بیت علیه السلام 


* از میان آثار ارسالی، دلنوشته ها به صورت انتخابی در طول سال جاری از طریق همین وبلاگ و یا 

کانال تلگرامی "کریمانه" 

به نشانی : karimaneha@

درصورت رضایت صاحبان اثر، رونمایی و اکران خواهند شد.


* از همه عاشقان امام حسن علیه السلام که در این حرکت با برکت، به هر طریقی لبیک گفتند، ممنون و قدردان ام.


* پیشاپیش خطاها و کم کاری خادم این وبلاگ را حلال بفرمایید 

و برای ارتقای کیفی و کمی کار، نقطه نظرات خود را به اشتراک بگذارید. 


* عشق نوشت: اگر زاهد دعای خیر میگویی، مرا این گو: 

" که آن آواره ی کوی حسن ع آواره تر بادا ... "

  • ۱۳ نظر
  • ۱۳ تیر ۹۵ ، ۰۱:۳۰
  • ۷۲۴ نمایش
  • سوره کوثر
تفسیر آیه آیه ی کوثر سه حرف شد             نام عزیز فاطمه اش را حسن ع گذاشت

پروردگار نام حسن ع را خرید و بعد                  دل های شیعه را گرو پنح تن گذاشت ...

* دست مریزاد کریمانه ای ها. لبخند امام مجتبی نصیب شما.

* تا پایان روز میلاد کریم اهل بیت فرصت شرکت در جشنواره کریمانه سال 95 تمدید شد. 

* استقبال کاربران به قدری قابل توجه بود که حتی در ثانیه های آخر هم تعداد آثار قابل توجهی به دست ما رسید.

* در مسابقه ماه شب پانزدهم از گروه سِنی ده تا پنجاه و هشت سال، شرکت کننده داریم!

* کلیه آثار شما محترمان، از امروز در دست هیات داوران که نویسنده تنها یک فرد از آنان است، مورد ارزیابی قرار خواهد گرفت.

* هیات داوران، متشکل از برادران و خواهران متعهد، اهل قلم و کاملا ناآشنا با مخاطبان وبلاگ کریمانه انتخاب شده است.

* نتایج بررسی آثار، پس از شب های عزیز قدر، در سحرگاه 27 ماه مبارک رمضان، اعلام خواهد شد.

* خبر خوش برای اهالی کریمانه: کانال "کریمانه" در تلگرام افتتاح شد. 


التماس دعا در شب های قدر. برای امام زمان، دوستداران امام حسن در سراسر جهان، شهدا، درگذشتگان 

و خادم کریمانه، سوره کوثر.

-----------------------------------------------------------------

عشق نوشت: عالم ز سر شوق، بگردد حسنیه / آخر، حسنستان بشود این عربستان! 
  • ۰۲ تیر ۹۵ ، ۰۷:۲۰
  • ۵۳۳ نمایش
  • سوره کوثر

بسم رب الحسن سلام الله علیه


اسم این ماه فقط یک رمضان بود همین 

حسن ع آمد به جهان و رمضان گشت "کریم"


وبلاگ کریمانه با یاری از ساحت مقدس کریم اهل بیت، 
فرزند ارشد حضرت کوثر و مولا امیر، امام مجتبی علیه السلام برگزار می کند:



 مسابقه  ماه  شب پانزدهم




***** برای اولین بار در فضای مجازی *****


***** یک اتفاق بی نظیر .... یک گردهمایی با شکوه *****


دلنوشته های امام حسنی و خاطرات کریمانه خودتون رو با "کریمانه" به اشتراک بذارید.

شرایط:

* خاطرات شما تنها می تواند شامل توسل، ارتباط قلبی و هر نوع اتفاق خوشایند مرتبط با این امام بزرگوار باشد.

*دلنوشته ها می توانند خطاب به ساحت امام حسن مجتبی علیه السلام باشند.

