یتیمی درد سر داره پدر جان ...
امروز نه فقط من ، نه فقط شاگردان ، که تمام تهران ، پایتخت ایران ولایتمدار "یتیم" شد ...
استاد! باورت میشود؟ گفته بودم امسال یا برای همیشه از درگاه حسین میروم یا شفایت را میگیرم
نذر کرده بودم تمام محرمم را برای سلامتی تو ... برای یکبار دیگر درس گفتن تو ... یکبار دیگر خنده محشر تو ... ای پدر!
قرار بود ما علی اکبر تو باشیم و روی دست های تو در راه حسین علیه السلام فدا شویم نه تو بر دست های ما تشییع ...
من سینه ام درد میکند ... استاد اخلاق ما! کاش فقط یکبار دیگر ، یکبار دیگر تو بیایی و حدیث عشق بخوانی ...
اصلا ما به کنار. سر خم می سلامت، شکند اگر سبویی! اما تو بگو تنهایی آقا سید را چه کنیم؟
لااقل، مهربان مرتضایی! سلام ما را به امام رضایت علیه السلام برسان ...
-----------------------------------------------------
* عشق نوشت: بعد از تو ندانم چه بیاید به سر ما / آه از غم بسیار و دل در به در ما
ای کوه! سفر کردی و بی پشت و پناهیم / بعد از تو یتیمیم ، کجایی پدر ما ...
- ۹۳/۰۷/۲۹
- ۱۵۱۳ نمایش