رویای کپک زده!
ماه شعبان است و انگار، هیچکس اینجا حتی نمیداند شعبان را با کدام "ش" مینویسند!
نه نوای مناجاتی میشنوی و نه نغمهای که حال و هوایت را خوب کند.
حتی مداحی نیست که گوشهای بخواند تا جمعی حلقه بزند و چشم دلی اشک بریزد.
یک کرسی بیمشتری هم گذاشته اند برای پاسخ به سوالات شرعی که روحانیت معززش، مگس میپراکند!
از کنار تورفتگی های متراکم دیوارههای ورودی که میگذری، یک مرد با یک زن در حال نزاع اند.
میخواهی جدایشان کنی، اما متوجه میشوی هردو موادفروش اند و بر سر تملیک مشتری، به جان یکدیگر پریده اند!
پارکینگ را به قدری دور درآوردهاند که حداقل نیم ساعتی از وقتت را باید در پیمودن مسیر برنامهریزی کنی.
وقتی هم که میخواهی بعد از تنها یکساعت و سی دقیقه، پارکینگ را ترک کنی، طرف میگوید: قابل ندارد. هفت هزار و پانصد تومان لطفا.
مسافری از کشور همسایه که انگار لیدر تور است. محو محیط مجلل و پر از ریخت و پاش شده است.
به خنده رو میکند به دوستش:
"برای انقلاب کردن، کافیست پولدارترین باشی. آن وقت تمام مردم را میشود برای آرمان خود خرید و قیام کرد. همان کاری که خمینی ِ متمول و ثروتمدار کرده است."
دلم از این همه خمینی بیعرضه که رویای کپکزده ای است برای متصدیان حرم، گرفته است.
دلتنگ دوران کودکیام که برایمان از امام و برخوردهای ابرقدرتمندانه اش با گورپاچفها و شوارنادزهها گفته بودند.
تا اطلاع ثانوی از انقلاب پابرهنهها حرفی نزنید!
چگونه قرار است محرومین راه خمینی لابلای هزینهتراشی این کاخ مجلل با چندین صحن و شبستان و مراسم پرشکوه عمامهگذاری وابستگان(!) به چشم امید بیایند؟
--------------------------------------
* عشق نوشت: تو ماه بودی و بوسیدنت نمیدانی / چه ساده داشت مرا هم بلندقد میکرد!
- ۹۷/۰۲/۲۲
- ۵۶۸ نمایش
گر محتسب شکست خم می فروش را
دست دعای باده پرستان شکسته نیست.