* دلنوشته های حاوی مفاهیم و موضوعات روز اجتماعی، تربیتی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، در اولویت داوری قرار خواهند گرفت.

* هرچه قلم خاطرات یا دلنوشته ها در ضمن ادبی بودن، شیواتر و روان تر باشد، از امتیاز بیشتری برخوردار خواهد بود.

* کمیت در حجم دلنوشته ها تاثیری ندارد.

* طبعا هرگونه زیبایی، تزیین و آراستگی برگه یا صفحه الکترونیکی ارسالی در داوری موثر خواهد بود.

* هر وبلاگ، یک شرکت کننده محسوب خواهد شد و شرکت کنندگانی که وبلاگ ندارند، به جای آدرس وبلاگ، شماره تماس خود را قرار می دهند. لذا از طریق دیگری، امکان شرکت در مسابقه وجود ندارد.

* بدیهی است تنها تا زمان اعلام شده، امکان ارسال تصویر یا متن دلنوشته و خاطرات وجود دارد.


هدایا

نفر اول: مبلغ 500000 ریال هدیه نقدی + دعوت به حضور در اردوی جهادی تابستان + چاپ دلنوشته در نشریه

****************************************************************

نفر دوم: مبلغ 400000 ریال هدیه نقدی + دعوت به حضور در اردوی جهادی تابستان

***************************************

نفر سوم: مبلغ 300000 ریال هدیه نقدی + چاپ دلنوشته در نشریه

***************************************

نفر چهارم: مبلغ 200000 ریال هدیه نقدی + تابلوی هنری منقش به نام امام حسن علیه السلام

***************************************

نفر پنجم: مبلغ 150000 ریال هدیه نقدی 

***************************************


همچنین به تمامی شرکت کنندگان نیز هدیه مادی و معنوی اهدا خواهد گردید.


در آستانه رمضان 95 به عزیزترین های خودتون، پیشنهاد فرصت خلوت با امام غریبان عالم رو هدیه بدید.


فقط تا شب پانزدهم ماه مبارک رمضان فرصت شرکت در مسابقه باقی خواهد بود.


هرگونه سوالی درمورد مسابقه ماه شب پانزدهم دارید، در کامنت ها در خدمتم.

-----------------------------------------------------------

عشق نوشت: روزی آب و سفره ی نان منی حسن ع / ماه مبارک رمضان منی حسن ع 

  • ۴۲ نظر
  • ۱۸ خرداد ۹۵ ، ۱۸:۲۴
  • ۲۴۰۸ نمایش
  • سوره کوثر

به توان مسجد!

۱۰
خرداد

مسجد، واژه غریبی است ...

در این غربت همین بس که مهم ترین مرکز رشد و پادگان اجتماعی عصر رسول خدا امروز تبدیل به محل تجمع سالخوردگان شده است و بیش از نیمی از اهالی ثابت مساجد را میانسالان ما تشکیل می دهند.

روزی در مکانی دنج و زمانی وسیع، توفیق صحبت با استاد قرائتی را داشتم. از ایشان درباره‌ی دست کم گرفتن ظرفیت های بی نظیر مساجد گله کردم و راهکارها و ایده هایی را مطرح کردم:

- بنای مساجد در مرکز پارک ها باشد. کودکان خانواده نیم ساعت قبل نماز از امکانات بازی استفاده کنند و بعد به عنوان تشکر از خدا با روی خوش میهمان مسجد شوند.

- در مساجد مجلس ترحیم گرفته می شود! مسجد محل یادآوری غصه هاست یا بشارت بخش شادی ها؟

- در شب های مناسبت عید اهل بیت، از پدرها و مادرها بخواهیم جایزه مورد علاقه فرزندشان را در برابر دیدگان ملت، به ایشان اهدا کنند.

- روحانیت محل، اسامی موفق ترین های علمی مدرسه در محل را از مدیر شان بگیرد و بعد از نماز به همراه چندی از محبوب ترها، به منزل اش بروند و از طرف مسجد به او هدیه بدهند.

