مذهب؛ به طعم تنفر
همیشه از خودم می پرسیدم چرا برخی مردم و حتی مذهبی ها نسبت به ریش و گاهی عمامه آلرژی دارند؟ چرا داخل تاکسی ها و اماکن عمومی همیشه عده ای در حال بدگویی از نظام و روحانیت و مذهب و مذهبی ها هستند!؟ خدا نکند قیافه ات کمی حزب اللهی هم باشد! کافیست برایت که تا آخر مقصد، از خدمات بی دریغ رضاشاه و بزرگی های او بشنوی!
همیشه از خودم می پرسیدم چرا برخی مردم در انتخابات نگاه می کنند هر کس ریش دارتر و عمامه ای تر بود و یا انتساب به این امور داشت و از پایبندی به دین و انقلاب بیشتر دم می زد، حتما به طرف او نمی روند!؟ خب! مگر دینداری اینقدر بد است؟ چرا و چرا و چرا؟
امروز اما برای این سوال، به پاسخی رسیده ام در حد یک کتاب! دنبال ناشر می گردم! آن هم با حفظ حقوق نشر!
درد ما از آنجایی شروع شد که در پوست اسلام باقی ماندیم و از ظاهر، فراتر نرفتیم و اسلام را برایمان دین ظاهر نامیدند. برای ما صرف یاعلی گفتن و رعایت ظواهر و شعائر دین، بیشتر اولویت پیدا کرد تا شناخت مغز دین و بنیان های فکری آن.
و ما پسندیدیم ایمان بدون عمل صالح! تقوای پوشیده شده از ریا و اسلام نومن ببعض و نکفر ببعض را!
هرجا دردی از زندگی و خواسته هایمان دوا میشد، نام قرآن را بردیم و هرجا به ضررمان بود، اسلام روشنفکری را برگزیدیم.
هرچیزی را که بوی دین می داد، در عده ای مذهبی نما خلاصه کردیم و هرکس را که چادری بود و زیباتر از اسم اهل بیت مایه میگذاشت و تواضع های ساختگی از خود نمایش می داد، مومن و متدین خواندیم!
و البته خدا نگذرد از باب توجیه! اینان کافیست تنها بخواهند کاری را انجام دهند! هرگونه که بتوانند، ابواب کتاب لمعه را به هم گره می زنند تا سرانجام به معجون دست ساز خویش برسند!
بزرگ تر شدم و دیدم عده ای که خود را مجری مذهب می دانند، رفتارشان با سطح انتظار، خیلی متفاوت است.
اگر یک پسر مذهبی و چادری تخلف کنند، یک هزارم برخوردی را هم که با یک پسر فشن و دختر بدپوشش دارند، اعمال نمی کنند!
اگر فرزندان مسئولین و آقایان، با میلیارد ها میلیارد اختلاس، مملکت و آبروی نظام را به گند بکشند، بازهم بررسی پرونده ی فقیری که از سر نیاز دست به دزدیدن یک عدد بیسکویت برده، جدی تر و اولویت دار تر است!
امر به معروف شان شده است گشت ارشاد وحشی!
نماد دین و دینداری شان شده است حجاب چادر!
تنها، زمانی به سراغ آیات و احادیث و استناد به کلام رهبری می روند که از دل آن، حرف خودشان را بتوانند اثبات کنند و بیرون بکشند.
استاد شریعتی را می کوبند درحالیکه پشیزی از نظام فکری علامه شهید مطهری نمی دانند!
شهید بهشتی را می پرستند درحالیکه نمیدانند همو فرموده بود پوشش رسمی زنان کشور، چادر نباید باشد!
هر غلطی می خواهند بکنند، خود را در مقدسات می پیچند و هر اشتباهی می کنند، با مقدسات آن را می پوشانند!
چنان اهل بیت را به خود می چسبانند که تو میان حق و باطل نیز به تردید می افتی!
به دروغ متوسل می شوند و می گویند: توریه است!
به غیبت پناه می برند و می گویند: مشورت است!
زنان را صیغه ی بی حساب می کنند و می گویند: سنت رسول الله است!
پول بیت المال را می خورند و می گویند: این همه بیت المال از جیب ما خورد!
ریا می کنند و می گویند: جهت گسترش معارف الهی است!
برای باورکردنی تر شدن دروغ هایشان، از لب های خشک شان در اثر روزه مایه می گذارند!
قانون، تا زمانی خط قرمز شان است که تهدیدی برای خود و عزیزان شان به حساب نیاید!
از حضرت عباس جز قسم و سوگند نمی دانند و از حضرت زهرا جز توهم پوشیه دار بودن حضرت!
و از رمضان نیز، تنها یک شبیه سازی کودکانه با فقرا و محرومین بمدت سی روز!
در کمال وقاحت معتقدند: دیگی که برای ما نمی جوشد، میخواهیم سر سگ داخلش بجوشد!
