یک قال الصادق خوشگل!
مجموعهای دینی که امتیاز مدارس خاص را نیز دارد، جهت پیشنهاد یک همکاری تابستانه آن هم در بخش گزینش دانشآموزان مدرسهاش تماس میگیرد. ابتدا از ضرورت رویکردشان در نحوه جذب خانوادهها و فرزندان "خاص" که قرار است یک سر و گردن بالاتر از دیگرانِ "عادی" باشند، حرف میزند و سپس از اینکه رزومهام را کامل خوانده و لابلای دیگر افراد با سختپسندی انتخاب کرده، سخن میراند.
ژست حقبهجانب گوینده که حاکی از غلط خواندن سبک زندگی دیگران و دستوپا زدن آنان در فرهنگِ تمامباطلِ غربی دارد، برایم شگفتآور مینماید. تا جایی که طلبه جوان صریحا میگوید: "اینجا صرفاً محل رشد نخبگان برتر اسلامی و انقلابی است. نه کسی که انگیزههای هرز داشته باشد. متوجهید دیگر؟"
در پاسخ، آرام میگویم: "چه کسی به ما اجازه میدهد اسلام و انقلاب را به شیوه دلخواهمان تفکیک و انسانها را به خودی و غیر دستهبندی نماییم و در قبال این رفتار، مزایایی را به گروهی اهدا کنیم و از گروه دیگر سلب نماییم؟" قدمت مجموعهشان را یادآور میشود و سپس بهانه میآورد که از شما انتظار نداشتیم!
بیتفاوت به سخنش ادامه میدهم: "من که خوشبختانه فرصت ندارم در چنین گزینش عجیبی با آرمان پژمردهتان همقدم باشم، اما برای آدمها شخصیت قائل باشید و فارغ از دین سیاستزده که نگرش تقلیلگرایانه از دین را گسترش میدهد، از خداباوری دم بزنید. یک قال الصادقِ خوشگل تولید کنید که نوجوانتان بشنود و نور زندگی برگیرد. قرارمان این بود که {اگر مردم، خوبیهای کلام ما اهلبیت را بدانند، بدون تردید، دنبالهروِ ما خواهند گردید}. پس چرا معرفی ما و دینورزی ما این ارادت را در تمام عرصههای زندگی مردممان رقم نمیزند؟"
برخلاف آغاز گفتگو، تماسمان با یک خداحافظی بیروح پایان مییابد. کمی آنطرفتر صدای یک موسیقی رپ به گوشم میرسد. یکی از بچههای بااستعداد روستا است که لابد طبق معمول، گوشی مادرش را با کلی دعوا برداشته تا دوستش برایش چند آهنگ جدید بریزد. دارد با خود میخواند: "دکتر، جون دکتر؟ چرا هی میری دور دور؟ انقد داغِ بدنت میزنه هی بالا کنتور! دکتر، جون دکتر؟ بدو پیکمو پر کن، شمام همینجور که میرقصی بدنتو شل کن..."
* عشقنوشت: هنوز غصه خود را به خنده پنهان کن/ بخند! گرچه تو با خنده هم غمانگیزی
- ۴ نظر
- ۰۷ مرداد ۹۹ ، ۲۲:۵۳
- ۴۳۴ نمایش