- ائمه جماعات نام کوچک نوجوانان و جوانان مسجد را بدانند و برای خروج از فضای امام و مامومی، ایشان را صمیمانه خطاب کنند.

- ائمه جماعات از فضای ورزش و نشاط روزانه در کنار اهالی مسجد و در جایی خارج از محیط مسجد محروم نمانند.

- ائمه جماعات در محیط پارک یا آسفالت زمین فوتبال یا چمن بیرون شهرها، برای مردم محل منبر بروند.

- جُنگ های خانوادگی، تعریف خاطرات شیرین مسافرت ها و مسابقات سالم تحت عنوان "لطفا لبخند بزنید" هرروز بعد از نماز صبح جهت احیای تایم بین الطلوعین در خانواده ها.

- درخواست بیان یک نکته اخلاقی و یک صحبت کوتاه از کسبه ی مساجد مابین نماز ظهر و عصر.

- تشکیل هیات نوجوانان و تکیه بر اجرای نمایش تعزیه خوانی در میان جوانان.

- مسئولیت دادن به کوچکترهای مسجد. از مکبر یا موذن بودن تا چوب پر بدست گرفتن برای هدایت نمازگزاران و نظافت روزانه.

- حرکت دسته جمعی اهالی و امام جماعت در نماز جمعه و راهپیمایی در سطح شهر برای امر به معروف عملی بدون زبان.

- میزبانی جلسات هفتگی بانوان مسجدی با موضوع بیان تجربیات زندگی به یکدیگر.

خوشبختانه ایشان هم عمیقا گوش سپردند و استقبال فراوان کردند.

معتقدم باید ظرفیت های عمومی را به توان مسجد برسانیم. 

جای روحانیت خوش ذوق، بانمک و مردمی در بدنه ی مساجد کشور خالی است.

بنظرم باید خوشی های مردم گرد مسجد و اماکن مذهبی باشد تا ملت، تغذیه روحیه شاد خود را مدیون و مرهون خداوند بدانند.

مساجد، نعمت های ناشناخته ما هستند. قدر داشته هایمان را اگر ندانیم، دیگران از نداشته هایشان، قدر و منزلت خواهند ساخت.

---------------------------------------------

* عشق نوشت: چون طفل که از خوردن داروست پریشان / با دوسـت پریشانم و بی‌دوسـت پریشان

  • ۱۰ نظر
  • ۱۰ خرداد ۹۵ ، ۲۳:۵۰
  • ۸۵۱ نمایش
  • سوره کوثر

همزمان با جشن میلاد حضرت موعود، اتفاق خجسته ای برای سینمای ایران رخ داد و فیلم «فروشنده» با کسب عنوان بهترین فیلمنامه و هنرنمایی بهترین بازیگر مرد جشنواره یعنی آقا سید شهاب الدین حسینی؛ این هنرمند دوست داشتنی در جشنواره معتبر «کن» درخشید.

تردیدی نیست که برای کسب اعتبار، در جشنواره های خارجی باید در معیار و مقیاس صاحبان جشنواره فیلم ساخت. حتی اگر چنین تصور نشود که پشت صحنه اغراض مریض سیاسی وجود داشته است. 

اما در این نوشتار می خواهم کمی دیدمان را تغییر دهیم.

