جهادی نوشت(16)
یاعلی های من ...
یادش بخیر.
هروقت به هم پیامک میدادیم - دوستم را میگویم. شکلات. البته آن روزهایی که هنوز طرد ام نکرده بود - بعد یک ساعت إس بازی و مخلفات(!) و بعد از همه ی دنیا و دردهایش گفتن، آخر هنگام خداحافظی، برایش می نوشتم : "یاعلی".
اما او اصرار داشت به: "بدرود". گاهی نیز به امضای من طعنه های خنده آمیز میزد!
میگفتم فرق امضای خداحافظی من و تو در این است که امضای من روح دارد اما امضای تو خشک و بی روح است. امضای من کارخانه ی تولید انگیزه و روحیه است. اما امضای تو چطور؟
میگفت: "من انسان آفریده شده ام تا به چیزی جز بزرگی های انسانی ام اتکا نکنم. پس بدرود."
. . .
شکلات!
کاش دوران رفاقت مان به روزهای جهادی می کشید و پای تو نیز به زیبایی های این روزگار من، باز میشد.
یاعلی های شاید خنده دار من، امروز واسطه ی شریف ترین دقایق جوانی من شده است.
لحظه هایی که جز در بهشت نمیتوان لمس کرد و خدا چند صباحی، بوی بهشت را در دنیا گذاشته است.
کاش کنار من بودی و فقط و فقط طعم یک یاعلی ِ بچه شیعه هایم را می چشیدی.
یاعلی های من امروز، نفس های پاک تمام دختران من شده.
یاعلی های من رنگ زهرایی گرفته است و دنیا را.
یاعلی های من ...
نوروز 94
-------------------------------------------
* عشق نوشت: "یاعلی" گفتیم و عشق آغاز شد ...
- ۹۴/۰۱/۲۱
- ۱۰۵۶ نمایش