اگر وضع زندگی شان خوب باشد، انقلاب به آن ها خدمت کرده واگرنه، قربانی آرمان های خمینی شده اند!
و از همه چیز بدتر درد بی درمانی به نام "ادعا".
می میرند اگر اینقدر ادعا نداشته باشند. ادعای خاکی بودن. ادعای تواضع و پیروی راه شهدا. ادعای فدایی ولایت فقیه. ادعای حب شهادت. ادعای سابقه درخشان در مناطق جنگی جنوب کشور. از همه تلخ تر، ادعای کار فرهنگی!
امروز میخواهم بزرگ ترین عذرخواهی از تاریخ را بکنم.
تاریخ! ما را ببخش که هرکجا فساد و انحرافی بوده است، پای مذهب و اهالی مذهب وسط بوده است. ما را ببخش که هیچ وقت، کافر دانا نتوانسته است به اسلام راستین ضربه بزند؛ بلکه جور کم کاری او را مسلمانان جاهل یا خائن کشیده اند! چرا که کفر، یارای مقابله با اسلام حقیقی را ندارد.
امروز از همین تریبون نازنین، به نمایندگی از تمام مذهبی های این دنیا از همه ی آن هایی که از مقدسات دلزده شده اند و بخاطر رفتار بد و اخلاق امثال من، از دین بریده اند، عذرخواهی میکنم.
و به همه ی آن هایی که در پاسخ به عمل یک مذهبی نما، خدا را کنار زدند، اهل بیت را فراموش کردند و این دردشان را در نوع پوشش، لحن الفاظ، ژست حرکات و دهن کجی مواضع شان بروز دادند، حق میدهم و از همه ی آن ها درخواست حلالیت دارم.
از همه ی آن هایی که بخاطر قضاوت های هم فکران من، نماز را کنار گذاشتند و انتقام تفاوت میان حرف و عمل من را، از خدا گرفتند.
آن هایی که به اسم ارشاد، تهمت ها تحمل کردند. دخترانی که به جرم نقص ظاهر، چیزی از حیثیت و آبرو برایشان گذاشته نشد.
ما چه کردیم که حالا توقع داریم مدینه ی فاضله داشته باشیم؟
آنقدر نفرت پیدا کرده اند که حالا روز اول ماه مبارک، آب بازی مختلط در پارک های کرج می بینیم!
تا کسی می گوید آزادی، برایش سوت و کف ممتد می زنند! براستی مگر، راه آزادی از انقلاب نمی گذرد؟!
پس چه شده است که بیشتر پیرمردهای ما از انقلابی که برای آزادی کرده اند، پشیمان اند!؟
مدتی است دیگر برایم افراد با ظاهر دینی، هیچ برتری و رجحانی بر افراد با ظاهر غیر دینی ندارند.
به آدمی که صریحا می گوید نماز نمی خواند، همانند روحانیت، سلام می دهم. بلکه اولی را دلچسب تر!
دیگر هیچ جوره باور نمی کنم یک خانم چادری از یک خانم بدپوشش پاک تر یا مومن تر باشد!
استاد دانشگاه لیسبون فرانسه است و هرروز با همان کت و شلوار نو و کوله پشتی خاص خود، از منزل بیرون می آید.
تنها یک بار بوی غربت دخترانی که در مناطق دور افتاده ی کشور با ساده ترین جهیزیه به خانه ی بخت می روند، با او کاری کرده است که نیمی از زندگی مالی خودش را بدون اطلاع هیچ یک از همکاران و اساتید و اقوام و همسایگان، وقف عزت این دختران کرده است.
اصلا هم ادعای فضل خود و پدرش را هم ندارد! اصلا هم جانماز آب نمی کشد و حتی تسبیح و انگشتر هم ندارد! زنش هم چادری نیست و رو نمی گیرد!
حالا که فکر می کنم، می بینم کم کم از کراواتی ها خوشم می آید. از ریش تراشیده ها و غیر چادری ها!
کم کم می فهمم چرا برخی راحت می روند خارج کشور و به قول همان بی دین های عامل، می شوند وطن فروش و یا لااقل پشت کرده به وطن(!) که با همه ی مصائب درد غربت، برنگشتن به این جامعه را ترجیح می دهند.
تنها چیزی که دلم را به ماندن در این لباس و تفکر، گرم نگه می دارد، اندک باریکه ای از خلوص عده ای عاشق نایاب است که با همه ی وجود، خود را گمنامانه خرج عزت مذهب می کنند.
--------------------------------
عشق نوشت: حال هیشکی تو دنیا ... بدتر از حال من نیست / دردی رو زمین ... بدتر از همین ... درد تنها شدن نیست ...
- ۹۴/۰۴/۰۱
- ۱۲۲۸ نمایش