عشق من "آیت الله"
جمعه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۳، ۰۱:۴۲ ق.ظ
هیچکس راضی به رفتن تو نیست ...
سینه ام درد میکند ...
نگذار برای بودنت استدلال بیاورم ... تو فلسفه حیات منی ... تو منطق چارچوب های ذهنی من شدی ...
من در معادله هایم اگر از تو اسمی نمی برم چون قانون صحت همه این معادله ها قدر متیقن ظهور و حضور توست ...
من اگر زیاد مزاحمت نمیشدم برای این بود که هیچ وقت گرمای تکیه گاهی چون تو اجازه نمیداد به سرمای نبودنت فکر کرد ...
به اندازه یک دنیا از اینکه بودی ممنونتم و به اندازه همه ی دنیاها ممنون میشم اگر بمونی ...
------------------------------
همه لحظات من اندازه یک روز تبعید به سلول انفرادی میگذرد وقتی استاد اخلاقم روی تخت بیمارستان بیصدا با فرشته مرگ دست وپنجه نرم میکند...
- ۹۳/۰۳/۱۶
- ۷۹۳ نمایش
ما هم از دیشب تا به حال یا در حال ذکر أمّن یجیب هستیم؛ یا صلوات میفرستیم؛ یا حمد شفا میخوانیم.
خوش به حال شما که در محضر انفاس ملکوتی ایشان بودهاید.
ای کاش بمانند و باز هم بهرهمندمان سازند.