چرا تا صحبت از جشنواره های جهانی مثل گلدن، کن یا اسکار می شود، مفهوم سیاست را به اوج معنای کثیف و منفور آن می بریم و فریاد می زنیم همه چیز سیاسی است و مرگ بر اسرائیل؟ اما وقتی صحبت از جشنواره های داخلی مثل فجر می شود، با این همه رذالت فرهنگی آشکار و نهان، نوای گل و بلبل و عندلیب همه جا فراگیر می شود و نمی گوییم مرگ بر خائن؟

اینکه هر جشنواره ای مناسبات فکری خود را دارد، امری است طبیعی و صد البته ضروری. اما آیا هر نوع ورود به پازل طراحان جشنواره های جهانی، لزوما پذیرش تمام افکار و آرای برگزارکنندگان آن و حامیان آن است؟


 


به صراحت معتقدم نباید چشم سینمای ما به دست آن ها باشد. اما بپذیریم «کن» جشنواره معتبر و موثری است؛ چه دوست داشته باشیم چه نداشته باشیم. کار تحلیل رسانه با انکار قدرت جهانی و پالس سنجی سیاسی جلو نمی رود.

هیچ وقت نباید اجازه داد قداست "هنر" فدای سیاست شود. کدام فیلم برگزیده در تاریخ جشنواره های خارجی، جایزه گرفته است که از لحاظ هنری و ساخت سینمایی غیر ارزنده بوده است؟ طبعا رویکردهای سیاسی نزدیک به آرای جشنواره هم مثل هر جای دیگری در جهان، در داوری دخیل می باشد.

اهالی سینما بخاطر دارند سال 91 فیلم فرانسوی «Artist» در یک شگفتی، پنج جایزه جهانی را در یک سال به خود اختصاص داد. ماجرای یک ستاره سینمای صامت که با ورود صدا به سینما همه چیز خود را از دست می‌دهد. این ستاره سینما، باعث ورود جوانی به دنیای سینما می شود که بعدها به اوج شهرت می رسد. اما زمانیکه دیگر خبری از ستاره افول کرده سینمای صامت نیست. پس با تمام وجود برای احیای دوباره او می کوشد. لابد این هم سیاسی است!

پیام ضمنی آثار ارسالی به جشنواره های خارجی، "جهانی اندیشیدن" است. به عبارت دیگر، تمام فیلم ها، جامعه آزاد را به تصویر می کشند و به همین دلیل، طبیعتا درون مایه اعتراضی دارند و این، اصلا به معنای "سیاه نمایی" نیست.

اگر زبان رسانه را بدانیم، نه یک برش از اجتماع مان را سیاه نمایی ترجمه خواهیم کرد و نه حضور یک فیلم از صدها فیلم ایرانی ارسالی به این جشنواره ها را تنها معرف و نماینده ی فرهنگ ملی خواهیم دانست. 

معتقدم به استقبال حوادث برویم و از آن ها فرصت بسازیم. همین تریبون کوتاه برای شروع صحبت های بهترین بازیگرد جهان: "الهی شکر"، یاد نعمت پدر و تقدیم جایزه جهانی خود به مردم سرزمین ایران. اصلا همین فارسی صحبت کردن بازیگر ایرانی در جشن. این ها چیز کمی است؟ هرگز. 

بزرگ ترین هنرمند کسی است که هر پازل طراحی شده را در خدمت آرای خود به کار گیرد.

نخل طلای هنر ایرانی، نباید موجبات هول حلیم و افتادن در دیگ را فراهم کند. همانگونه که نباید تحقیر گشته و بی ارزش قلمداد شود.

-------------------------------------------

* عشق نوشت: من که اصرار ندارم، تو خودت مختاری / یا نرو، یا که بمان، یا نگهت میدارم!

  • ۱۴ نظر
  • ۰۳ خرداد ۹۵ ، ۱۴:۲۸
  • ۹۰۹ نمایش
  • سوره کوثر

فقه نوشت (2)

۱۳
ارديبهشت

یکی از قواعد و قوانین شیرینی که در فقه مقتدر و پیشتازمون داریم، اسمش هست "حرمت إعانه بر إثم".

إعانه به معنای کمک کردن و یاری دادن هست. إثم هم به معنای گناه و هر آنچه غیر رضای الهی خواهد بود.

پس عنوان قاعده می شود: "کمک کردن به محقق شدن هرچه که گناه محسوب میشود، حرام است." 

