شش ماهه
نگاهش وقتی نرم میشود و آهسته پلک برمیدارد، ندای محبت است که سرازیر میشود.
با حنجره ظریف لنزهایش، سکانس اجرای سرود عشقش را به زمزمه میگیرد.
اجزاء این همخوانی را که برمیشماری، قاب شش ماهگی یک لبخند ممتد، بسته میشود.
آنقدر ذرههای این پلک، دخترانه است که آرزوی دخترشدن را از نسل پسران، پاک کرده است!
میگردد و مینگرد تا درونت را زیر و رو کند و از حقارت غمهایی که برایت کوه شده، متحیرت کند.
آنقدر شوق بریزد به گهواره نگاه هایت که پای همین آبشار، شکوفه سبز زندگی جوانه امید بزند.
خالق این چشمها، برایش رسالتی سنگین نوشته تا به کمان غصهها، سعادتی رنگین ببخشد.
طعم آخرین بیمهری تلخ روزگار را مقابل این چشمها بگذار و شیرینعسل طبیعی برداشت کن!
لبخند نگاه تو، بدجور به این غمکدههای جاری از ملال و سختی راه پر نشیب، میتابد.
به قول مشیری، کاش میگفتی چیست، آنچه از چشم تو تا عمق نگاهم جاریست ...
---------------------------------------
* عشق نوشت: من غزل میگویم اما چشم تو شاعرتر است! / شعرهایش از من و امثال من فاخرتر است
من به امید نگاهت، شعر میگویم ولی / چشم تو در غمزه هایش، اندکی ماهرتر است ...
- ۹۷/۰۱/۱۳
- ۵۵۱ نمایش
سال نو مبارک
زنده باشه ان شاالله و خدا حفظش کند
عاقبتتون بخیر بحق حضرت ابوتراب