جهادی نوشت (6)
تمام دلخوشی یک جهادی نویس
توی گروه مون ، یکی از سال ها تصمیم گرفتیم داخل بسته فرهنگی که به همه برو بچه های شرکت کننده میدیم ، یک تی شرت نخی با عکس چاپ شده حضرت آقا هم بدیم.
الحمدلله طرح خیلی زود جواب داد!
بچه ها با یک استقبال گرم ، همون روز اول اردو، قبل از اعزام به روستا، تقریبا همه یکدست لباس ها رو پوشیدند. فقط کافی بود یک نسیم ملایم بیاد تا چهره نازنین حضرت آقا روی لباس ها بیشتر خودنمایی کنه.
چند روز بعد یکی از بچه ها با آب وتاب اومد سراغم و گفت: پسر! نمیدونی امروز چه اتفاقی افتاد!؟ قشنگ ترین اتفاق ممکن!
- زود تند فوری بگو ببینم چه کردی امیرعلی؟!
- امروز سر ظهر رفتیم خونه یک پیرزنی که خیلی اصرار کرررررد بریم چند دقیقه خونه اش استراحت کنیمممم. (چنان ذوق میکنه که به ذهنم میرسه حتما پیرزنه براش دختر خوب سراغ داشته!) بعد که نشستیم ، یه پیرمرده هم اومد. شوهرش بود.
- خب.
- پیرمرد از سر مزرعه برگشته بود. خیس عرق بود. فکر کرد ما کارگرای شهرداری هستیم! کارگر افغانی! اومدیم یه آبی بخوریم و برگردیم سر کار و بیل و فرغون! که یکهو پیرزنه شروع کرد به معرفی ما.
- خببببب.
- باورت نمیشه! برگشت به شوهرش گفت:
"مشتی این بچه ها فرستاده ی خود خود رهبرن! این جوونا از طرف رهبر اومدن واسه ما مسجد و حموم و دستشویی بزنن. میشنوی؟! خود آقا اینا رو فرستاده برا ما. اینا توی این گرماها اومدن. پولم نمی گیرن. فقط دارن این چندروز زمین میکنن و چاه میزنن. می بینی این مرد خدا این سید آل محمد ص چقدر به فکر و یاد ماست. دیدی ما فراموش نشدیم؟ الهی که خیر ببینه. الهی که حضرت زهرا س نگهش داره واسه مملکت. الهی عاقبت بخیر بشه ... "
سکوت شیرینی ، من و امیرعلی و جمع دوسه نفر اطراف رو فرا میگیره. سرم رو پایین میگیرم. مگه ما جز همین عشق بازی برای آقامون دلخوشی دیگه ای داریم؟ دنیای ما جهادی کارا چیزی جز اتصال این دل ها به قلب فرزند حضرت زهراست؟!
یکی از بچه ها بغض جمعیت رو میشکنه: امیرعلی خوش خبر باشی داداش. سلامتی نایب المهدی صلوااااات ...
--------------------------------------
* امروز از صبح دلم لرزید و بغض، حالم بود. حتی همین عمل ساده و مختصر! اعتراف میکنم تحمل دیدن فرمانده روی تخت بیمارستان از سخت ترین لحظات زندگی یک سرباز جهادی نویسه. خدا از عمر من بگیر و به رهبرم بیافزا.
** عشق نوشت: قل اعوذ برب عاشقها ... مَلِک الناس، الهِ عاشقها / قل اعوذُ ... از اینکه دنیا را ، بزند آتش آهِ عاشقها
ای خدایی که اهل اسراری، که به پروانهها نظر داری / که خودت عاشقی، خبر داری از دل بیپناه عاشقها ...
خدا رو شکر که عمل موفقیت امیز بود!
صبح یه پیام از دوستم داشتم که گفته بود برای سلامتی رهبر عزیزمون حمد ویک صلوات بفرستید و به اندازه ارادتتون به دوستان پیامک کنید! هم این دوستمو خیلی دوست دارم هم لجم گرفته!! به نظرم نباید با این جور کارا جو جامعه رو متشنج کرد. البته منظورم به شما نیست!