در یک کلام. اعانه بر اثم = کمک به گناه = حرام.

این گام اول. 

اما حالا بحث اصلی پیرامون این قاعده ی مهم فقهی، زمانی زیباتر و عمیق تر میشه که با فایده ی این قاعده درگیر بشیم.

سعی میکنم با چند تا مثال، بحث رو جلو ببریم.

مثلا ظلم کردن، مصداق گناه و حرام خداست. حالا اگر من، ببینم ظالمی داره از یک بچه یتیم یا یک زن تنها، حقی رو می دزده (چه حداقلی باشه مثل جا زدن توی صف نون و چه حداکثری باشه در حد تجاوز به حریم یا عفت) در این صورت وظیفه شرعی دارم برای احقاق اون حق قیام کنم. وگرنه سکوت من، در حکم کمک به ظلم اون ظالم و تایید گناه و جنایتش خواهد بود. 

درست مثل سکوت صرف و تماشاگونه ی مردم مدینه پشت درب خانه امیرالمومنین و ماجرای سوختن درب خانه.

یا مثلا، تماشای تصاویر غیر اخلاقی مصداق گناه و حرام خداست. حالا اگر من، وسایلی مثل لب تاب، هارد، فلش، گوشی یا حتی خونه و مکان استراحتم رو در اختیار دوستانی از خودم بذارم که میدونم این ابزارها در اون خونه صرف تولید و ترویج برنامه ها و فیلم های مستهجن میشه، این عمل من در حکم کمک به گسترش اون تصاویر و تایید عمل خلاف عفت اون ها خواهد بود.

درست مثل تامین مادی و معنوی باند شبکه های غیر اخلاقی توسط بالاشهرنشینان پایتخت.

یا مثلا، کمک به اقتصاد کشورهای خونخوار و جنایتکار مصداق گناه و حرام خداست. - وقتی حاکم شرع، رهبرمون میگه اگر جنس داخلی هست خرید کالای مشابه خارجی اش ممنوعه؛ - این یعنی چی؟! یعنی تایید اون چه که به اقتصاد کشور های ضد اسلامی کمک میکنه، حرامه دیگه! حتی همین خرید ساده ی مبل خارجی من در شرایطی که مشابه شیک داخلی اون مبل در بازار کشورم هست، مصداق اعانه بر اثم هست و حرام!

یا مثلا، گمراه کردن بشر، مصداق گناه و حرام خداست. فرضا من شغل خرید و فروش چوب دارم. فردی میخواد از چوب های من برای تراشیدن بت استفاده کنه! اگر من به "قصد" اینکه اون فرد، این چوب ها رو تبدیل به بت کنه، اونا رو بهش بفروشم، کمک به گمراهی بشر از مسیر عبودیت و هدایت کردم و عمل حرام مرتکب شدم. چرا که باعث کمک به گمراهی کسانی شدم که پس از تراشیدن بت، اون رو پرستش خواهند کرد.



تا اینجا روشنه؟! بریم مرحله ی بعد؟! 


اما حالا من دارم میرم سفر خارج از کشور مثلا به فرانسه. خب قطعا از بین هزینه هایی که من توی این کشور برای امرار معاش خودم دارم، چیزی هم به دولت شون می ماسه! مثلا مالیاتی که از هتل اقامت یا بلیت های پرواز من به دولت شون پرداخت میشه. پس من دارم با این پول، باعث تقویت این کشور میشم. کشوری که سیاست های خارجی ضد انسانی داره (مثلا همجنسگرایی رو قانونی کرده)! پس عمل من باید حرام باشه دیگه. اما اینطور نیست! 

یا مثلا دارم میرم از شرکت پپسی یا کوکاکولا، که زمزمه ی اسرائیلی بودن اون ها وجود داره، نوشابه بخرم! با خودم میگم این ها برند اسرائیلیه و خرید من موجب تقویت اقتصاد کشور اسرائیل هست! پس خرید این نوشابه مساویه با کمک به اقتصاد کشور متجاوز اسرائیل! پس من دارم با پولم، این رژیم غاصب رو تایید میکنم! اما اصلا اینطور نیست! 

چرا؟ 

میگم براتون.

چون طبق بیان شیوای نابغه ی فقاهت جهان تشیع، مرحوم شیخ انصاری رحمت الله علیه، 

إعانه بر إثم در کنار «فعل» با مفهوم "قصد" شناخته می شود.

یعنی چی؟ 

یعنی اینکه تنها درصورتی عمل من حرام خواهد بود که من "قصد" و نیت کنم که در هدف گناه یا حرامی شرکت کنم. یا مطمئنا بدانم که با کمک عمل من، فلان فعل حرام ثمر خواهد داد. اما اگر بدون قصد و ناخواسته در وقوع حرامی شریک شدم، گناهی متوجه من نخواهد بود.

مثلا من انگور فروش هستم! نمیدونم آقای الف که برای خرید انگور اومده، میخواد به چه نیتی ازم انگور بخره! برای استفاده از میوه ی انگور یا تبدیل اون به شراب!؟ اینجا من حق تجسس توی زندگی آقای الف رو که ندارم! از طرفی هم نیت من از فروش انگورهام این نیست که آقای الف حتما باهاش شراب درست کنه! بلکه من دارم کار هرروزم رو میکنم و ممکنه حالا یکی پیدا بشه که برای هدف حرامی، انگور بخره! پس دیگه تکلیفی در ازای فروش انگورم روی دوش من نیست.

اما توی همین مثال فروش انگور، در صورتیکه من بدونم آقای الف اینکاره است! یعنی کارش همینه که انگور بخره و شراب درست کنه و به مردم شراب بفروشه، اگر نیت من کمک به هدف آقای الف باشه، فروختن اون انگور میشه کمک به گناه و حرام.

یا توی مثال سفر من به فرانسه. قطعا من قصد اینکه اقتصاد کشور فاسدی مثل فرانسه رو تقویت یا با حضورم سیاست های جهانی اون ها رو تایید کنم که ندارم که! بلکه یا برای معالجه و درمان رفتم یا برای همایش یا حتی دیدن مناظر طبیعی اون کشور. پس، چون "قصد" من دخالتی در اون هدف گناه نداره، سفر من حرام نیست و هیچ اشکالی بر اون مترتب نیست. 

یا در مثال خرید و فروش چوب برای تراشیدن بت، اگر اون فرد خریدار، مشهور به این عمل بت تراشی باشه و من هم بخوام با این خرید، اون فرد رو در این کاسبی حرام کمک کرده باشم (چه بیان کنم چه فقط توی دلم نیت کنم)، در این صورت فروش چوب ها میشه اعانه بر اثم و حرام.

یا توی همین مثال نوشابه پپسی، من دارم جنسی رو میخرم که اولا شرکت ایرانی با کارگران ایرانی اون رو به تولید می رسونند. بعد هم برفرض که عایداتی برای کشور اسرائیل داشته باشه، من که نمیدونم و مطمئن نیستم که خرید من ممکنه مستقیم یا غیر مستقیم به دست اون ها سودی برسونه. اما درباره ی خودم میدونم که "قصد" هیچ کمک مادی و معنوی به اون ها تحت هیچ حالت ندارم. پس خرید من نه حرامه و نه کمکی به ظلم جهانی میکنه.

یا در مثال فلش و لب تاب، اگر من خبر ندارم دوستم برای چه کاری لب تابم رو لازم داره و بعدها متوجه بشم که نیازش برای بارگذاری تصاویر غیر اخلاقی بوده، چون نیت و قصدی برای شریک بودن در عمل گناه اون نداشتم، مرتکب گناهی نشدم. طبعا اگر به نیت راه انداختن کار دوستم توی گسترش اون کارهای زشت باهاش همکاری کردم، عقوبت دنیایی و اخروی اون عمل، گریبان گیر من هم خواهد بود.

--------------------------------------------

* خلاصه ای ساده بود از کتاب المکاسب، بحث "احکام بیع الخشب و العنب".

** ان شاءالله برداشت هایی از پیوند مباحث فقهی و مسائل اجتماعی را در فقه نوشت های کریمانه، بروز خواهم کرد.

*** عشق نوشت: عشق، سیبی است که دوران تکامل دارد / اتفاقی است که وقتش برسد، می افتد!

  • ۱۸ نظر
  • ۱۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۴۲
  • ۱۰۰۰ نمایش
  • سوره کوثر

13 و 27 دقیقه

۲۵
فروردين

آخرین بازدید صفحه تلگرام اش، دیروز 13:27 دقیقه را نشان می‌دهد.

اصلا دکتر مگر وقت می کند تمام پیام های تلگرام اش را بخواند؟

تنها شاید پیام هایی را برای خواندن انتخاب کند که در آن، دست نیازی عاجزانه به سوی اوست یا احساس کند می تواند به آن فرد، خدمت خاص یا بیشتری ارائه دهد.

فقط خدا می داند در فاصله ی دیروز ساعت 13:27 تا همین امروز ظهر، چه مستقیم و چه غیر مستقیم در حق چند نفر در این دنیا، خالصانه مادری کرده و برایشان، در عمل، خوب شدن عزیزان شان را آرزو کرده است.

اصلا مگر خانم دکتری با آن همه مشغولیت، وظیفه دارد با تلفن شخصی اش، حال بیماری را که اصلاً نه او را دیده، نه می بیند و نه حتی خواهد دید، پیگیری و برای بهتر شدن اش دعای خیر کند؟

اصلا مگر دلسوزی قبل و بعد بیماری جزء وظایف یک خانم دکتر باکلاس و حرفه ای است؟

ببینم. اصلا چه کسی حاضر است شیک ترین میزهای ریاست و صندلی های تشریفات را یکجا به یک طبابت ساده در موسسه نگهداری کودکان بی سرپرست یا پیگیری امور بیماران بی بضاعت، بفروشد؟

مگر آدم چند بار متولد می شود و عمر می کند که فرصت تجربه ی آن همه پست و ژست را داشته باشد؟!

در ازای این خلوص اش، کم او را محکوم به جریان های خاص و حمایت های خاص می کنند و برایش می زنند!؟

اصلا مگر مملکت ما می تواند از هنر نابغه ای به دور از انگ ها و برچسب ها استفاده ببرد؟

چه می گویم؟ برای که اصلا می گویم؟

این حرف ها برای ما و جامعه ی پزشکی ما، دیگر «سارا شریفی» نمی شود.

حالا که ماشین، درست از وسط قلب شریف دکتر شریفی گذشت.

دیروز 13:27 دقیقه، آخرین بازدید دنیای او بود!

و تو باور کن آدم های خوب، حوصله ی ماندن در این قفس تنگ را ندارند.

دنیا بازهم خجالت زده شد. 

یک "آشنای گمنام" دیگر هم، برای آخرین بار گفت: یازهراس.

تمام کودکان بی سرپرست و خانواده های بی بضاعت هم امشب دعا بخوانند،

باز هم آخرین بازدید صفحه تلگرام اش، دیروز 13:27 دقیقه را نشان می‌دهد ...

23 فروردین ماه 1395

------------------------------------

عشق نوشت: دلگیرم از تقدیر و دستم بند جایی نیست/ لعنت به آغازی که آن را انتهایی نیست!

  • ۱۴ نظر
  • ۲۵ فروردين ۹۵ ، ۲۱:۵۳
  • ۱۱۳۹ نمایش
  • سوره کوثر